۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

کار (3)

پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
  
13
·        کار تنها در چارچوب جامعه صورت می گیرد، ولی نحوه انجام آن در هر فرماسیون اجتماعی فرق می کند.

الف
·        بنابرین، کار همیشه کرد و کاری اجتماعی بوده است که در چارچوب فرم های معین و بطور تاریخی مشروط گشته ی تقسیم کار و مناسبات مالکیت  جریان می یابد.

14
·        کار روند ثابتی نیست که در سطح واحدی تکرار شود، بلکه روند توسعه از فرم های نازل به فرم های عالی تر است.

الف
·        دلیل روند توسعه بودن کار ـ قبل از همه ـ این است که کار کرد و کار هدفمندی است.

ب
·        انسان با پیش بینی فکری نتایج کار، با تعیین هدف در روند کار، می تواند به کشف قانونمندی های جدید طبیعی و استفاده از آن قانونمندی ها نایل آید.

ت
·        ببرکت کار است که انسان بر طبیعت چیره می شود، یعنی طبیعت را در راستای اهداف خود بخدمت می گیرد.

پ
·        تعیین هدف در روند کار مشروط به علل مادی است.

ث


·        به قول لنین، «قوانین جهان خارج ... شالوده کرد و کار هدفمند انسانند.

ج
·        جهان عینی موجد اهداف و پیش شرط آنها ست.»
·        (کلیات لنین، جلد 38، ص 17)

ح
·        بکمک وسایل کار اهداف تعیین شده تحقق می یابند.

خ


·        به قول مارکس و انگلس، «تولید وسایل کار و استفاده از آنها، اگرچه درمیان انواع معینی از حیوانات نیز بطور نطفه ای رایج است، ولی مشخصه اصلی روند کار خاص انسانی است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 194)

 15
·        نحوه و نوع کرد و کار انسانی را هدف او تعیین می کند.
·        انسان باید اراده و امیال خود را سرسپرده و تابع اهداف خود سازد:

الف
·        به قول مارکس، «به ظن ما کار امری است که تنها به انسان تعلق دارد.

ب
·        عنکبوتی عملیاتی را انجام می دهد که شبیه اعمال نساج اند و زنبور با ساختمان سلول های مومی خویش بناهائی رابه شرم می اندازد.

ت
·        اما آنچه بدترین بناها را ازبهترین زنبورها متمایز می سازد، این است که آنها سلول را قبل از ساختن در «موم» در ذهن خود می سازند و در پایان روند کار، نتیجه ای حاصل می آید که به هنگام شروع  به ساختن، در تصور بنا، یعنی بصورت فکری موجود بوده است.

پ
·        انسان فقط فرم طبیعی چیزها را تغییر نمی دهد، بلکه علاوه بر آن، در چیزهای طبیعی، هدف خود را جامه عمل می پوشاند، هدفی که او بر آن واقف است.

ث
·        هدفی که بمثابه قانون، نحوه و نوع کنش او را تعیین می کند و او باید اراده خود را تابع آن سازد.

ج
·        و این تبعیت اراده از هدف، کنش منفردی نیست.

ح
·        علاوه بر اعضای بدن که در حین کار رنج می برند، اراده هدفگرا که به صورت تمرکز حواس خودنمائی می کند، باید در تمامت مدت کار متمرکز بماند و کار هرچه کمتر با محتوا و نحوه و نوع اجرای خود، کارگر را بهمراه کشد و هرچه کمتر کارگر از کار بمثابه بازی قوای جسمی و روحی خود لذت برد، به همان اندازه بیشتر باید تمرکزحواس بخرج دهد.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 193)  

16
·        کار وقتی به کرد و کار آزاد بدل خواهد شد، که اهداف خارجی، دیگر به عنوان ضرورت طبیعی خارجی محض تلقی نشوند و «جای خود را به اهدافی که خود فرد تعیین می کند، بدهند» و کار بدین طریق به خود واقعیت بخشی انسانها، به کنش واقعا آزاد آنها بدل خواهد شد.

·        (خود واقعیت بخشی یعنی تحقق خواست خود که بمعنی تحقق خویشتن خویش نیز است:
·        محصول کار هر کس، آئینه تمامنمای خود او ست.
·        انسان در فراورده و نتیجه کارش، خود را باز می شناسد، مورد ارزیابی قرار می دهد و حد و مرز لیاقت خویش را تشخیص می دهد و تبارک الله احسن الخالقین روایتی از این حقیقت امر مارکسیستی است. مترجم)

الف
·        «آزادی نه در استقلال رؤیائی از قوانین طبیعی، بلکه در شناخت این قوانین و در امکان حاصل از این شناخت برای استفاده برنامه ریزی شده از این قوانین در جهت نیل به اهداف معین خویش نهفته است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 106)  

ب
·        در جوامع طبقاتی اما شرایط لازم برای این که کار به خود واقعیت بخشی انسان ها منجر شود (یعنی کار واقعا آزاد باشد)، وجود ندارد.

ت
·        در فرماسیون های اجتماعی مبتنی بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، انسان کارگر از وسایل تولید (یعنی مهمترین شرط کار) جدا شده، بمثابه انسان مولد استثمار می شود و کار آزاد نیست.

پ
·        وحدت مولدین با شرایط مادی تولید یا با توسل به اجبار غیر اقتصادی (مثلا در برده داری و فئودالیسم) امکان پذیر می گردد و یا با توسل به اجبار اقتصادی (از طریق فروش نیروی کار به صاحبان خصوصی وسایل تولید) (مثلا در سرمایه داری)

ث
·        به قول مارکس، تحت شرایط جامعه طبقاتی، کار به صورت اجبار و زور اعمال شونده از خارج جلوه می کند و هیچکارگی ـ بر خلاف آن ـ به مثابه آزادی و اقبال جلوه گر می گردد.           

ج
·        در مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم، با از بین بردن مالکیت خصوصی و با ایجاد مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید، وحدت گسیخته کارگران با وسایل تولید، دوباره برقرار می شود و استثمار خاتمه می یابد.

ح
·        کار در سوسیالیسم و کمونیسم بطور بیواسطه، اجتماعی است و بطور دم افزونی خصلت علمی کسب می کند، یعنی بطور بنیادی تحول می یابد و به کار آزاد مولدین آزاد بدل می گردد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر