۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

سیری در جهان بینی به آذین (9)


7 سال پس از خاموشی به آذین
به قلم رضا نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک رضا نافعی
تحلیلی از شین میم شین 

  به آذین
«دریا .
دریای زنده ی پر خشم و خروش.
دریای رام  و آرام .
پنهانکار، پر فریب، مهربان، نوازشگرِ هوسناک.
آلودۀ پاک، خاموشِ با یک جهان آوا.
گستردگی و ژرفا .
انبوه تنها و هستِ پایا .
بخشنده ی بی حساب.
ستاننده بیرحم،  با خود درافتاده. 
در خود پوینده و به خود رسیده.
از همه گسیخته و همه را پذیرنده .
دریا و همان دریا.»

·       طنز حقیقت عینی را باش!
·       دریا در قاموس به آذین ـ به مثابه ستایشگر عرفان و خردستیزی آشکار ـ جولانگاه روشن دیالک تیک عینی است:
·       «آلودۀ پاک، خاموشِ با یک جهان آوا» ست.

·       وقتی مارکس می گوید که «روح همیشه سایه ماده را بالای سر خویش دارد»، منظورش همین است:

·       می توان خرد اندیشنده را بیهوش ساخت و در گذر از روی جنازه آن به عرفان رسید، ولی نمی توان از شر حقیقت عینی، از شر «دیالک تیک عینی» (انگلس) هستی رهائی یافت.

·       در نتیجه، خرد رانده شده از در، از پنجره بر می گردد، آنهم چه برگشتنی!

 1
آلوده پاک

·       کسی که در باور به عرفان، اقطاب متضاد دیالک تیک عینی را در هم ذوب می کند و از وحدت وجود دم می زند، برای توضیح مثنوی مولوی، مجبور به توضیح دریا می شود:
·       مجبور به توضیح چند و چون دریای عینی واقعا موجود می شود و عملا ورشکستگی نظری (تئوریکی) و اسلوبی (متدیکی) عرفان را جار می زند:
·       چون ذره ذره ی دریای مادی مبتنی بر دیالک تیک عینی است.
·       چون دریا جولانگاه صریح و روشن دیالک تیک آلودگی و پاکی است.
·       چون دریا به قول خود به آذین و احتمالا حتی به قول خود مولانا، زلال گل آلود و یا گلآلود زلال است.
·       بدین طریق، دیگر نمی توان میان آلودگی و پاکی، میان گل آلودگی و زلالی علامت تساوی گذاشت.

2
خاموشِ با یک جهان آوا

·       دریا ضمنا در دید به آذین، در عین خاموشی، حاوی عالمی از آوا ست:
·       یعنی دیالک تیک خاموشی و غرش است.
·       بهتر از این نمی توان به فرمانفرمائی «دیالک تیک عینی» (انگلس) اعتراف کرد و ضمنا ورشکستگی اسلوبی عرفان را اثبات کرد.

گستردگی و ژرفا .

·       جلوه های متنوع دیالک تیک یکی پس از دیگری پشت سر هم ردیف می شوند:
·       دریا به مثابه نمایشگاه دیالک تیک پهنا و ژرفا.

انبوه تنها و هستِ  پایا .

·       به آذین در این مفهوم چندین دیالک تیک عینی را به تبیین می نشینند:

1
·       دریا به مثابه دیالک تیک وحدت و کثرت
·       دیالک تیک تنهائی و همبائی  

2
·       دریا، به مثابه دیالک تیک کل و جزء
·       دیالک تیک تراکمی انبوه و هستی  پاینده و پایدار و فناناپذیر

·       اما منظور واقعی به آذین از این هستی پایا چیست؟

3

·       شاید ایشان در این مفهوم به فناناپذیری و خلق ناپذیری ماده (واقعیت عینی)، به ازلیت و ابدیت ماده ی لایتناهی اشاره دارند.

4

·       شاید دریا را به مثابه تجسم دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف) استنباط می کنند:
·       در دریا به مثابه فرم (ظرف، قالب، ساختار)، محتوائی (مظروفی، عناصری) در تلاش و تکاپو ست:
·       میلیاردها موجود زنده در دریا، در «تلاش معاش» (محمد مسعود) مدام اند.
·       میلیاردها موجود زنده ی نباتی و جانوری در همبائی و ستیز دیالک تیکی مدام اند.
·       در دیالک تیک پیوند و تضاد بسر می برند:
·       در وحدت اضداد!

بخشنده ی بی حساب

1

·       به آذین با این مفهوم احتمالا پا در رد پای شیخ شیراز می نهند و در سنت او دریا را انسان واره تلقی می کنند:
·       دریا به مثابه طبقه دارا، بزرگوار و بخشنده.
·       دریا به مثابه حاتم طائی کذائی!

2

·       ما از چند و چون دانش مارکسیستی به آذین خبر نداریم.
·       شاید به آذین در سنت مارکس، دریا را به مثابه یکی از منابع بسیار مهم ثروت اجتماعی می دانند:
·       بنظر مارکس طبیعت یکی از منابع بسیار مهم ثروت اجتماعی است:
·       دریاها، رودخانه ها، آبشارها، جنگل ها، معادن و منابع زیر زمینی، زمین، تابش آفتاب، باد و غیره.

3

·       بدون ثروت پنهان در دامان طبیعت مادر، هرگز بنی بشر نمی توانست به تولید وسایل تولید نایل آید و تولید کند:
·       اولین وسایل تولید احتمالا وسایلی بوده اند که طبیعت مستقیما در اختیار بنی بشر قرار داده است:
·       سنگ های تیز و چماق و غیره.

4

·       ولی برای برخورداری از نعمات پنهان در دامان طبیعت به کار تولیدی، به صرف نیروی کار، نیاز مبرم و بی چون و چرا بوده، است و خواهد بود.
·       طبیعت مادر، هیچ کدام از نعمات پنهان در دامان خود را برایگان، بی دلیل و داوطلبانه در اختیار کسی قرار نمی دهد:
·       حشره و حیوان و انسان برای برخورداری از نعمات طبیعی باید با طبیعت درگیر شوند و در روند چالشی عرقریز آنها را از آن خود کرد.
·       کار در واقع همین چالش عرقریز با طبیعت مادر است.

بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم،  با خود در افتاده. 

1

·       به آذین با این دو مفهوم ـ آگاهانه و یا ناخودآگاه ـ به تعریف مارکس از کار و تولید مادی می رسد:
·       کار در قاموس مارکس عبارت است از جذب و دفع هدفمند انسان با طبیعت:
·       انسانی که خود جزئی از طبیعت است، طبیعت ثانی است، طبیعت اجتماعی گشته است.
·       انسان مواد غذائی را، مثلا انگور را از طبیعت برمی گیرد، می خورد، انرژی و مواد پنهان در انگور را جذب می کند و مابقی را به صورت عرق و ادرار و تنفس و مدفوع و نهایتا به صورت جنازه خویش به طبیعت پس می دهد:
·       دیالک تیک جذب و دفع!

2
بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم،  با خود در افتاده. 

·       به آذین دیالک تیک جذب و دفع را به شکل دیالک تیک داد و ستد تجرید می کند:
·       دیالک تیک داد و ستد عام تر، غنی تر و وسیع تر از دیالک تیک جذب و دفع است:
·       دیالک تیک جذب و دفع یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد است.

3
بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم،  با خود در افتاده. 

·       به آذین دریا را عرصه فرمانفرمائی دیالک تیک داد و ستد تصور و تصویر می کند:
·       دریا به مثابه دیالک تیک بخشنده و ستاننده!

4
·       آنچه قابل تأمل است، افراطیت دریا ست:
·       دریا در نظر به آذین، بخشنده بی حساب و ستاننده بی رحم است.
·       ما فکر نمی کنیم که این استنباط به آذین از دریا درست باشد:
·       طبیعت اصولا نه بی حساب و کتاب  است و نه بی رحم.
·       نسبت دادن صفات انسانی و اجتماعی به طبیعت نه درست است و نه مجاز.


·       مارکس داروین را به همین دلیل سرزنش می کند:
·       داروین، قوانین جامعه طبقاتی انگلیس را به عرصه طبیعت بسط داده بود و از تز «تنازع بقا» دم زده بود:
·       استثمار و امحای ضعفا بوسیله اقویا!

5

·       پدیده ها و روندهای طبیعی بی حساب و کتاب نیستند، بلکه از ذره تا کهکشان قانونمندند.
·       طبیعت هیچ چیز را بدون حساب و کتاب پدید نمی آورد و به کسی نمی بخشد.

·       سنتز هر رنگ و طعم و بو و زهر و نوشدارو در طبیعت دلیل مند است.

·       هر نبات و جانور در پی حفظ نفس و نوع خاص خویش است و در طی تکامل میلیون ها ساله خویش، زرادخانه ای از ساز و برگ های تاکتیکی و استراتژیکی پدید آورده، توسعه داده، تکمیل کرده و تکمیل می کند.

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ویرایش: «کرد» در جمله زیر باید «کنند» باشد:
    حشره و حیوان و انسان برای برخورداری از نعمات طبیعی باید با طبیعت درگیر شوند و در روند چالشی عرقریز آنها را از آن خود کرد.
    با پوزش

    پاسخحذف