7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
تحلیلی از
شین میم شین
به آذین
«دریا .
دریای زنده ی پر خشم و خروش.
دریای رام و آرام .
پنهانکار، پر فریب، مهربان، نوازشگرِ هوسناک.
آلودۀ پاک، خاموشِ با یک جهان آوا.
گستردگی و ژرفا .
انبوه تنها و هستِ پایا .
بخشنده ی بی حساب.
ستاننده بیرحم، با خود درافتاده.
در خود پوینده و به خود رسیده.
از همه گسیخته و همه را پذیرنده .
دریا و همان دریا.»
·
طنز حقیقت عینی را باش!
·
دریا در قاموس به آذین ـ به مثابه ستایشگر عرفان و
خردستیزی آشکار ـ جولانگاه روشن دیالک تیک عینی است:
· «آلودۀ پاک، خاموشِ با یک جهان آوا» ست.
·
وقتی مارکس
می گوید که «روح همیشه سایه ماده را بالای سر خویش دارد»، منظورش همین است:
·
می توان
خرد اندیشنده را بیهوش ساخت و در گذر از روی جنازه آن به عرفان رسید، ولی نمی توان
از شر حقیقت عینی، از شر «دیالک تیک عینی» (انگلس) هستی رهائی یافت.
·
در نتیجه،
خرد رانده شده از در، از پنجره بر می گردد، آنهم چه برگشتنی!
1
آلوده پاک
·
کسی که در باور به عرفان، اقطاب متضاد دیالک تیک عینی را
در هم ذوب می کند و از وحدت وجود دم می زند، برای
توضیح مثنوی مولوی، مجبور به توضیح دریا می شود:
·
مجبور به
توضیح چند و چون دریای عینی واقعا موجود می شود و عملا ورشکستگی نظری (تئوریکی) و
اسلوبی (متدیکی) عرفان را جار می زند:
·
چون ذره
ذره ی دریای مادی مبتنی بر دیالک تیک عینی است.
·
چون دریا جولانگاه صریح و
روشن دیالک تیک آلودگی و پاکی است.
·
چون دریا
به قول خود به آذین و احتمالا حتی به قول خود مولانا، زلال گل آلود و یا
گلآلود زلال است.
·
بدین
طریق، دیگر نمی توان میان آلودگی و پاکی، میان گل آلودگی و زلالی علامت تساوی
گذاشت.
2
خاموشِ با یک جهان آوا
·
دریا
ضمنا در دید به آذین، در عین خاموشی، حاوی عالمی از آوا ست:
·
یعنی
دیالک تیک خاموشی و غرش است.
·
بهتر از
این نمی توان به فرمانفرمائی «دیالک تیک عینی» (انگلس) اعتراف کرد و ضمنا ورشکستگی
اسلوبی عرفان را اثبات کرد.
گستردگی و ژرفا .
·
جلوه های
متنوع دیالک تیک یکی پس از دیگری پشت سر هم ردیف می شوند:
·
دریا به
مثابه نمایشگاه دیالک تیک پهنا و ژرفا.
انبوه تنها و هستِ پایا .
· به آذین در این مفهوم چندین دیالک تیک عینی را به
تبیین می نشینند:
1
·
دریا به
مثابه دیالک تیک وحدت و کثرت
·
دیالک
تیک تنهائی و همبائی
2
·
دریا، به
مثابه دیالک تیک کل و جزء
·
دیالک
تیک تراکمی انبوه و هستی پاینده و پایدار
و فناناپذیر
· اما منظور واقعی به آذین از این هستی پایا چیست؟
3
· شاید ایشان در این مفهوم به فناناپذیری و خلق
ناپذیری ماده (واقعیت عینی)، به ازلیت و ابدیت ماده ی لایتناهی اشاره دارند.
4
·
شاید دریا
را به مثابه تجسم دیالک تیک فرم و محتوا (ظرف و مظروف) استنباط می کنند:
·
در دریا
به مثابه فرم (ظرف، قالب، ساختار)، محتوائی (مظروفی، عناصری) در تلاش و تکاپو ست:
·
میلیاردها
موجود زنده در دریا، در «تلاش معاش» (محمد مسعود) مدام اند.
·
میلیاردها
موجود زنده ی نباتی و جانوری در همبائی و ستیز دیالک تیکی مدام اند.
·
در دیالک
تیک پیوند و تضاد بسر می برند:
·
در وحدت
اضداد!
بخشنده ی بی حساب
1
·
به آذین
با این مفهوم احتمالا پا در رد پای شیخ شیراز می نهند و در سنت او دریا را انسان
واره تلقی می کنند:
·
دریا به
مثابه طبقه دارا، بزرگوار و بخشنده.
·
دریا به
مثابه حاتم طائی کذائی!
2
·
ما از
چند و چون دانش مارکسیستی به آذین خبر نداریم.
·
شاید به
آذین در سنت مارکس، دریا را به مثابه یکی از منابع بسیار مهم ثروت اجتماعی می
دانند:
·
بنظر
مارکس طبیعت یکی از منابع بسیار مهم ثروت اجتماعی است:
·
دریاها،
رودخانه ها، آبشارها، جنگل ها، معادن و منابع زیر زمینی، زمین، تابش آفتاب، باد و
غیره.
3
·
بدون ثروت
پنهان در دامان طبیعت مادر، هرگز بنی بشر نمی توانست به تولید وسایل تولید نایل
آید و تولید کند:
·
اولین
وسایل تولید احتمالا وسایلی بوده اند که طبیعت مستقیما در اختیار بنی بشر قرار
داده است:
·
سنگ های
تیز و چماق و غیره.
4
·
ولی برای
برخورداری از نعمات پنهان در دامان طبیعت به کار تولیدی، به صرف نیروی کار، نیاز
مبرم و بی چون و چرا بوده، است و خواهد بود.
·
طبیعت
مادر، هیچ کدام از نعمات پنهان در دامان خود را برایگان، بی دلیل و داوطلبانه در
اختیار کسی قرار نمی دهد:
·
حشره و حیوان
و انسان برای برخورداری از نعمات طبیعی باید با طبیعت درگیر شوند و در روند چالشی
عرقریز آنها را از آن خود کرد.
·
کار در
واقع همین چالش عرقریز با طبیعت مادر است.
بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم، با خود در افتاده.
1
·
به آذین
با این دو مفهوم ـ آگاهانه و یا ناخودآگاه ـ به تعریف مارکس از کار و تولید مادی
می رسد:
·
کار در
قاموس مارکس عبارت است از جذب و دفع هدفمند انسان با طبیعت:
·
انسانی
که خود جزئی از طبیعت است، طبیعت ثانی است، طبیعت اجتماعی گشته است.
·
انسان
مواد غذائی را، مثلا انگور را از طبیعت برمی گیرد، می خورد، انرژی و مواد پنهان در
انگور را جذب می کند و مابقی را به صورت عرق و ادرار و تنفس و مدفوع و نهایتا به صورت
جنازه خویش به طبیعت پس می دهد:
·
دیالک
تیک جذب و دفع!
2
بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم، با خود در افتاده.
·
به آذین
دیالک تیک جذب و دفع را به شکل دیالک تیک داد و ستد تجرید می کند:
·
دیالک
تیک داد و ستد عام تر، غنی تر و وسیع تر از دیالک تیک جذب و دفع است:
·
دیالک
تیک جذب و دفع یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد است.
3
بخشنده ی بی حساب
ستاننده بیرحم، با خود در افتاده.
·
به آذین دریا
را عرصه فرمانفرمائی دیالک تیک داد و ستد تصور و تصویر می کند:
·
دریا به
مثابه دیالک تیک بخشنده و ستاننده!
4
·
آنچه
قابل تأمل است، افراطیت دریا ست:
·
دریا در
نظر به آذین، بخشنده بی حساب و ستاننده بی رحم است.
·
ما فکر
نمی کنیم که این استنباط به آذین از دریا درست باشد:
·
طبیعت
اصولا نه بی حساب و کتاب است و نه بی رحم.
·
نسبت
دادن صفات انسانی و اجتماعی به طبیعت نه درست است و نه مجاز.
·
مارکس
داروین را به همین دلیل سرزنش می کند:
·
داروین، قوانین
جامعه طبقاتی انگلیس را به عرصه طبیعت بسط داده بود و از تز «تنازع بقا» دم زده
بود:
·
استثمار
و امحای ضعفا بوسیله اقویا!
5
·
پدیده ها
و روندهای طبیعی بی حساب و کتاب نیستند، بلکه از ذره تا کهکشان قانونمندند.
·
طبیعت
هیچ چیز را بدون حساب و کتاب پدید نمی آورد و به کسی نمی بخشد.
·
سنتز هر
رنگ و طعم و بو و زهر و نوشدارو در طبیعت دلیل مند است.
·
هر نبات
و جانور در پی حفظ نفس و نوع خاص خویش است و در طی تکامل میلیون ها ساله خویش، زرادخانه
ای از ساز و برگ های تاکتیکی و استراتژیکی پدید آورده، توسعه داده، تکمیل کرده و تکمیل
می کند.
ادامه دارد
ویرایش: «کرد» در جمله زیر باید «کنند» باشد:
پاسخحذفحشره و حیوان و انسان برای برخورداری از نعمات طبیعی باید با طبیعت درگیر شوند و در روند چالشی عرقریز آنها را از آن خود کرد.
با پوزش