۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (32)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی

(701 ـ     772 هجری قمری) 

رساله دلگشا

قسم دروغ

شيطان را پرسيدند كه كدام طايفه را دوست داري؟

گفت:

«دلالان را.»

گفتند:‌

«چرا؟»

گفت:

«از بهر آن كه من به سخن دروغ از ايشان خرسند بودم، ايشان سوگند دروغ نيز بدان افزودند.»

پایان


 تحلیل از یدالله سلطان پور



عنوان حکایت

قسم دروغ


·        عبید با این عنوان، با تبحر همیشگی اش، محتوای ماهوی حکایت خود را با خواننده و یا شنونده حکایت در میان می گذارد.
عبید

شيطان را پرسيدند كه كدام طايفه را دوست داري؟ 

·        مفهوم شیطان یکی از مقولات اساسی تئولوژی است.

·        شیطان اما به چه معنی است؟

·        چه بسا معروف ترین چیزها، مبهم ترین آنها ست.

·        چون کسی به دلیل شهره خاص و عام بودن آنها، دلیلی برای تأمل در باره آنها نمی یابد.
·        و نتیجتا معروفترین چیزها مبهم ترین آنها می ماند.

·        ما مقوله شیطان را مورد تأمل قرار می دهیم تا تأملات ما نیز به محک هماندیشان خوداندیش بخورد، تصحیح، تکمیل و یا حتی رد شود.

1

·        ظاهرا هیچ بنی بشری نمی تواند از قبول دیالک تیک عینی هستی شانه خالی کند و لذا در بدترین حالت، فرم معیوب و مخدوشی از دیالک تیک در جامه دوئالیسم (مانیگرائی) عرضه می شود.
·        بدین طریق است که دوئالیسم نور و ظلمت، خیر و شر و غیره سرهم بندی می شوند و به خورد خلایق داده می شوند.

2

·        از این رو، وقتی که بنی بشر به دلایل مختلف در اعصار مختلف به اختراع خدا می پردازد، به جفت دیالک تیکی خدا نیز می اندیشد.
·        وقتی در هستی همه چیز از خرد و کلان با ضد دیالک تیکی خویش همراه است، خدا نمی تواند ـ بر خلاف پندار شیخ شیراز ـ «بری از ضد و جنس» باشد.
·        بدین طریق است که فرم مخدوشی از دیالک تیک خدا و ضد خدا، مسیح و آنتی مسیح (کریست ـ آنتی کریست) بطرز دوئالیستی سرهم بندی می شود:
·        دوئالیسم خدا و ابلیس

·        دوئالیسم الله و شیطان

3

·        شیطان در قرآن، یکی از ملائکه مقرب درگاه الهی بوده و شب و روز مشغول عبادت بوده است.
·        بنابرین شیطان نیز یکی از مخلوقات الهی بوده است.

4

·        در تئولوژی اسلامی، شیطان وقتی از مرتبه ملک مقرب به قهقرای ضدالله سقوط می کند که حوا و آدم خلق می شوند.

5

·        خدا از همه ملائکه و اجنه که همه از دم خدمه و نوکر و بنده و غلام فرمانبردارش بوده اند، می خواهد که سر از سجده بر درگاه شخص شخیص خویش بردارند و در پیشگاه حوا و آدم به خاک افتند.

·        چرا؟
6

·        دلیل این فرمان خدا را هم مارکسیسم توضیح داده است:
·        خدا بسان هر مولدی در آئینه محصول کار خود، یعنی در آئینه حوا و آدم خود را می بیند، به خودشناسی می رسد و ماهیت خلاق و مولد خود را کشف می کند.
·        فتبارک الله احسن الخالقین به همین دلیل است.
·        خدا با توجه به محصول کار خود، احساس رضایت خاطر از خود می کند، از خودش خوشش می آید.

7

·        خدا بسان هر مولدی شیفته مولود خویش بوده است.
·        شیفته مخلوق خویش بوده است.
·        شیفته محصول کار خویش بوده است.
·        و لذا از همه زیردستان خود، یعنی از خیل بیشمار اجنه و ملائکه می خواهد که در برابر محصول کار او نیز به سجده در آیند.
8

·        همه اجنه و ملائکه سر فرود می آورند، مگر ملک مقرب درگاه الهی که از اجرای فرمان الهی سر باز می زند.
·        چرا؟
9
·        ابلیس دلیل داشته است.
·        ابلیس خود اندیش بوده است.
·        و لذا دست به مقایسه خود با حوا و آدم زده است.
·        مقایسه یک عمل منطقی و فکری است.
·        دلیل ابلیس این بوده که خود منشاء آتشین دارد و آتش ارجمندتر از خاک است و لذا نباید در برابر موجودات خاکی به سجده درآید.
10

·        تئولوژی درست در همین جا ست که ماهیت تاریخی ـ طبقاتی خود را رو می کند.
·        جرم اصلی ابلیس کذائی خوداندیشی بوده است و تئولوژی خصم خونخوار خوداندیشی است.
·        از این رو ست که تئولوژی خوداندیشی را شیطانیزه (ابلیس واره) می کند و به خورد توده می دهد.
·        بدین طریق خدای تئولوژی به دشمن خوداندیشی بدل می شود.

·        شاید همین جا ست که حساب خدای جامعه اشتراکی اولیه از حساب خدای جامعه طبقاتی جدا می شود:
·        شاید همین جا ست که خدای خرد فردوسی به خدای خردستیز سعدی و حافظ استحاله می یابد. 


·        اما خدا چرا باید دشمن خوداندیشی مخلوقات خود باشد؟

·        مگر مخلوق خرفت عاجز از خوداندیشی چه حسنی دارد؟

11

·        دلیل دشمنی خدای جامعه طبقاتی با خوداندیشی انسان ها در این حقیقت امر است که خوداندیشی همیشه خودمختاری را به دنبال می آورد.
·        فرد خوداندیش فردی آزاد و مستقل است و تن به بردگی این و آن نمی دهد.
·        خودمختاری، استقلال نظری و عملی، آزادی و عزت نفس به مذاق خدای جامعه طبقاتی خوشایند نیست و نمی تواند خوشایند باشد.
·        به همین دلیل است که تئولوژی گربه را سر حجله ترور می کند:
·        خرد را پیشاپیش در هیئت ابلیس از درگاه باری تعالی می راند  تا مؤمنین، انسان واره های بیزار و بری از خوداندیشی و خودمختاری باشند و داوطلبانه تن به بردگی این و آن دهند.

12

·        بدین طریق است که در قاموس تئولوژی، شیطان به مظهر بدی مطلق بدل می شود و به مثابه مظهر بدی مطلق از همسانان خویش خوشش می آید:
·        از بدترین ها
·        از دشمنان حقیقت  
·        از دروغگویان
عبید
شیطان گفت:

«دلالان را.»
·        لبه تیز انتقاد اجتماعی عبید همین جا ست:
·        شیطان به مثابه مظهر بدی و دروغ، از دلال جماعت بیشتر از هر کس خوشش می آید.

عبید
گفتند:‌

«چرا؟»

گفت:

«از بهر آن كه من به سخن دروغ از ايشان خرسند بودم، ايشان سوگند دروغ نيز بدان افزودند.»

·        بزعم عبید، دلال جماعت بدتر از مظهر بدی مطلق اند، بدتر از شیطان اند.

·        چون نه تنها دروغ می گویند و برای حقیقت عینی تره خرد نمی کنند، بلکه قسم دروغ هم بر زبان می رانند.

·        در این حکایت عبید صنف معینی از جامعه مورد انتقاد بی رحمانه قرار می گیرد.
·        صنف دلال جامعه!

·        این صنف حداقل در جامعه ایران بشدت بدنام است.

·        ولی چرا؟

·        چرا باید دلال به مثابه واسطه و کاتالیزور، مورد انتقاد قرار گیرد؟

پایان

۱ نظر:

  1. کامنتی از حریف هماندیش:
    دلال ها درایران اصلا کاتالیزور نیستند .
    کاتالیزور تسریع کننده است . اما دلال ها در ایران روند رسیدن را کند می کنند در هر جریانی .
    مثلا رسیدن محصول از محل تولید تا مصرف کننده توسط دلالان بی دلیل طولانی می شود و در نتیجه ارزش واقعی کالا به ارزش کاذب تبدیل می شود و بعد به دست مصرف کننده بیچاره می رسد که باید بیش از ارزش واقعی پول بپردازد .

    کلمه واسطه باز بار منفی کمتری در جامعه نسبت به دلال دارد.

    پاسخحذف