۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

لكنت گرفته شهر

بي بانگ خوشنواي تو، انگار!

عندليب باغ بي قرار
علي يزداني
براي فريبرز رئيس دانا
سرچشمه:
کانون مدافعان کارگر
http://kanoonmodafean1.blogspot.com


• اي ناي پر خروش توده ي زحمت
• داناي قصه هاي دل انگيز صبح كار

• لكنت گرفته شهر
• بي بانگ خوشنواي تو، انگار!

• وقتي كه سفره هاي خالي مان شد درفش تو
• وقتي كه مزد نسيه ي ما را زدي چو سنگ
• بر شيشه هاي تيره ي سرمايه هاي هار،

• وقتي كه شهر را

• پر كردي از چراغ و ديده شد پسِ آن شيشه هاي تار،

• دانستم اين كه تو را نيز
• با استناد به «قانون»
• در بند مي كنند

• اي عندليب باغ رهايي
• در انتظار نغمه ي ديگر نشسته ايم:

• اين باغ
• ـ بي سرود شمايان ـ
• ميدانِ بازِ بانگ كلاغ است!

• در انتظار تو ست
پشت قفس، باغِ بي قرار!


پایان
ویرایش شعر از تارنمای دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر