باغ، باغ
ما ست
پنج روزی
بیش و کم، گر پایمال پای صیاد است
سیاوش کسرایی
درد دست
·
سال های
آزگاری هست،
·
که می
آزارد
·
خارشی
دستان خشک و خالی ام را، سخت
·
و در
انگشتان غمگین مانده ام، مانده است
·
شوق
سرشار فشردن ها
·
آهن سردی،
خمیری، رشته ای، دستی
·
سنگ
خارای سیاهی یا که رنگین برگ گلبرگی
·
دست من
خالی است
·
ای طبیب
آشنا، دردی است در دستم
·
که به
انگشتان خشک و خشمگین هر دم
·
می فشارم
من گلویش را
·
من ولی
در باغ می مانم که باغم پر گل و یاد است
·
وز فراز
چشم اندازش، فراوان پرده ها، پیدا
·
برگ
افشان درختان تبر خورده
·
مرگ شبنم
ها
·
سرکشی
خارها
·
و جستجوی
ریشه ها در خاک
·
عطر
پنهان بهاری زندگی آرا
·
این چه
فریاد است
·
بلبلان
خسته دل با خار در پهلو؟
·
مرگ در
باغی که هر گلدانه ی خشمی در آن رؤیا ست
·
مرگ در
باغی که من دارم
·
در کنار
غنچه های تنگدل زیبا ست
·
آری، آری
من به باغ خفته می مانم
·
باغ، باغ
ما ست
·
پنج روزی
بیش و کم، گر پایمال پای صیاد است!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر