۱۳۹۱ آذر ۱۵, چهارشنبه

تمرین تفکر مفهومی (106)

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 116 )  
چه خوش گفت، بهلول فرخنده خوی
چو بگذشت بر عارفی جنگجوی:
« گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی»   
شین میم شین

·        اکنون سؤال زیر پیش می آید:
·        اگر عارف مبارز در مقابل ستم وارده از دشمن دست به مقاومت می زند، شناخت دوست (مثلا خدا) چرا باید سبب شود که او از مقاومت و مبارزه دست بردارد و داوطلبانه تسلیم شود؟
  
·        دلیل سعدی به احتمال قوی مبتنی بر جزم موسوم به «مشیت الهی» است:
·        بنا بر این جزم (دگم)، حتی پشه ای به کسی نیش نمی زند، مگر اینکه مشیت الهی بر آن مقرر باشد.

·        این اما به چه معنی است؟

1

·        این اولا بدان معنی است که تئولوژی جبر طبیعی و اجتماعی  را با جزم «مشیت الهی» جایگزین می سازد.
·        بدین طریق، قانونمندی های عینی هستی جای خود را به اراده سوبژکتیف الهی می دهند:
·        اینکه آب به عنوان مثال در فشار جو در 100 درجه سانتیگراد می جوشد، نه ناشی از ساختار مولکولی آب، نه مبتنی بر قانونمندی های عینی هستی است، بلکه مبتنی بر اراده الهی است.

·        حریفی حتما به طعنه خواهد گفت که فرقش چیست؟
·        روندهای هستی را خواه مبتنی بر قانونمندی های عینی هستی بدانیم و خواه ناشی از اراده الهی در ماهیت امر تغییری صورت نمی گیرد.
·        به عنوان مثال، زلزله در طبیعت و انقلاب اجتماعی در جامعه بشری هر دو خواه و ناخواه رخ می دهند، فرق هم نمی کند که از قانونمندی های عینی درونی طبیعت و جامعه بدانیم و یا از مشیت الهی.

2
·        حریف اشتباه می کند.
·        تفاوت میان این دو طرز تلقی و توضیح از زمین تا کهکشان است.

الف

·        اگر بر آن باشیم که روندهای هستی طبیعی و اجتماعی و فکری قانونمند اند، این بطور اوتوماتیک به معنی قابل شناخت بودن آنها خواهد بود.
·        و نتیجتا به معنی قابل استفاده عملی بودن آنها خواهد بود.
·        مثلا باور به قانونمندی جوشش آب در صد درجه سانتیگراد بشر را قادر به تولید بخار و به حرکت در آوردن لکوموتیو قطار و یا چرخ های کارخانه به قوه بخار می سازد.
·        باور به اینکه بیماری ناشی از کردوکار میکروب ها ست، بنی بشر را به رفتن به مطب پزشک و گرفتن آنتی بیوتیک سوق می دهد.
ب

·        اما اگر بر آن باشیم که روندهای هستی طبیعی و اجتماعی و فکری فاقد قانونمندی اند و به اراده نیروی موهوم الهی صورت می گیرند، این به معنی محکوم کردن بنی بشر به انفعال و انتظار خواهد بود و جامعه را و کله آدمی را به رکود سوق خواهد داد.
·        این به معنی تخریب خانه خرد توده های مولد و زحمتکش خواهد بود.
·        در آن صورت شناخت قانونمندی های عینی یا تصادفی و یا محال خواهد بود و جامعه درجا خواهد زد.
·        باور به اینکه بیماری ناشی از اراده و مشیت الهی است، بنی بشر را از مراجعه به  پزشک باز خواهد داشت و چه بسا حتی به مرگ محکوم خواهد کرد.
·        فاجعه همین جا ست.
·        دانائی توانائی است و نه نادانی.
3

·        سعدی و حافظ نیز بر اساس تبلیغ همین خرافه موسوم به «مشیت الهی» است که توده های مولد و زحمتکش را به تسلیم در مقابل طبقه حاکمه فرامی خوانند.
·        چون طبقه حاکمه را عملا مجری اراده الهی جا می زنند.
·        در این صورت است که مقاومت و مبارزه طبقاتی نه تنها بیهوده، بلکه حتی به معنی محاربه با خدا خواهد بود.
·        به همین دلیل است که اشعار و ضرب المثل ها و اندرزها باید برغم حملات نمایندگان آگاه و یا ناآگاه طبقات حاکمه مورد نقد دیالک تیکی قرار گیرند.

·        سعدی و حافظ دشمن خونخوار و ستمگر را آلت دست دوست می دانند.
·        بزعم آندو، اگر دوست (خدا) نمی خواست، نه دشمنی پیدا می شد و نه دست به ستمگری می زد.

4

·        دلیل دوم سعدی و حافظ در خود تئوری عشق آندو نهفته است:
·        عاشق واقعی بزعم آندو، باید چنان محو جمال یار باشد، که جز یار هیچ نبیند، حتی خنجر دشمن را بر ستون فقرات خود حس نکند.

  سعدی
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی،  ص  136.)
تیرباران بر سر و صوفی گرفتار نظر
مدعی در گفتگوی و عاشق اندر جستجو ست.

·        معنی تحت اللفظی این بیت:
·        صوفی زیر رگبار تیر است و برغم آن محو جمال یار است و عین خیالش نیست.
·        مدعی در حال گفتگو ست، ولی عاشق در جستجوی یار گمشده است.

·        این بیت سعدی به چه معنی است؟

1

·        این بیت بیان دیگرگونه محتوای همان بیت نخست است:

سعدی
گر این مدعی دوست بشناختی
به پیکار دشمن نپرداختی

·        صوفی هم زیر شلاق ستم قرار دارد.
·        ولی علیرغم آن به جای مبارزه و مقاومت و یا حداقل گریز، محول جمال یار خیالی است.
·        این یعنی تسلیم مطلق ستم گشتن.

·        مدعی در حال توضیح و توهین و تخریب و تحمیق و هرچه دلت می خواهد است.
·        ولی عاشق بی خیال اینها همه، به دنبال یار گمشده در هپروت سیر می کند.

·        این اگر تبلیغ تسلیم و تحمل و رضا و ستمکشی و لاابالیگری و خردستیزی نیست، پس چیست؟

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر