منصوره اشرافی
تنها مرده ها، عزیزند!
سرچشمه:
یاد داشت های اهور
یاد داشت هائی در باره هنر و ادبیات
http://ahoor1338.persianblog.ir
تحلیل واره ای از
شین میم شین
ارزش یک انسان
در حيرتم از مردم
از مردم پست
اين طايفه ي زنده كش مرده پرست
تا هست به ذلت بكشندش به فنا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
حسین جلال الدینی
تنها مرده ها، عزیزند!
سرچشمه:
یاد داشت های اهور
یاد داشت هائی در باره هنر و ادبیات
http://ahoor1338.persianblog.ir
تحلیل واره ای از
شین میم شین
ارزش یک انسان
در حيرتم از مردم
از مردم پست
اين طايفه ي زنده كش مرده پرست
تا هست به ذلت بكشندش به فنا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
حسین جلال الدینی
• ما که بودیم، نبودیم کسی
• کشت ما را غم بی همنفسی
• تا که رفتیم، همه یار شدند
• خفته ایم و همه بیدار شدند
• قدر آئینه بدانیم، چو هست
• نه در آن وقت که افتاد و شکست
• در حیرتم از مرام این مردم پست
• این طایفه ی زنده کش مرده پرست
• تا هست به ذلت بکشندش به جفا
• تا رفت به عزت ببرندش سر دست
پایان
تلاش برای تحلیل شعر
« تنها مرده ها، عزیزند!»
تلاش برای تحلیل شعر
« تنها مرده ها، عزیزند!»
• حریفی تصمیم داشت که شعری از اشعار هوشنگ ابتهاج (سایه) را تحلیل کند، پس از تأملی به این نتیجه رسید که بهتر است، قبلا با جهان بینی حافظ آشنا شود و لذا به تحلیل اشعار حافظ روی آورد.
• در هر آنچه که از حافظ خواند، رد پای سعدی را به وضوح دید و ناچار به این نتیجه رهگشا رسید که قبل از تحلیل شعر حافظ، همان بهتر که به تحلیل اشعار سعدی بپردازد و با تحلیل بوستان شروع به کار کرد.
• هدف اصلی اش در واقع تحلیل اشعار سایه بود، ولی عملا طولی نکشید که وارد گنجینه به میراث مانده از سعدی شد.
• قدم به درون گنجینه شیخ شیراز نهاد و از مشاهده عظمت غول آسای آن دچار حیرت گشت و دل کندن از آن نتوانست.
• اما ایکاش درد فقط همین بود!
• پس از ورود به ابنیه تو در توی گنجینه، در ورودی پشت سرش چفت و بست شد و راه برونرفت برایش باز نماند.
• ماجرای ما اکنون تقریبا به ماجرای حریف شباهت پیدا می کند.
• هر یاداشت منصوره اشرافی حاوی رادیکالیته بی نظیری است که برای خواننده چاره ای جز تأمل و تحلیل حتی الامکان آن باقی نمی ماند:
• شعری کوتاه و یا یادداشتی مختصر، ولی بشدت بحث انگیز و تأمل طلب!
• در گنجینه منصوره اشرافی نمی توان حتی وجبی به پیش رفت.
• همه چیز این گنجینه ارزشمند و تأمل انگیز است و بدشواری می توان بدون تأمل و تحلیل هر اثری گامی جلوتر نهاد.
سرتیتر شعر
« تنها مرده ها، عزیزند!»
« تنها مرده ها، عزیزند!»
• موضوع این شعر، تازگی خاصی ندارد.
• مرده پرستی، مقوله ای دیرآشنا ست و چه بسا حتی عوام آن را به طعنه و سرسری بر زبان می رانند و می گذرند.
• ولی ما نمی خواهیم و لذا نمی توانیم سرسری از سر ایده و اندیشه ای بگذریم.
• آیا ادعای شاعر در این سرتیتر شعر، واقعیت دارد و یا برداشتی سطحی و ساده لوحانه از شعور اجتماعی مردم کشور خویش است؟
• آیا مرده ها واقعا عزیز اند؟
• بر اساس کدام معیار عینی می توان به این نتیجه رسید که مرده ها عزیزتر از زنده ها هستند؟
• باید ببینیم که شاعر به چه دلیل منطقی و تجربی به این نتیجه رسیده اند.
• نخست معنی تحت اللفظی شعر را بیت به بیت مرور می کنیم تا بعد جزء به جزء مورد تأمل قرار دهیم:
بیت اول
ما که بودیم، نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
ما که بودیم، نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
• این بیت از زبان مرده ای تبیین می یابد:
• «تا زنده بودیم، کسی ما را آدم حساب نمی کرد و نتیجتا اندوه بی همنفسی و بی کسی ما را کشت!»
بیت دوم
تا که رفتیم، همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
تا که رفتیم، همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
• پس از مرگ مان، ورق برگشت و رسم و روال موجود وارونه گشت:
• پس از مرگ مان همه یار ما شدند!
• پس از خفتن مان همه بیدار شدند!
• اکنون همه ما را آدم حساب می کنند و به ما مهر می ورزند.
بیت سوم
قدر آئینه بدانیم، چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
قدر آئینه بدانیم، چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
• اکنون یا مرده و یا شاعر به اندرزگوئی می پردازد:
• قدر آئینه را وقتی که آئینه است، بدانیم و نه پس از افتادن و شکستن، نه پس از آنکه دیگر آئینه نیست!
بیت چهارم
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
• اکنون بی تردید خود شاعر است که به استنتاج فلسفی مبادرت می ورزد و از خاص به عام می گذرد، از گروه معین مرده پرستی به مردم جامعه ای!
• از مرام این مردم پست و فرومایه، از مرام این طایفه زنده کش مرده پرست در حیرتم!
بیت پنجم
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
• شاعر اکنون برای حیرت و نفرت خویش دلیل می آورد:
• تا زنده است، ذلیلش می دارند و با ستم به قتل می رسانند و پس از مرگش با عزت و احترام سر دست می برندش!
• منظور از مفهوم «سر دست بردن» چیست؟
• حمل تابوتش؟
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر