۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

سیری در جهان بینی عمر خیام (19)

عمر خیام 
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیل رباعیات از شین میم شین
تحلیل رباعی سی ام
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کفّ صنمیّ و چهره‌ ی جانانی است
هر خشت که بر کنگره‌ ی ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است

·        معنی تحت اللفظی:
·        خاکی که در زیر پای هر ابلهی است، کف دست بتی و چهره جانانی است.
·        هر خشت که بر طاق ایوانی است، انگشت وزیری و یا کله پادشاهی است.

·        منظور خیام از این رباعی تجسم تصویرمند تریاد (تثلیث) زایش ـ رشد ـ زوال از سوئی و دیالک تیک تجزیه و ترکیب (انالیز و سنتز) از سوی دیگر است:

1
خاکی که به زیر پای هر نادانی است

·        خیام  در این مصراع بشریت را به دو طبقه دانا و نادان تقسیم می کند:

·        معیار خیام برای این طبقه بندی، مطلقا سوبژکتیف است.
·        انگار دانائی و نادانی مادر زادی اند و نه اجتماعی و اکتسابی.
·        انگار نه انگار که همه بسته به پایگاه و خاستگاه طبقاتی خود از نعمات مادی و فرهنگی جامعه بهره مند می شوند.
·        درست در ساعاتی که بچه فئودالی بوسیله معلم خصوصی تعلیم می بیند و نعمات فکری، معنوی و فرهنگی را از آن خود می کند، در همین ساعات، بچه رعیتی، بنده و غلام و نوکر و کلفتی در طویله شیر می دوشد، گوسفندها را به چرا می برد، زمین شخم می زند و غیره.

2
کفّ صنمیّ و چهره‌ ی جانانی است

·        خیام با واژه «نادان» طبقات زحمتکش را مورد تحقیر قرار می دهد و بلحاظ استه تیکی زشت قلمداد می کند.
·        چون بلافاصله  ضد نادان را صنم و جانان جا می زند.
·        انگار هر کس که زیبا باشد، علامه هر است و هرکس که نادان باشد، زشت و نکبت.
·        زهر ایدئولوژیکی آثار هنری در همین چیزها ست.
·        خواننده در نهایت معصومیت، میراث ادبی و هنری کشور خویش را مصرف می کند و رفته رفته بلحاظ ایدئولوژیکی مسموم می شود، بی آنکه حتی روحش از این مسمومیت ایدئولوژیکی با خبر شود.
·        بدین طریق است که هر نادانی در ملأ عام تحقیر می شود و ضمنا زشت جا زده می شود، بی آنکه بتواند دلایل عینی نادانی و زشتی خود را بر زبان آورد.
·        کلفتی که بخش اعظم وقت خود را یا در اصطبل و یا در آشپزخانه تلف می کند، طبیعی است که ظاهری زشت داشته باشد و نادان باشد.

3
هر خشت که بر کنگره‌ ی ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است

·        خیام در این بیت، علاوه بر صنم و جانان، به روند خاک گشتن اندام شاه و وزیر نیز اشاره می کند و عملا طبقه حاکمه را ضد دیگر طبقه نادان تلقی می کند.
·        صنم و جانان نیز زنان و دختران متعلق به طبقه حاکمه بوده اند.
·        می توان گفت که خیام دیالک تیک فراز و فرود را از سوئی به شکل دیالک تیک نادان و دانا، از سوی دیگر به شکل دیالک تیک زشت و زیبا و بالاخره به شکل  دیالک تیک توده و طبقه حاکمه بسط و تعمیم می دهد، تا به خواننده حالی کند که همه اندام های همه طبقات اجتماعی روزی به عناصر اولیه تجزیه خواهند شد، یعنی خاک خواهند گشت و بعد از خاک اندام و اعضای اندام آنها خشت و خانه و پل و کاروانسرا ساخته خواهد شد.

4
·        جهان بینی ماتریالیستی خیام از همین رباعی نیز نمایان می گردد:
·        او برای ارگانیسم (اندام) موجودات زنده، منشاء مادی قائل می شود:
·        همه چیز از خاک پدید می آیند، همه چیز از عناصر مادی اولیه ترکیب می شوند و سرانجام به خاک، یعنی به همان عناصر ساده ی اولیه تجریه می شوند.
·        وقتی از بسط و تعمیم دیالک تیک انالیز و سنتز، دیالک تیک تجزیه و ترکیب سخن می گوییم، منظورمان همین است:
·        از خاک نشئت گرفتن و به خاک تجزیه شدن.

·        در تئولوژی اسلامی هم همین دیالک تیک به طرز زیر فرمولبندی می شود:
·        انا لله و انا الیه راجعون
·        از خدا (خاک، ماده ازلی و ابدی) می آییم و به خدا (خاک، ماده ازلی و ابدی) برمی گردیم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر