«زندگی»
اثری از الفرد هردیکا
امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) (6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین
زندگی
چه فکر می کنی،
که بادبانشکسته زورق به گلنشسته ای است، زندگی؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته ای است، زندگی؟
· معنی تحت اللفظی:
· فکر می کنی در این
آوار، در این ویرانه، که حسرت عافیت (سلامتی) به دل مانده، زندگی راه بن بستی است؟
· سایه در این بند شعر،
با صراحت بمراتب بیشتری سخن می گوید:
1
· سایه نظریه ای (تئوری
ئی) را به نقد می کشد که زندگی را به مثابه بن بستی جا می زند.
· بن بست اما به چه معنی
است و چرا دشمن و «دوست» کذائی زندگی را بن بست می نامند؟
1
· بن بست نامیدن زندگی به
معنی مطلق کردن سکون در دیالک تیک حرکت و سکون است.
· مدعی سکون را مطلق می
کند و حرکت را انکار.
2
· در دیالک تیک حرکت و
سکون اما حرکت مطلق است و سکون نسبی.
· مدعی دیالک تیک حرکت و
سکون را نخست وارونه می سازد، یعنی سکون را مطلق جا می زند و حرکت را نسبی.
3
· در دیالک تیک حرکت و
سکون، از سوی دیگر، نقش تعیین کننده همیشه و همه جا از آن حرکت است.
· مدعی اما از سیطره چاره
ناپذیر سکون (بن بست) دم می زند و حرکت را هیچ واره قلمداد می کند:
· می توان گفت که او
دیالک تیک حرکت و سکون را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد.
4
· بدین طریق زندگی به
مثابه چیزی همیشه همان جا زده می شود:
· زندگی به مثابه آش خاله
جا زده می شود که بخواهی و یا نخواهی باید بخوری.
· بن بست همین است:
· راه خروجی از بن بست متصور
نیست.
· اگر به این تئوری جامه
مشخص بپوشانیم، به این معنی خواهد بود که بشریت به پایان خط رسیده است، به «پایان
تاریخ» رسیده است.
· یعنی بشریت باید با نظام
سرمایه داری به مثابه تقدیر و سرنوشتی گریزناپذیر سر کند.
· این اما به چه معنی
است؟
5
· این بدان معنی است که
طرفداران تئوری «پایان تاریخ» طرفدار فاتالیسم اند.
· طرفدار خرافه تقدیر و
سرنوشت اند.
· و عملا مبلغ تئوری
تسلیم و تحمل و رضا هستند.
6
· مسئله اما این است که نظام
سرمایه داری، خود در اثر سرنگون سازی قهرآمیز و خونین فئودالیسم و دیگر فرماسیون های
ماقبل فئودالی تشکیل و تحکیم شده است.
· نظام سرمایه داری که
نظامی ازلی نبوده تا ابدی قلمداد شود.
7
· مقوله «بن بست»، اما حاوی
معانی مستور و پوشیده بسیار مهم دیگری است که از ماهیت طبقاتی و سمتگیری اجتماعی و
سیاسی نمایندگان تئوری یاد شده حکایت دارند:
الف
· در تئوری بن بست و یا «پایان
تاریخ»، فقط یکی از دو آلترناتیو، یکی از دو بدیل عینی انکار می شود:
· در خیابان یکطرفه فقط
نمی توان به جلو حرکت کرد.
· اما می توان دنده عقب
زد و راه رفته را بر گشت، یعنی عقب عقب حرکت کرد.
· از این رو، می توان گفت
که تئوری «بن بست»، پیشرفت بشریت و جامعه بشری را امکان ناپذیر می داند، ولی
مخالفتی با عقبگرد ندارد و لذا تئوری سرتاپا ارتجاعی ئی است.
ب
· بن بست، اما از سوی
دیگر، در جامعه طبقاتی حاکی از حقیقت امر
دیگری است که پدر معنوی شاعر ـ شاعری به
نام برتولت برشت ـ بطرزی موجز و فشرده بیان می دارد:
·
«در کوچه های بن بست، درگیری اجتناب ناپذیر است!» (نقل به مضمون)
· بن بست نامندگان جامعه
سرمایه داری در هر نشستی و در هر فرصتی از همین «درگیری اجتناب ناپذیر» پرده برمی
دارند:
· وضع بدتر خواهد شد.
· زندگی توده ها دشوارتر
خواهد شد.
· اکثر دستاوردهای
اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و غیره توده ها بازپس گرفته خواهد شد.
· این اما به چه معنی
است؟
ت
· این بدان معنی است که
مبارزه طبقاتی از بالا انجام خواهد گرفت.
· در بن بست سرمایه داری،
اقلیت زورمند قدر قدرت با توده بی رمق و حق باخته دست به یقه خواهد شد و پس از ضرب
و شتم حسابی، توده را به برده و اسیر هر چه بیشتر خود مبدل خواهد ساخت.
پ
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
· مبلغان تئوری بن بست
اما فراموش می کنند که تاریخ را همین توده ها می سازند و می توانند برای تأمین و
تضمین پیشرفت ارابه تاریخ، ساز و برگ مقاومت و مبارزه را فراهم آورند و فاتحه
بلندی بر تئوری بن بست و عقبگرد به قهقرای بربریت بخوانند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر