سیاوش کسرائی (1305
ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
روایتی دیگر
تراشه های تبر
تحلیلی از شین میم شین
·
دارم
روایتی کهن از خسته خاطری
·
شوریده
شاعری
·
کاندر جدال
ها که گاه در افتد میان خلق
·
تا شعله
های فتنه نخیزد
·
تا خون
بی حساب نریزد
·
تجویز می
کنند به امید عافیت
·
ذبح
کبوتری
·
اینک
·
من آن
کبوترم
·
ای تیغ
تشنگان
·
خونم
حلال تان که بریزید و بس شود
·
کشتار بی
امان
پایان
تلاش در جهت تحلیل شعر «روایتی دیگر»
عنوان شعر
روایتی دیگر
·
منظور
شاعر از روایتی دیگر چیست؟
·
شاعر
ظاهرا می خواهد بگوید که روایتی از سنتی دهن به دهن، سینه به سینه، نسل به نسل
منتقل شده و اکنون او می خواهد که روایتی دیگر از این سنت ارائه دهد.
·
این اما به
چه معنی است؟
·
شاید
بتوان گفت که سیاوش دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک سنت و صلح بسط و
تعمیم می دهد و عملا محتوای واحدی (صلح) را در دو فرم مختلف (در دو روایت از سنتی)
عرضه می کند.
·
دیالک
تیک فرم و محتوا همیشه چنین است:
الف
·
فرم
واحدی می تواند ظرفی برای مظروف های مختلف باشد:
·
در کوزه (به
مثابه فرم) می توان آب، شراب، شیره، ترشی و غیره (به مثابه محتوا) پر کرد.
ب
·
محتوای واحدی
را می توان در فرم های مختلف عرضه کرد:
·
شراب (به
مثابه محتوا) را می توان در کوزه، جام، خم، بطری و غیره (به مثابه فرم) نگه داشت.
سیاوش
دارم روایتی کهن از خسته خاطری
ـ شوریده شاعری ـ
کاندر جدال ها که گاه در افتد میان خلق
تا شعله های فتنه نخیزد
تا خون بی حساب نریزد
تجویز می کنند به امید عافیت
ذبح
کبوتری
·
روایت
اول که راوی اش شاعر شوریده ی خسته خاطری است، از این قرار است:
·
وقتی که میان
خلق جنگ و جدال در می گیرد، ریش سفیدها ذبح کبوتری را تجویز می کنند تا خون همنوع
ریخته نشود.
·
از کیسه
کبوتر بخشیدن به همین می گویند.
·
این روایت
با همین محتوا قدمتی بسیار دیرین دارد.
·
اگر
حافظه خطا نکند، در اساطیر قرآن نیز بدان برخورد می کنیم:
·
به عنوان
مثال، در قصه تراژیک ابراهیم خلیل الله.
·
خدا به
ابراهیم فرمان می دهد که سر پسرش را بسان بره ای ببرد.
·
شنیدنش
حتی ذره ذره روان آدمی را به آشوب می کشد:
·
خدای قسی
القلب فرماسیون بی قلب برده داری، بردگی و سرسپردگی مطلق پیامبرش را به محک آزمایش
می زند.
·
ابراهیم
نیز به روایت قرآن، کارد بر حلقوم فرزند می نهد.
·
کارد اما
نمی برد.
·
ابراهیم از
امتحان خدای بی رحم نظام برده داری سربلند بیرون می آید.
·
خدا اما
ظاهرا به خونریزی علاقه خاصی دارد و لذا
بره ای را برای ذبح می فرستد.
·
در
اسطوره دیگری به جای بره، سر خروس از تنش جدا می شود.
سیاوش
اینک
من آن کبوترم
ای تیغ تشنگان
خونم حلال تان که بریزید و بس شود
کشتار بی
امان
·
روایت
دیگر همین است:
·
شاعر خود
را داوطلبانه بسان کبوتری جهت ذبح عرضه می کند تا خونش ریخته شود و کشتار بی امان خاتمه
یابد.
میم
این شعر به نحوی از انحاء با شعر «مار» در رابطه
است.
اگر حریفی نظری داشت، بهتر است که برای خود نگه
ندارند. چون ما هم قصد تأمل روی آن را داریم.
سین پرواز
چرا شعر «
روایتی دیگر» با شعر «مار» ارتباط دارد؟
·
دلیل ما
این است که در هر دو شعر، پبشاهنگ مبارزه طبقاتی در دو هیئت متفاوت مار و کبوتر
فدا می شود.
سین پرواز
مار نمی خواست خود را قربانی کند.
او هشدار می داد که دراین راه قربانی شد.
اما
کبوتر آگاهانه و داوطلبانه می خواهد خود را فدا کند.
·
سین با
هشیاری ستایش انگیزی به کشف رابطه منطقی
دو شعر یاد شده نایل آمده اند.
·
اختلاف
نظر ایشان با ما در فرم فداشدن است:
·
مار به
نظر سین فقط می خواست هشدار دهد ولی نمی خواست که خود را فدا کند.
·
در
حالیکه کبوتر داوطلبانه به استقبال مرگ می رود.
·
ما مار و
کبوتر را بمراتب بهتر از سین می شناسیم.
·
نظر ما
این است که هر دو پیه مرگ را به تن مالیده بودند.
·
دلایل اوبژکتیف
و سوبژکتیف این حقیقت امر تلختر از زهر باید بررسی شوند.
·
در فرمولبندی
ما یکی از خصوصیات اصلی مار و کبوتر تبیین یافته است:
·
«مار
سمبل رستم بیدارنده و هشدارنده سامان غم انگیز ما ست که بسان خروسی در عروسی و عزا
قربانی شده است.»
·
مار و
کبوتر هر دو شباهت غریبی به رستم دارند.
·
شاید
بتوان گفت که تراژدی ها همیشه و همه جا نتیجه حماقت ها ست.
·
رستم
مظهر پهلوانی است و نه خرد رهنمای رهاننده.
·
مار و
کبوتر نیز به همین سان، مظهر پهلوانی و شور و شکوه اند و از خرد خارائین پرولتری
محروم.
·
سراسر
زندگی مار و کبوتر به خطاهای چه بسا مشابه و مکرر خطیر آلوده است.
سین پرواز
زیرا کبوتر
درهیات شاعر شوریده خسته خاطری است که از جدال نامفهوم خلق به تنگ آمده و می خواهد
نزاع احمقانه و فتنه خاموش شود.
·
جنگ و
جدال خلق فقط برای کبوترها و مارها نامفهوم و احمقانه و فتنه است و نه برای بشریت
اندیشنده.
·
جنگ داخلی
همیشه و همه جا فرمی از مبارزه طبقاتی بوده و علیرغم وحشت انگیزی اش، هرگز بی دلیل
و بیهوده نبوده و نخواهد بود.
·
جنگ میان
طبقات اجتماعی چه بسا قابله تحول کیفی جامعه بوده است.
سین پرواز
نزاع
تاریخی و قتل و کشتار قبیله ای و نژادی
·
سین در
این مفهوم خویش، فریفته ظواهر و بهانه های جنگ داخلی شده اند و از دیدن ماهیت آنها
عاجز گشته اند.
·
جنگ های
داخلی همیشه و همه جا ماهیت طبقاتی داشته اند، ولی به بهانه های گوناگون مذهبی،
قومی، ملی، نژادی و ایدئولوژیکی صورت گرفته اند.
·
فریب
ظواهر و بهانه ها را اما نباید خورد.
·
چون در
ورای ظواهر و بهانه ها، ماهیت جنگ ها قرار دارد، اگرچه از دیده ها نهان است.
سین پرواز
من فکر
نمی کنم که سیاوش ذبح آن کبوتر داوطلب را استقبال کرده باشد که از سر ناامیدی است
و به امید عافیت.
·
حق با
سین است و فاجعه نیز درست همین جا ست:
·
سیاوش در
این شعر، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک مرگ و نجات بسط و تعمیم می
دهد.
·
این چیزی
جز ساده کردن ساده لوحانه مسائل بغرنج اجتماعی نیست.
·
اما پشت
این راه حل واره سیاوش ایدئولوژی معینی می تپد که به عرفان قرون وسطی آلوده است.
·
این ایدئولوژی
ظاهرا همزاد مار و کبوتر بوده است.
·
در
بهترین صورت بوی نوعی ایراسیونالیسم (خردستیزی)، نیهلیسم (پوچی گرائی) و عرفان می
دهد.
·
مرگ اما
فی نفسه نه راه رهائی، بلکه فاجعه است، آنهم بویژه مرگ پیشاهنگ که برای تولد و
تربیتش خون بی نظیر دل خورده می شود.
سین پرواز
این شعر
راه حل نمی دهد، بلکه از ناامیدی حرفی می زند.
·
حق باز
هم با سین است.
·
سیاوش
اما اصولا شاعر امید است و نه شاعر نومیدی.
·
سیاوش
آنقدر شعور نظری دارد که در لحظات بحرانی نومید نگردد.
سین پرواز
با علم
به این که حماقت گسترده است و صلح دور.
·
سین در اینجا قیاس به نفس می کنند و نظر نادرست خود را به حساب سیاوش می گذارند.
·
واقعیت
این است که نه حماقت گسترده است و نه صلح دور.
·
اسباب
بزرگی همه آماده است.
·
نیروهای
مولده عظیمی در دامن سرمایه داری تشکیل شده است و شعور نظری ـ پرولتری غول آسائی قوام
یافته است.
·
فقط باید
آموزش داده شود.
·
فقط باید
تبلیغ و ترویج و تفهیم شود.
·
با نفوذ
یک هزارم این شعور نظری در توده ها صلح ابدی بر کره زمین گسترده خواهد شد.
·
اسباب
مادی ـ معنوی و اوبژکتیف ـ سوبژکتیف رهایش نهائی همه آماده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر