طرحی از مجله ارجمند هفته
(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور
فصل هشتم
تأملاتی در مفهوم شرایط سیاسی
پیشگفتار
·
با تدوین
مبانی ماتریالیسم تاریخی، یعنی مبانی تئوری مارکس و انگلس و لنین، گامی عظیم در تاریخ معنوی
بشریت به پیش برداشته شد.
1
·
بدین
طریق، برای اولین بار، طرحی علمی برای کلیت دوران معاصر، یعنی جامعه بورژوائی و برای تاریخ بشریت
بطور کلی توسعه داده شد.
2
·
در اختیار داشتن چنین طرحی امتیاز بزرگ مارکسیست ها محسوب می شود.
3
·
حال که
ما پس از شکست جوامع سوسیالیستی، سلسله ای از مختصات سمتگیری مطمئن را از دست داده
ایم، مختصاتی که برای تعیین تئوریکی شرایط دوران
اهمیت بی چون و چرا داشتند، باید به اهمیت طرح یاد شده وقوف داشته باشیم و بدان
وفادار بمانیم.
4
·
این بدان
معنی است که برنامه عملی و سیاسی آتی نمی تواند بر زمینه مطمئن بی سؤالی تنظیم
شود.
5
·
بلکه ما
باید با سلسله ای از تأملات آزمایشی آغاز به کار کنیم.
6
·
بنظر من،
ما باید کفه ترازو را به نفع فردا سنگین تر سازیم.
7
·
البته
تحلیل علل اساسی شکست ما در تلاش نخستین برای تشکیل جوامع سوسیالیستی نیز اهمیت
دارد.
·
(مراجعه
کنید به اثر هانس هاینتس هولتس، تحت عنوان «شکست سوسیالیسم و آینده آن»، 1991، ص 7)
8
·
بحثی که
امروز بطرزی سطحی و اغلب ایندیویدوئالیستی در زمینه خطاها صورت می گیرد و با
انتقاد از خود همراه است، گامی در این راستا ست.
9
·
این مسئله نیز باید بررسی شود که آیا مارکسیسم، بمثابه شالوده تئوریکی
عملکرد سوسیالیست های علمی، در کوره آزمون بحران جوامع سوسیالیستی بی اعتبار نشده
است؟
10
·
برای خودآگاهی ما ـ بمثابه سازمان و بمثابه فرد ـ مسئله هویت
کمونیستی از اهمیت مرکزی برخوردار است، هویتی که تاریخ حزب ما را در تمامت آن، با
همه خطاها که مرتکب شده ایم، در بر می گیرد.
11
·
ما نمی توانیم بگوئیم که خطاهای حزب، به ما ربطی ندارد و همزمان
خود را کمونیست جا بزنیم، کمونیستی که در سنت جنبش کمونیستی قرار دارد.
12
·
ما باید خطاهای خود را و قبل از همه خدمات بزرگ جنبش جهانی
کمونیستی را بپذیریم و برسمیت بشناسیم.
13
·
کنکاش خطاها در حال حاضر، که تا حد به محاکمه کشیدن خویش پیش می رود،
یکی از عواقب پسیکولوژیکی قابل فهم شکست ما ست.
الف
·
کنکاش خطاها می تواند ـ بآسانی ـ به انتقاد بی ثمر نیمه خودستیز ـ
نیمه خودستا از عیوب فردی خویش و به محکوم کردن ساختاری بی چون و چرای سازمان حزبی
بدل شود و به انداختن بار همه خطاها به گردن سازمان و چه بسا بگردن فرد معینی
منتهی گردد و در هر حال چیزی جز مسخ سرسری و بی دلیل سیستم نباشد.
ب
·
مثال بارز در این جور موارد، اصطلاح «استالینیسم» در تاریخ ما ست.
ت
·
چنین برخوردی اولا بلحاظ تئوریک، غلط است، ثانیا در شأن انسان نیست.
1
·
بلحاظ تئوریک، غلط است، زیرا تحلیل ماتریالیستی ـ تاریخی ی عللی که
تحت شرایط تشکیل اتحاد شوروی به تبهکاری های سیاسی و اخلاقی مورد بحث در دوره به
اصطلاح استالین منجر شده اند، فراموش می شود و همزمان، خدمات غول آسای این فاز انقلابی
در توسعه دولت شوروی (که ضمنا به نحوی از انحاء با ترور پیوند داشته اند) در زمینه
پیریزی تأمین مادی فراگیر و آموزش معنوی توده ها نادیده گرفته می شوند.
2
·
در شأن انسان نیست، زیرا ما ـ آگاهانه و یا ناآگاهانه، بمثابه
انسان پیشرو و یا دنباله رو ـ بمثابه اعضای حزب و شرکت ورز در این روند، خود را در
پشت سر دیگران مخفی می کنیم.
پ
·
ما خود را جزو حاملین امر انقلاب می دانیم.
·
بنابرین باید فرم های نمودین انقلاب را، با امیدها و با هراس های
آن، با خدمات و با ناکامی های آن، بمثابه کل، امر خویشتن خویش تلقی کنیم و در
مقابل آن پاسخگو باشیم.
ث
·
فقط اگر
ما گذشته خود را با روشنی تئوریکی، دور از بزدلی
اخلاقی و زودرنجی خرده بورژوائی تحلیل کنیم، آنگاه می توانیم در آینده از تکرار
اشتباهات اجتناب ورزیم.
ج
·
مهم
شناخت شرایط تاریخی ـ جهانی جاری پس از شکست اولین جوامع سوسیالیستی است، تا
بتوانیم استراتژی و موضعگیری آتی خود را بدرستی
تعیین کنیم.
14
·
من پیشاپیش باید بگویم که نسخه از قبل آماده ای
برای عرضه ندارم.
·
از این
رو ست که نظرات خود را «تأملاتی در باره شرایط کنونی»
می نامم که باید بمثابه مدخلی برای بحث تلقی شود و لاغیر.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر