۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

آشنائی با تئوری رهائی نهائی (4)

 طرحی از مجله ارجمند هفته
یدالله سلطان پور
با سپاس از روزبه مهرگان

·        تاریخ تفکر، به قول هگل، عبارت است از تاریخ «پیشرفت در درک آزادی»
·        و لذا تاریخ تفکر عبارت است از:
·        تاریخ مبارزه در راه ایمانسیپاسیون و رهایش بشریت از قید و بندهای طبیعی
·        تاریخ مبارزه در راه ایمانسیپاسیون و رهایش بشریت از ستم انسان های دیگر
·         تاریخ مبارزه در راه ایمانسیپاسیون و رهایش بشریت از پیشداوری های مبتنی بر خرافه و جهل.
·         
·        حقیقت باید جانبدار باشد.
·         حقیقت، درست به دلیل اینکه عینی است، به دلیل این که عام است، به دلیل اینکه بطور علمی تعیین پذیر است، باید جانبدار باشد.
·         تصادفی نیست که امروزه نمایندگان برجسته ایدئولوژی بورژوائی، از بر زبان راندن مفهوم «حقیقت» طفره می روند و آن را در سیلی از حقایق من در آوردی گم و گور می سازند، تا بدین طریق، تاریخ بی سمت و سو جلوه داده شود و سیاست بمثابه میدان تصمیمگیری های دلبخواهی و تصادفی این و آن قلمداد شود.
مشخصات تحزب

·        جانبداریت (تحزب) اما هرگز به معنی جانبداری کورکورانه خالی از انتقاد از مواضع متخذه نیست.
·        حقیقت مواضع متخذه (حقیقت مواضع حزبی) باید با توجه به پیشرفت تاریخی زمان، بلحاظ تئوریکی (نظری) اثبات شود.
·        حزب باید «حزب فلسفی» ئی باشد، که «شرایط زمان را در قالب اندیشه می ریزد» و اندیشه را جامه عمل سیاسی می پوشاند.
·        حزب نباید حزبی باشد که فقط آماج های کوتاهمدت را در نظر دارد و با نوسانات افکار عمومی فرصت طلبانه موضعگیری های خود را عوض می کند.
·         حزب باید برای مسائل، تضادها و بحران ها راه حل های (آلترناتیو های) همه جانبه، قطعی و پیگیر عرضه کند.
·        حزب نباید طرح برنامه خود را بمثابه چیزی حاضر و آماده تقبل کند.
·        حزب حتی نباید اجازه دهد، که طرح برنامه حزب از سوی رهبری حزب تحمیل شود.
·        طرح برنامه حزب باید بر مبنای تجزیه و تحلیل تئوریکی بی عیب در صفوف حزبی تنظیم شود و بطور لاینقطع کنترل، تصحیح و تکمیل شود.
·        حزب باید جائی باشد، که در آن، تأملات تئوریکی از عمل سیاسی زاده می شوند و دو باره جامه عمل سیاسی می پوشند:
·         تئوری عمل از عمل سیاسی برمی خیزد و به عمل سیاسی برمی گردد.
·         
·        حزب، در غیر این صورت، نمی تواند برای انجام نقش تاریخی خاص طبقه مناسب باشد.
·        حزب، در غیر این صورت، نمی تواند برای سازماندهی «رسالت تاریخی طبقه کارگر» مناسب باشد.
·        اگر مبارزه سیاسی بر سر تداوم استثمار و یا محو استثمار است، اگر مبارزه سیاسی بر سر تداوم حاکمیت بورژوازی و یا پایان دادن بدان است، اگر مبارزه سیاسی بر سر تشدید انباشت سرمایه و یا مطالبات رهایش انسان ها ست، آنگاه دیگر مسئله بر سر این و یا آن «اصلاح و رفرم» کوچک در جامعه موجود نیست، بلکه بر سر کل جامعه است.
·        تفاوت میان اعضای حزب کمونیست با اعضای احزاب دیگر، مثلا اعضای احزاب سوسیال ـ دموکرات و دیگر احزاب سوسیال ـ رفرمیست در اینجا ست.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر