• من آقای عبدالکریم سروش را نمی شناسم، چون چیزی از ایشان نخوانده ام و فکر نمی کنم که در آینده هم حوصله و توان خواندن چیزی از ایشان را داشته باشم.
• فقط می خواهم فراز منتخب زیر از این مقاله آقای فرهاد آگاه را مورد تأمل قرار دهم:
فرهاد آگاه
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمی تواند باشد و کسی که مثل آقای سروش بر آن اصرار کند حداقل (!) یکی از آنها و یعنی یا علم و یا دین و علی الاصول هردوی آنهارا نفهمیده است.
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمی تواند باشد و کسی که مثل آقای سروش بر آن اصرار کند حداقل (!) یکی از آنها و یعنی یا علم و یا دین و علی الاصول هردوی آنهارا نفهمیده است.
حکم اول
اساس دین، علمی (تجربی عینی) نیست، ایمانی است!
اساس دین، علمی (تجربی عینی) نیست، ایمانی است!
• اساس اصولا به چه معنی است؟
• اساس (شالوده، پایه، زیربنا، فوندامنت) دین و شعور ـ بالاعم ـ و شعور اجتماعی ـ بالاخص ـ چگونه می تواند علمی و یا ایمانی باشد؟
• اساس علمی کذائی به چه دلیل باید فقط تجربی عینی باشد و نه دیالک تیکی از تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)، حسی و عقلی؟
• مفهوم من در آوردی «تجربی عینی» به چه معنی است؟
• چیزی که تجربی است، یعنی بنی بشر آن را تجربه کرده، یعنی از کله خویش گذرانده، یعنی مورد آزمون و آزمایش و تجربه عملی توأم با تفکر مدام و بی امان قرار داده، چگونه و به چه دلیل باید عینی (اوبژکتیف) محض باشد و نه آمیزه ای از اوبژکتیف (عینی) ـ سوبژکتیف؟
• شعور (روح، تفکر) هرگز نمی تواند متکی به نفس محض باشد!
• شعور (روح، تفکر) همیشه منشاء مادی دارد.
• درست به همین دلیل است که از دیالک تیک ماده و روح، وجود و شعور، طبیعت و تفکر سخن می رود.
• آقای فرهاد آگاه برای دین (به مثابه فرمی از شعور اجتماعی) اساس و شالوده ایمانی قائل می شوند و عملا منکر شالوده مادی، واقعی ـ عینی دین و شعور اجتماعی بطور کلی می گردند.
• این همان ایدئالیسم دیرآشنا ست که عبدالکریم هم احتمالا نمایندگی می کنند.
• این نظر اما بر خلاف قوانین و قانونمندی های همه علوم بدون استثناء است.
• وجود روح، وجود ماده را، وجود شعور، وجود «وجود» را، وجود تفکر، وجود طبیعت (طبیعت اول و طبیعت دوم و یا انسان) را پیش شرط قرار می دهد.
• بدون انسان، تفکری نمی تواند به وجود آید.
• دین مثل هر فرم دیگر شعور اجتماعی (هنر، فلسفه، علم، اخلاق و غیره) منشاء مادی (طبیعی، اجتماعی) دارد.
• به عنوان مثال:
• اگر امپراطوران مستبد مطلق العنان وجود نمی داشتند، برای ایده و اندیشه مربوط به وجود خدای واحد، اساس مادی و اجتماعی پدید نمی آمد.
• خدای واحد چیزی جز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان زمینی نیست.
• حتی موجودات روحی مطلق موسوم به اجنه و ملائکه و قضا و غیره انعکاس آسمانی ـ انتزاعی غلامان و نوکران و مباشران و غیره دربارهای فئودالی اند.
حکم دوم
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمی تواند باشد.
اولا چون اساس دین علمی (تجربی عینی) نیست و ایمانی است لذا قابل نقد علمی که متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است، نمی تواند باشد.
• از این رو، این ادعای آقای فرهاد آگاه که دین قابل نقد علمی نیست، مطلقا غیرعلمی است.
• دین که جای خود دارد، هر خرافه دیگری هم حتی قابل نقد علمی است.
• به عبارت روشنتر، علم در ستیز بی امان با خرافه است که پا به عرصه وجود نهاده و توسعه یافته است.
• آقای فرهاد آگاه حداقل باید بدانند که هستی جولانگاه دیالک تیک عینی است:
• علم جفت دیالک تیکی خود را در خرافه دارد.
• علم آنتی تز خرافه (به مثابه تز) است!
حکم سوم
نقد علمی متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است!
نقد علمی متکی بر استدلال تجربی (نتایج تجربه عینی: نتایج تجربی قابل تکرار) است!
• این ادعای آقای فرهاد آگاه نیز از ناآگاهی ایشان به مفاهیمی حکایت دارد که بکار می برند:
• استدلال تجربی به چه معنی است؟
• استدلال تجربی نداریم!
• استدلال علمی داریم که از گردنه دیالک تیک تجربی ـ نظری (امپیریکی ـ تئوریکی) و از گردنه های دیالک تیکی دیگر می گذرد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک تجربی ـ نظری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• شناخت حسی و شناخت تجربی همیشه با شناخت عقلی و شناخت تئوریکی (نظری) دست در دست، شانه به شانه و نفس به نفس می رود.
• آقای فرهاد اگاه احتمالا پوزیتیویستی «می اندیشند» که یکی از فرقه های ایدئالیسم است.
• پوزیتیویست ها برای عوامفریبی به خرافه های غیرقابل دفاع حمله ور می شوند تا خرافه های مستور خود را به خورد خلایق دهند.
مراجعه کنید به توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (28) (پوزیتیویسم و نئو پوزیتیویسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر