اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
سرچشمه: راه
توده
تحلیلی از شین میم شین
ابيات
بی پدر و مادر ـ بنام فردوسی، به کام چاپلوسان
چگونگی تحريف
شاهنامه
ادامه
مصراع جعلی
چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه
·
مثال
ديگر برای نشان دادن تحريف خشن شاهنامه، نسبت دادن مصراع «چه فرمان يزدان چه فرمان
شاه» به حکیم طوس است که هيچکس نمی داند از کجای شاهنامه گرفته شده و بيت کامل آن
چيست.
1
·
اين مصراع
ـ درواقع ـ ازشاهنامه نيست و بيت کامل هم ندارد.
2
·
حتی در
«شاهنامه های" دستچين شده ای که از طرف وزارت فرهنگ درباری و دولت، به منظور اثبات
ضرورت اطاعت کورکورانه از شاه منتشر شده، جرئت نکرده اند، چنين مصراعی را
بگنجانند.
3
·
اين مصراع،
هم سفيهانه است و هم کوسه ريش پهن.
الف
·
زيرا اگر
کسی يزدان پرست نباشد، تحت تأثیر اين مصراع قرار نخواهد گرفت.
ب
·
چنین کسی
به فرمان شاه همانقدربی اعتنا خواهد بود که وجود به فرمان يزدان بی اعتنا بوده
است.
ت
·
کسی هم که
يزدان پرست باشد، رساندن شاه به مقام خدا را کفر خواهد دانست.
4
·
به اين
دليل آشکار، «چه فرمان يزدان، چه فرمان شاه» شعاری ابلهانه است که بيسوادان درباری
که عقل شان به کشف بهتري قادر نبوده، به فردوسی نسبت داده اند.
5
·
اين مصراع
بلحاظ مضمون توهين به فردوسی و توهين به
هرانسان شريفی است که به چيزی جز خاکساری در برابر قلتشن ديوانان دوران معتقد
باشد.
6
·
هرگز چنين
خاکساری از «جلوه های روح» ايرانيان باستان نبوده و فردوسی که بهترين سنن ايران
باستان را با روح پيکارجوی مردم زمان خويش درآميخته و خود ازهيچ شاهی اطاعت نکرده،
هرگز نمی توانسته چنين مصراعی را بر زبان آورد.
7
·
اطاعت
کورکورانه ازشاهان با نص اوستا و با سرتاسر آموزش زرتشت نیز مغايراست.
·
چون اوستا
از سوی مردم، زبان به دعا می گشايد:
«ای سپندارمذ!
مبادا که شهرياران بد برما پادشاهی کنند.
ای سپندارمذ!
چنان کن که برای مردم خانه و زندگی بهتر و برای چهارپايان چمن و
چراگاه فراهم آيد.»
8
·
اوستا
فرمانبرداری ازشاهان ستمکار را گناه می شمارد و کسانی را که به فرمان شاهان بد
گردن نهند، به عذاب دوزخ تهديد می کند و می گويد:
«آن کسان که به فرمان شاهان بد گردن نهند، بدمنش و بد گفتار و بد
کردارند. روان های آن پيروان دروغ با خورش های پليد پذيره شوند.
آنان آشکارا به دوزخ درآيند.»
9
·
در دين
اسلام و بويژه در ميان شيعيان نيز هرگز اطاعت از شاهان و حکام جابرتوصيه نشده است.
10
·
اين یاوه
که گويا شاه به نوعی نماينده خدا در زمين است، ساخته ذهن ملايانی است که خود را بطور
کامل در خدمت فئودال ها گذاشته بودند.
الف
·
منتها تا
پيش ازحکومت پهلوی خود ملايان درباری نيز جرئت نمی کردند که فرمان شاه را فرمان
يزدان بنامند.
ب
·
تا اواخر
قاجاريه ملايان درباری توانسته بودند تا اينجا پيش روند که گفته سلطان را همطراز
با گفته پيغمبر بدانند:
«گفته پيغمبر و سلطان يکی است!»
ت
·
آنها
ضمنا اضافه کرده بودند که:
«شک نيست که سلطان عادل را اطاعت فرض است!»
ث
·
اما
برابر دانستن گفته شاه - آن هم شاه عادل - فقط با گفته پيغمبر، برای دربار پهلوی
بسيار کم بود و لذا به کارمندان ستاد ارتش دستور داده می شود که فرمان شاه ـ ولو
شاه جابر- را برابر با فرمان يزدان اعلام کنند و آنها ديواری کوتاهتر از
ديوارشاهنامه نيافته اند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر