پیشکش به مهری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
ابری عبور کرد
·
گویی به دستمال سپیدش خیال را
·
از دیدگان خسته سهراب می سترد:
·
«مادر، کجا کجا،
·
این اسب بالدار، کجا می برد مرا؟»
·
تهمینه باره را
·
از پای تا به سر همه می بوید
·
بر زین و برگ و گردن او دست می کشد
·
در یال های او
·
رخساره می فشارد و می موید:
·
«یکتای من پسر
·
تک میوه جوانی و عشقم کجا شدی؟
·
ای جنگل جوانه امید،
·
چون شد کز این درخت پر از شاخ آرزو،
·
بی گه جدا شدی؟
·
گفتم تو را، نگفتم؟
·
کز عطر راز تو
·
افراسیاب نیز مبادا که بو برد؟
·
اما تو را غرور به پندارهای نیک
·
اما تو را شتاب به دیدار تهمتن
·
چشم خرد ببست
·
دشمن به مصلحت
·
می داد با تو دست
·
اما تو بی خبر
·
با آن دو رویگان به خطا داشتی نشست.»
·
می کوفت سم پیاپی بر خاک، آن سمند
·
سر در نشیب زین
·
تهمینه می کند روی و موی
·
در برگرفته گردن آن باره جوان
·
در خویش می گریست و می کرد گفتگوی:
·
·
«آخر چرا نشانه یکتای تهمتن
·
آن شهره مهره را
·
بیهوده زیر جامه نهان کردی
·
و این گونه شوربخت پدر را
·
بدنام و تلخ کام جهان کردی؟»
·
سهراب خشم خورده و نالان
·
ز آن رو که ژاژخواه دهانی به نیشخند نگوید:
·
« نوخاسته را نگر
که به بازو
·
بربسته نابجا
·
طوق و نگین رستم دستان»،
·
آنگاه
·
تهمینه را به حوصله خواهان:
·
«مادر درود بر
تو و بدرود
·
دردا که مرگ، دامنت از دست من ربود
·
مادر،
·
هر مهر کز برای منت در نهان بود
·
بی هر ملامتی
·
با تهمتن بدار، که اینک
·
تنهاترین کسی است که در این جهان بود
·
با او بدار مهر، که شایای آن بود.
·
برخیز و رخ بشوی و برآرای گیسوان
·
دیگر نکن به زاری، آشفته ام روان»
ادامه دارد
افسو.س از نشست بادوچهرگان که جز صرر وزیان حاصلی ببار نیاردسازمانهای زیادی صرباتی را جون رستم و تهمینه تحمل کرده ادامه میدهند دست بردار هم نیستند باشدتا بیامزند از روزگار
پاسخحذف