۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

متافیزیک (1)

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

·        متافیزیک واژه یونانی است.
·        متافیزیک اغلب به دو معنی زیر مورد استفاده قرار می گیرد:

الف

·        به معنی آموزش ایدئالیستی راجع به ماهیت موجوداتی، که ظاهرا فراتر از جهان محسوس ما هستند.

ب
·        به معنی طرز تفکر ضد دیالک تیکی.

1

·        «متافیزیک» درآغاز نامی بود که اندرونیکوس فون رودوس  به آثار ارسطو که به علوم طبیعی مربوط نمی شدند، داده بود.

الف

·        محتوای متافیزیک «فلسفه اولین» بود، «علمی فراتر از علوم طبیعی که توجهش معطوف موجودات می شود.

ب
·        «علمی که فراتر از علوم طبیعی است.» 

ت

·        برای اینکه آن نه با موجودی معین، بلکه با موجود بطور کلی و فقط تا زمانی که وجود دارد، سر و کار دارد.

پ

·        «موضوع این علم اولین را اما چیزهای خاص و ثابت  تشکیل می دهند.»

2

·        فلسفه اولین ظاهرا نه طبیعت را، بلکه ماهیت بنیادی طبیعت را مورد بررسی قرار می دهد و لذا «علم الهی» است.

3

·        صفت «متافیزیک» بعدها بمثابه مفهوم «فلسفه اولین» مورد استفاده قرار گرفت.

4

·        متافیزیک به آموزش فلسفی مربوط به چیزهای زیر اطلاق می شود:

الف
·        به آنچه که ماورای حسی است.

ب

·        به آنچه ظاهرا در ورای جهان مادی وجود دارد.

ت
·        به وجود حقیقی که بنیاد هر موجودی است.

5

·  متافیزیک هنوز هم از سوی جریانات ایدئالیستی مختلف، بویژه نئوتومیسم به عنوان «علم اساسی فلسفی» به کار می رود.
·         
·   (نئوتومیسم جریان فلسفی پرنفوذ ایدئالیستی ـ عینی بورژوائی معاصر و جریان اصلی در فلسفه کاتولیکی نوین است.
·        نئوتومیسم همانند نئواسکولاستیک بطور کلی در اواخر قرن نوزدهم پا به عرصه وجود می نهد.
·   نئوتومیسم نیز همانند نئواسکولاستیک از واکنش کاتولیسیسم تقویت یاقته در دوره ترمیم سیستم اجتماعی سرمایه داری نشئت می گیرد و بر ضد جنبش مدرنیزاسیون کاتولیکی که تحت تأثیر راسیونالیسم، فلسفه کلاسیک آلمان و رمانتیک قرار داشت و مورد تأیید کلیسای کاتولیک نبود، وارد عمل می شود. مترجم)

·        مراجعه کنید به نئوتومیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6

·        این برداشت از متافیزیک، برداشت گمانورزانه صرفی است و عمارت مفهومی آن به طرز دگماتیکی بدانجا می رسد که هرگونه رابطه راستین با واقعیت عینی را از دست می دهد.

7
 ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

·        کانت در اثر خود تحت عنوان «نقد خرد محض» تار و مار کردن این متافیزیک گمانورزانه دگماتیکی را وظیفه خود قرار می دهد و با بررسی امکانات شناخت انسانی ثابت می کند که متافیزیک نمی تواند از حد تجارب بشری فراتر رود.
8

·        کانت اما متافیزیک از نقد گذشته را، یعنی تئوری فلسفی را لازم می داند و «نقد خرد محض» را به عنوان «اقدامی ضرور و مقدماتی برای پی ریزی متافیزیک اساسی» می داند.
·        (کانت، ب 36)   
9
 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ 1831)

·        تحول کامل متافیزیک گمان ورزانه توسط هگل جامه عمل می پوشد.

الف

·        هگل متافیزیک گمان وزانه را با منطق عینی جایگزین می سازد، که در آن روح در فرم مفاهیم بطور دیالک تیکی توسعه می یابد.
ب

·        مفهوم «متافیزیکی» اما در قاموس هگل همزمان معنی جدیدی کسب می کند:

ت

·        هگل مفهوم «متافیزیکی» را بمثابه روش فهم در نظر می گیرد، روشی که با تعاریف یکجانبه و مجرد عمل می کند، برخلاف خرد دیالک تیکی که بر یکجانبه گی ها چیره می شود و به مفاهیم مشخص دست می یابد.  
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر