شین میم شین
اما
حدیث مرگ تو انسان پر بها:
نشناختی
مرا که در همه این دفتر درشت
حتی
نمونه وار
آزار
مور دانه کشی را فراز خاک
فرمان
نمی دهم؟
نه،
من نمی کشم
گردونه
های ساکت و سنگین مرگ را،
آن
را کسان به شیوه و کردار گونه گون
همراه
می کشند.
نه،
من به باغ خویش
بی
گاه، بر نمی کنم از شاخه برگ را.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
اما در زمینه مرگ تو ای انسان ارجمند:
·
هنوز مرا نشناخته ای که در سراسر این دفتر بزرگ حتی به
عنوان نمونه فرمان به آزار مور دانه کشی نداده ام؟
·
نه.
·
من تصمیم به قتل کسی نمی گیرم.
·
انسان ها گردونه های ساکت و سنگین مرگ را خود به شیوه و
کردار گوناگون به همراه می کشند.
·
نه.
·
من در باغ خود حتی برگی را نا به هنگام از شاخه جدا نمی
کنم.
1
اما حدیث مرگ تو انسان پر بها:
·
سیاوش اکنون از قول فردوسی به تئوریزه کردن تراژدی رستم و
سهراب می پردازد و ضمنا به پرخاش سهراب
واکنش نشان می دهد.
·
از همین مصراع می توان به عظمت عشق مولد به مولود پی برد:
·
سهراب محصول کار فکری عرقریز فردوسی است و بسان مردمک چشم
خویش دوستش دارد.
·
به همین دلیل است که او را «انسان ارجمند» می نامد.
·
مقوله انسان در قاموس هومانیسم متعالی (هومانیسم مارکسیستی
ـ لنینیستی) سیاوش بار معنوی و حرمت خارق العاده ای دارد.
·
در فلسفه تاریخ سیاوش، انسان خدای خاک است و در کانون هستی اجتماعی
ایستاده است.
·
انسان برای شاعر و حکیم توده ها پرستشگاهی است.
·
واژه به واژه آثار و اشعار سیاوش به عشق ناب نسبت به انسان نوعی سرشته است.
2
نشناختی
مرا که در همه این دفتر درشت
حتی
نمونه وار
آزار
مور دانه کشی را فراز خاک
فرمان
نمی دهم؟
·
سیاوش در این بند شعر، برای توضیح نظر خویش، دیالک تیک اوبژکت
ـ سوبژکت را به شکل دیالک تیک دفتر درشت و فردوسی بسط و تعمیم می دهد.
3
· بعد دیالک تیک شاهنامه و فردوسی را به شکل دیالک تیکی مولود و مولد بسط و
تعمیم می دهد:
·
شاهنامه به مثابه محصول کار فکری عرقریز سی ساله حکیم طوس!
4
·
سیاوش در سنت مارکس محصول کار مادی و فکری هر کس را آئینه چند
و چون جسمی و روحی و روانی او تلقی می کند:
·
محصول کار هر کس بزعم حکیم توده ها فقط شیئی تغییر فرم
یافته نیست.
·
شاهنامه فردوسی نیز فقط قصه های باستانی به نظم کشیده شده
نیست.
·
پس چیست؟
5
·
محصول کار هر کس آمیزه ماده و روح است:
·
دیالک تیک ماده و روح است.
·
عرصه کشمکش و کلنجار طبیعت و انسان است.
·
ثمره ستیز طبیعت اول با طبیعت دوم است.
·
در محصول کار هر کس روح او تجلی می یابد:
·
لیاقت جسمی، روحی،
معرفتی، عاطفی، احساسی و روانی او تجلی می یابد:
·
محصول کار هر کس آئینه ماهیت او ست.
·
به همین دلیل است که مولد شیفته سیری ناپذیر مولود خویش
است.
·
مارکس حتی فتیشیسم کالائی (کالا پرستی، پول پرستی) را از
همین دیدگاه توضیح می دهد:
·
انسان در واقع نه کالا را، بلکه محصول کار مادی و فکری خود
را که در کالا تجسم یافته، می پرستد:
·
یعنی ماهیت انسانی ـ نوعی خود را می پرستد.
6
·
به همین دلیل است که سیاوش (فردوسی) از سهراب می خواهد که
در آئینه شاهنامه به تماشای او بپردازد و ارزیابی رئالیستی از او به عمل آورد.
7
نشناختی
مرا که در همه این دفتر درشت
حتی
نمونه وار
آزار
مور دانه کشی را فراز خاک
فرمان
نمی دهم؟
·
انسانتصویر حکیم طوس و حکیم توده ها (سیاوش) از همین قرار
است:
·
پرهیز از آزار مور دانه کش!
·
سیاوش ضمنا به بیت معروف فردوسی اشاره دارد که هر کودک
دبستانی از حفظ است:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است.
·
اما چرا استثنائا مور دانه کش؟
8
·
شاید سیاوش بدین ترفند جانبداری خود از توده های مولد و
زحمتکش را تبیین می دارد.
·
سیاوش نه پاسیفیست (صلح طلب)، بلکه از فرق سر تا نوک پا
انقلابی و رادیکال است.
·
سیاوش واعظ همزیستی بره با دد درنده نیست.
·
سیاوش منادی آزادی و برابری انسان ها از همه رنگ است.
·
و برای برقراری آزادی و برابری حقیقی میان انسان ها، برای
برقراری صلح ابدی، چه بسا باید مقاومت ضد انقلابی ددان درنده با توسل به قهر
انقلابی درهم شکسته شود.
·
تأکید بر عدم آزار مور دانه کش (توده های مولد و زحمتکش) به
همین دلیل هم می تواند باشد.
9
نه،
من نمی کشم
گردونه
های ساکت و سنگین مرگ را،
آن
را کسان به شیوه و کردار گونه گون
همراه
می کشند.
·
این بند شعر سیاوش از فلسفه لبریز است:
·
تشکیل تراژدی ها نه سوبژکتیف، بلکه اوبژکتیف ـ سوبژکتیف است:
·
تراژدی ها نه در کله شعرا و نویسندگان، نه بطور سوبژکتیف،
بلکه در شیوه و کردار انسان ها و در تحلیل نهائی در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف
تکوین می یابند.
10
·
این فردوسی نیست که خالق تراژدی است.
·
بلکه این شیوه و کردار رستم و سهراب است که موجد تراژدی
است.
·
حالا حتما حریف تیز اندیشی خواهد گفت:
·
این یعنی جنبه سوبژکتیف ماجرا.
·
پس دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف ادعائی کجا ست؟
11
·
حق مطلقا با حریف است.
·
ولی حریف بهتر است بداند که جنبه ها و جوانب سوبژکتیف همیشه
ثانوی اند:
·
انسان ها ـ ابتدا به ساکن ـ فکر و عمل نمی کنند.
·
افکار و اعمال انسان ها بوسیله شرایط و عوامل اوبژکتیف (عینی)
مستقل از اراده و خواست و میل و هوس آنها تعیین و چه بسا به آنها دیکته می شوند.
·
شیوه زیست تعیین کننده شیوه تفکر و نتیجتا شیوه عمل آدمیان
است:
·
نمی توان به هیچ ترفندی در جهنم، زیست و رفتاری ماهیتا بهشتی
داشت.
·
جهنم نشینی شیوه تفکر و افکار و رفتار و اخلاق و آداب و
حرکات و سکنات سکنه جهنم را پیشاپیش رقم می زند.
·
منشاء عینی تراژدی همین جا ست.
·
جهنم طبقاتی منجلاب پیدایش و تکثیر و تعمیق تراژدی های
دردناک گونه گون است.
12
نه،
من به باغ خویش
بی
گاه، بر نمی کنم از شاخه برگ را
·
این حکم قاطعانه فردوسی به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که مرگ برگ بطور عینی تعیین و به شاعر و
مؤلف تحمیل و یا دیکته می شود:
·
فردوسی برگی را می کند، که به دلایل عینی خشک شده است.
·
فردوسی مرگی را به تبیین می نشیند که بنا بر شرایط اوبژکتیف
و سوبژکتیف باید صورت گیرد.
·
فردوسی در روند عینی حوادث مداخله نمی کند.
·
فردوسی به مانی پولاسیون پدیده ها و روندها مبادرت نمی
ورزد.
·
فردوسی به عینیت روندها وفادار می ماند تا دفتر بزرگش، آئینه
رئالیستی پدیده ها و روندهای جامعه در زمان و مکان مربوطه باشد و سندی مستند برای
آیندگان.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر