۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (16)

پروفسور دکتر هانس کورتوم
پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان شین میم شین

  

تئوری تاریخ در فلسفه بورژوازی واپسین

·        ایدئولوگ های بورژوائی واپسین در قرن نوزدهم و بیستم میلادی، برخلاف مارکس و انگلس، به توسعه بعدی تئوری پیشرفت دیالک تیکی دوره روشنگری متمایل نبودند.

1

·        زیرا برای آنها دورنمای تاریخی واقعی فراتر از نظام بورژوائی در دیدرس نبود.

2

·        برای نشان دادن این امر می توان به تذکرات زیرین ایدئولوگ های بورژوائی واپسین اشاره کرد:

I
 کارل یاسپرس (1883 ـ 1969)

روانکاو و فیلسوف آلمانی

نماینده فلسفه حیات که با اگزیستانسیالیسم سارتر تفاوت های جدی داشت

موضوعات آثار فلسفی او فلسفه مذهب و فلسفه روشنفکرانه بودند.

·        کارل یاسپرس در سال 1931 میلادی می نویسد:

1

·        «انقلاب فرانسه در جهت غیرمنتظره ای جریان رفت و بر ضد منشاء خود سمتگیری کرد.

2

·        شعار برقراری آزدی انسانی به ترور مبدل شد که نابود کننده هر نوع آزادی بود...

3

·        بعد از انقلاب فرانسه عملا برداشت خاص جدیدی از اهمیت دورانی زمان پدید آمده است.

4

·        این برداشت در قرن نوزدهم دو پاره شده است:

الف

·        در مقابل باور به طلوع آینده ای زیبا و با شکوه، وحشت از سقوط لاعلاج قرار دارد که راه نجاتی از آن متصور نیست.
ب

·        و یا تسکین می بخشیدن به خود با این اندیشه گذار در زمان.
·        از آن به بعد در مقابله با هر مشکلی ارواح خسته آرامش بخش و تسلی بخش جلوه می کنند.»

II

·        ارنست روبرت کورتیوس  در سال 1948 میلادی می نویسد:
·        «بطلان این باور به پیشرفت و همراه آن اروپائیسم عامیانه را جنگ های قرن بیستم اثبات کرده اند.»

ت
 کارل لویت (1897 ـ 1973)

اسم مستعار هوگو فیالا

فیلسوف آلمانی

موضوعات پژوهش:

فلسفه تاریخ

افکار نیچه و هایدگر

·        کارل لویت  در سال 1960 میلادی می نویسد:

1

·        «امروز بعد از آنکه ستون فقرات این باور به پیشرفت چه در فرم آغازین ماورای جهانی ـ مسیحی آن و چه در فرم جهانی آن در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی در هم شکسته است، دیگر چه کسی می تواند به تاریخ باور کند.
2

·        باور به تاریخ نتیجه بیگانگی ما از کوسموتئولوژی طبیعی جهان باستان و از تئولوژی ماورای طبیعی مسیحیت است.
3

·        کوسموتئولوژی طبیعی جهان باستان و از تئولوژی ماورای طبیعی مسیحیت به تاریخ، چارچوب و افق غیرتاریخی از تجربه و تفاهم اعطا کرده اند.
4

·        با ترک این چارچوب و بنیانگذاری تاریخ در کیهان شناسی کلاسیک و در تئولوژی مسیحی، تاریخ اهمیتی مطلق کسب کرده است که ما اکنون بمثابه چیزی طبیعی تلقی می کنیم، اگرچه خود سؤال برانگیزترین چیزها ست....
5

·        اکنون این سؤال مطرح است که آیا تاریخ به بشر آموخته است که خود را دگر کند و تغییر دهد؟»

III

·        نتیجه نهائی این محرومیت از داشتن دورنمای تاریخی را می توان حتی در آثار لئوپولد فون رانکه بوضوح دید:


1 
   
لئوپولد فون رانکه (1795 ـ 1886)
مورخ، استاد دانشگاه، سیاستمدار پروس

·        لئوپولد فون رانکه در سال 1830 میلادی در بررسی تاریخ و فلسفه اش و در سال 1854 میلادی در سخنرانی هایش راجع به اعصار تاریخ جیدتر بر ضد درک تاریخی «فلسفه تاریخ»، مبنی بر این که «بنی نوع بشر را در پیشرفت لاینقطع و در معراج بی وقفه بسوی کمال می بیند»، موضعگیری می کند.
2

·        بنظر رانکه پیشرفت قابل قبول تنها در دو عرصه زیر وجود دارد:

الف
·        «در رابطه با شناخت

ب
·        در رابطه با تسلط بر طبیعت.» 

3

·        رانکه استفاده از مفهوم پیشرفت در مورد مسائل زیرین را مجاز نمی داند:

الف

·        در مورد بود (هستی) اخلاقی و یا مذهبی فردی

ب

·        در مورد تشکیل نوابغ هنری، شعری، علمی و دولتی.
·        زیرا اینها به نظر او، منشاء الهی بی واسطه دارند.

ت

·        در مورد علوم انسانی منفرد، مثلا فلسفه و سیاست

پ
·        در پیوند قرن ها بطور کلی.
·        چون بنظر او هر قرنی خادم قرن دیگر نیست.

4

·        رانکه «از نقطه نظر ایده الهی بر آن است که بشریت تنوع بی پایانی از توسعه ها را در خود نهفته دارد که یکی پس از دیگری بروز می کنند.

5

·        البته بر طبق قوانینی که برای ما نامعلوم و اسرارآمیزند و تفکر ما گنجایش آنها را ندارد.»

6

·        رانکه از این رو، تئوری پیشرفت روشنگری را دور می اندازد و خواهان «نگرش بیطرفانه» و «تاریخ شناسی عینی» می شود.

7

·        این اما به معنی صرفنظر کردن از تعمق در شناخت قوانین توسعه تاریخی است که با قطع رابطه با تئوری پیشرفت روشنگری پیوند تنگاتنگ دارد.

8

·        زیرا فرضیه بندی رانکه مبنی بر این که در عرصه اجتماعی پیشرفتی وجود ندارد، خود نه بیطرفانه است و نه عینی.
9

·        رانکه بدین طریق، پیشاپیش برای علوم وظایف زیر را تعیین می کند:

الف

·        قناعت بر گردآوری فاکت ها و الحاق آنها به یکدیگر

ب
·        قناعت به «توصیف تمایلات مسلط بر قرن»

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    در جمله زیر «می» اضافه است:
    و یا تسکین «می» بخشیدن به خود با این اندیشه گذار در زمان.

    پاسخحذف