۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (17)



 خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری)  
رساله دلگشا
 
رخوت شراب
كسي را پدر در چاه افتاد و بمرد.
او با جمعي شراب مي‌ خورد.
يكي آنجا رفت، گفت:
« پدرت در چاه افتاده است. »

او را دل نمي ‌داد كه ترك مجلس كند.
گفت:
«باكي نيست مردان هرجا افتند.»
گفت:
«مرده است.»

گفت:
« والله شير نر هم بميرد.»

گفتند:
« بيا تا بركشيمش‌.»

گفت:
«ناكشيده پنجاه من باشد.»

گفتند:
«بيا تا برخاكش كنيم.»

گفت:
«احتياج به من نيست.
اگر زر طلا ست من بر شما اعتماد كلي دارم.
برويد و در خاكش كنيد.»
پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور

عنوان حکایت
رخوت شراب

·        این حکایت عبید یکی از خنده آورترین حکایات او در این مجموعه است که تاکنون مورد تأمل قرار داده ایم.
·        عبید ظاهرا در صدد توضیح رخوت انگیزی شراب است و بیشک نمی داند که از کدامین دیالک تیک بی همتا در زندگی بنی بشر پرده برمی دارد:

 1
كسي را پدر در چاه افتاد و بمرد.
او با جمعي شراب مي‌ خورد.

·        عبید در این حکایت دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد.
·        پدر در چاه افتاده و پسر مشغول شرابخواری است تا غم زندگی را برای لحظه ای هم که شده، فراموش کند.

 2
يكي آنجا رفت، گفت:
« پدرت در چاه افتاده است. »
او را دل نمي ‌داد كه ترك مجلس كند.
گفت:
«باكي نيست مردان هرجا افتند.»

·        پسر با شنیدن خبر افتادن پدر در چاه باید واکنش نشان دهد.
·        انسان ـ شاید تا حدود معینی هم جانوران متعالی ـ  جولانگاه دیالک تیک غریزه و عقل است.
·        پسر اما شراب خورده و ارگان تفکرش تا حدود زیادی از کار افتاده است.
·        در غیاب عقل، غریزه باید یکه تاز میدان شود و تصمیم بگیرد.
·        تصمیم هم می گیرد:

3
گفت:
«باكي نيست مردان هرجا افتند.»

·        پسر واکنش غریزی نشان می دهد:
·        انسان در غیاب عقل، به ریشه های خویش برمی گردد و جانور واره می شود:
·        «باکی نیست، مردان هر جا افتند!»

·        شاید حیوانات نیز همین واکنش را نشان می دادند.
·        واکنش غریزه اما بی تردید فرق خواهد کرد، اگر خبر افتادن پسر به چاه را به مادر و یا به پدر بدهند.
·        در آن صورت به احتمال قوی، غریزه به طرز کاملا دیگری واکنش نشان خواهد داد.
·        مادر و یا پدر بیدرنگ مجلس شراب خواری را ترک خواهد کرد و تلوتلوخوران خود را به سر چاه خواهد رساند و چه بسا خود را حتی به چاه خواهد انداخت.

·        حتما برای اثبات صحت این ادعا دلیل می خواهید؟
·         
·        اقامه دلیل در این زمینه کاری ندارد.
·        مخبر صادقی به نام ایوان تورگینف این محبت را در حق ما پیشاپیش کرده است:
·        ما فقط رشته کلام را به دست او می سپاریم تا اقامه دلیل کند:

گنجشک
ایوان تورکینف
برگردان میر مجید عمرانی
(آوریل 1878 )
سرچشمه: سایت اخبار روز

·        از شکار بر می گشتم و در خیابانِ باغ می رفتم.
·        سگم پیش پایم می دوید.
·        ناگهان گام هایش را کوتاه کرد و به خزیدن درآمد.
·        گویی شکاری پیش رو بو کشیده بود.
·        نگاهی در درازای راه انداختم و جوجه گنجشکی دیدم با خال زردی نزدیک نوک و کرک هایی بر سر.
·        از آشیان افتاده بود (باد درخت های توس را سخت تاب می داد) و بی حرکت نشسته بود و به سختی بال های کوچک تازه نیش زده اش را می گشود.
·        سگم آهسته به او نزدیک می شد که ناگهان گنجشک پیرِ سینه سیاهی از درختی در نزدیکی جاکن شد و چون سنگی پیش پوزه اش افتاد و سراپا ژولیده و به هم ریخته، با جیغی سوزناک و از ته دل دو باری رو به دهانِ گشوده ی تیزدندانش جست.
·        به نجات جوجه اش می شتافت و خود را سپر او می کرد…
·        اما سراپای بدن خُردش از ترس می لرزید، صدایش وحشی و خش دار شده بود، جان از تنش در می رفت و از خود می گذشت!
·        سگ چه هیولای بزرگی باید به چشمش آمده باشد!
·        ولی با این حال، نتوانسته بود روی شاخه ی بلند و امن خود بنشیند…
·        نیرویی زورمندتر از اراده از آن جا به زیر انداخته بودش.
·        سگم ـ  «تره زور» ـ ایستاد و پس پس رفت.
·        پیدا بود که او هم این نیرو را شناخته است. 

·        با شتاب سگ آشفته را فرا خواندم و آکنده از احترام دور شدم.

·        آری، نخندید!
·        من در برابر آن پرنده ی خُردِ دلاور، در برابر فوران عشق او آکنده از احترام شدم. 

·        فکر کردم که عشق، از مرگ و ترسِ از مرگ نیرومندتر است.
·        زندگی تنها به یاری آن پایدار می ماند و به جنبش در می آید.
پایان

·        آنچه تورگینف عشق می نامد، چیزی جز غریزه حفظ نوع نیست، که بر عقل و چه بسا حتی بر غریزه قدر قدرت حفظ نفس نیز لگام می زند.

 4
گفت:
«مرده است.»

گفت:
« والله شير نر هم بميرد.»

·        عبید رفته رفته از دیالک تیک غریزه و عقل پرده برمی دارد.
·        شاید خود او نمی داند که دلیل واکنش پسر چیست.
·        او فقط فکر می کند که شراب او را دچار رخوت کرده است.
·        شراب اما ـ قبل از همه ـ مغز را و نتیجتا عقل را برای مدتی حذف کرده است و لگام اندام را به دست غریزه سپرده است:
·        انسان به درجه حیوان سقوط کرده است.
·        فهم و فراستی در بین نیست.

·        غریزه نسبت به مرگ پدر در نهایت بی تفاوتی واکنش نشان می دهد.
·        «مرگ پدر که سهل است، شیرنر هم می تواند بمیرد.»

 5
گفتند:
« بيا تا بركشيمش‌.»
گفت:
«ناكشيده پنجاه من باشد.»

·        اکنو نه یکی، بلکه افرادی از او می خواهند که برای بیرون کشیدن جنازه پدر، دست به کار شود.
·        واکنش غریزه در غیاب عقل بهتر از این نمی تواند باشد:
·        عقل بی رمق افتاده به کنج میخانه تمام نیرویش را بسیج می کند تا مزه بریزد و به ساز غریزه برقصد:
·        «ناکشیده پنجاه من باشد!»

6
گفتند:
«بيا تا برخاكش كنيم.»
گفت:
«احتياج به من نيست.
اگر زر طلا ست من بر شما اعتماد كلي دارم.
برويد و در خاكش كنيد.»

·        پسر حتی تمایلی به تدفین پدر ندارد.
·        در غیاب عقل، نه از احساس مسئولیت، تکلیف و  وظیفه خبری هست و نه از کمترین اعتنا به هنجارهای اجتماعی، اخلاقی و مدنی.
·        «اگر فکر می کنید که پدر زر طلا ست، پیشکش شما، بروید و خاکش کنید!»

·        مزه پرانی غریزه در غیاب اکتیو عقل به همین می گویند.

·        حالا می توان حدس زد که با حذف عقل چه بر سر بنی بشر و جامعه و همبود بشری می آید.
·        بی دلیل نیست که بورژوازی واپسین و معاصر دیری است که با صرف میلیاردها دلار، عقل را به مصاف حیاتی ـ مماتی طلبیده و آتش در خاندان خرد در افکنده است.
·        دیری است که خردستیزی به گرایشی مسلط در جهان بینی بورژوازی واپسین و معاصر بدل شده و تخطئه بی امان شناخت و خرد و خودمختاری در دستور روز است.

مراجعه کنید به خرد، خردستیزی (ایراسیونایلسم)، بگلوله بستن مغزها و دفاع از خرد، در دستور روزبودن نقد گئورگ لوکاچ از خردستیزی (ایراسیونالیسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر