۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (165)

شلیک به قراگوزلوها، مناظره نظری با میلتون فریدمن‌ها
عباس منصوران
سرچشمه:
مجله هفته
www.hafteh.de


1
ناهید کشاورز

• رفیق منصوران، کمونیستی شناخته شده و شاخص هستند که معمولا به این پلمیک ها وارد نمی شوند.
• ایشان در نقد آلترناتیو علیه بهمن شفیق از آلترناتیو انتقاد کرد.
• حالا از همان موضع مارکسیستی و طبقاتی به طرح یک موضوع حساس وارد شده است.
• هشدار او را دریابیم و بدانیم که اگر چپ نخواهد در روش نقد و پلمیک خود تجدید نظر کند و از روش بهمن و یکی دو دوستش دست بردارد، روز به روز آب خواهد رفت.

• خدا پدر دادگاه های استالینی را بیامرزد، در برابر حملات نامیدان (؟)
• در ضمن من طرفدار فدائیان اقلیت هستم و با نام خود کامنت می گذارم.

2
مهدی

• خانم کشاورز محترم، سلام عرض می کنم!
• این فرق چندانی نمی کند که شما هوادار چه سازمانی هستید.

• آقای قراگوزلو در مورد گذشته خود و جایگاه سیاسی خود به مخاطبانش دروغ گفته اند:

1

• ایشان برای روزنامه اطلاعات نه فقط مقاله نوشته اند که ایرادی نیست، بلکه در دفاع از خاتمی و نظام اسلامی مقاله نوشته اند!

2

• ایشان در دفاع از مذهب مقاله و جزوه منتشر کرده اند!

3

• سال ها از سوسیال دموکراسی دفاع کرده اند!
4

• امروز مطالب دیگری و نسبت به گذشته، بهتری می نویسند!
• اما هر کسی در برابر گذشته اش مسئول است.

• «رفیق» منصوران بی طرف نیست، آنطور که شما خانم محترم سعی می کنید، به خوانندگان تفهیم کنید.
• جستجوئی در گوگول نشان می دهد که ایشان از مبلغین آقای قراگوزلو هستند.

• در مورد تاکتیک جدید رفقای سمپات قراگوزلو باید گفت:

• زدن شیپور از سر گشاد است، دوستان!

• آقای قراگزلو در گذشته ـ همانگونه که عرض شد ـ نه فقط مطلب، بلکه به عنوان استاد دانشگاه مطالبی در دفاع از سیستم نوشته اند.

1

• خوب، ایشان باید بچه را به اسمش صدا می کردند و این را قبل از آنکه مقاله ها ی شان در سایت ها منتشر می شد، می نوشتند.

2

• چند خطی انتقاد شفاف که می بایستی از خودشان بکنند، نکرده اند.

3

• اسمش را هم نیاورده اند که هیچ، زمین و زمان را هم نقد کرده اند.

4

• هر مطلبی را تقدیم به این و آن کرده اند و بدتر از همه تیمی راه انداخته اند (و یا هوادارانشان خودسرانه اینطور کرده اند و نه خود قراگوزلو) همه جا به ترور نظری مخالفان و تمسخر آنان و ایجاد کیش شخصیت در اینترنت پرداخته اند.

5

• جماعتی که قراگوزلو را چندان نمی شناختند، از خود پرسیده اند:
• چطور توپ ایشان یک هو این همه پر شده است؟

6

• وچطور یک هو در صفحه اول همه سایت ها مطرح شده است؟

7

• جستجوئی در گوگول همان و درک این مسئله همان که ایشان گذشته ی چندان مطلوبی نداشته اند.

8

• بهمن شفیق هم در ادامه جدل و دعوا با قراگوزلو برداشته لینک بعضی از مقالات او را منتشر کرده است.

9

• آقای قراگوزلو هم در مقاله آخری اش انتقادی آبکی از گذشته خود کرده، البته ایشان همیشه مخاطبانش را کمی دستکم می گیرد، اینبار هم همانگونه رفتار کرده است، بگذریم!

10

• بعد از این افتضاح، سیاست جدیدی ناخدا را آمده و از سمپات ها یک دسته تبدیل شده اند به پند و اندرز دهندگان که بابا ایشان انتقاد کردند، دیگر دست بردارید!

11

• یک عده هم افتاده اند جلو با این ادعا که آیا جنبش ایران درد دیگری ندارد؟

12

• یک عده هم به دفاع کردن از قراگوزلو پرداخته اند، یا با نام خودشان و یا سازمان شان که یعنی قراگوزلو تنها نیست!
• بدون آنکه یک کلمه بگویند که گذشته چی شد و نظرشان در این مورد چیست، از جمله آقای منصوران!

13

• آقای منصوران در مورد مقالات و دلبستگی های سابق دکتر چه می گوید؟

14

• مردم را ابله فرض نکنید، هنوز اندکی عقل دارند، صادق باشید و خود را پشت «دادگاه های استالینی» پنهان نکنید و حقیقت را چنانکه هست بگوئید وگرنه دیگران خواهند گفت!!

3
ناشناس
• خانم کشاورز!
• اگر این “چپ” قرار است با امثال قراگوزلو ها بزرگ شود، بهتر است که “کوچک” بماند.
• شما که با تجربه امثال فرخ نگهدار ها آشنا هستید، چرا هنوز غصه بزرگ شدن رامی خورید؟

4
ساسان

• این هواداران دکتر قراگوزلو هنوزهم از اصل مطلب فرار می کنند و سعی دارند توپ را مرتب به زمین حریف بیندازند.
• ایکاش می توانستم این جمع سرگردان را برشانه های خود بنشانم، دور شهر بگردانم و خورشید را نشان شان دهم!
• آقای منصوران هم به جای پاسخ به اصل مطلب، دنبال پیرهن عثمان می گردد و صغری کبری می چیند تا مقدسات را پاسداری کرده باشد!

5
ناشناس

• آقای قره گوزلو چرا حرف هایش را می دهد، دوستانش بنویسند؟

6
ربابه
• با سلام
• شاید بهتر باشد که ایرانی جماعت به جای پرونده سازی در حق یکدیگر، به نقد ایده ها و اندیشه هائی بپردازند که طرف نمایندگی می کند.
• وگرنه ـ به قول برتولت برشت ـ «آدم آدم است!» و می تواند در مواضع خود تجدید نظر کند.
• این حق هرکس است.

• ضمنا فدائیان اقلیت یکی از فرقه های پر و پا قرص استالینیستی است.

• در سایت روشنگری یکی از اعضایش در کامنتی نوشته بود که سلطان پور هر سال به مناسبت سالروز تولد استالین تبریک رسمی می فرستاد.
• علاوه بر این، دکتر ظاهرا مخالف مشی چریکی است و اقلیتی ها را قاعدتا نباید جزو هواداران خویش تلقی کند.

7
با بی نامی
• حضرت خانم ناهید کشاورز!
• با عرض معذرت:
• آیا مرغ همیشه یک پا دارد؟

• شما به نظر می رسد که اهمیتی به محتوای مطالب، چه موافق و چه خصوصأ مخالف و منتقد نمی دهید!


• حقیقتأ آیا شما این مطالب را می خوانید؟


• یا اینکه برای شما و اقلیٌـت فقط اسم و برچسب و به به و تمجید و تعریف و تقدیس مهم است؟


• هنوز باد زدن و باد کردن “استادبزرگ” تمام نشده، سراغ ”رفیق منصوران” که “کمونیستی شناخته شده و شاخص هستند” می روید و برای شان دسته گل می فرستید که ”حالا از همان موضع مارکسیستی و طبقاتی به طرح یک موضوع حساس وارد شده است!”


• این خزغبلات و فرهنگِ آخوندی بت سازی چیست خانم عزیزکه به نام “مارکسیسم” دارد ترویج می شود؟

• این نوع نوشته ها چه چیز با ارزشی برای عرضه و ارائه دارند؟

• گویا این فقط از اقلیٌت بر می آید که همچون اخلاق شاهی -آخوندی به اسم ها و عناوین بچسبد و اعتنایی به آنچه در اصل و محتوا ست، نداشته باشد.
• چون آقای قره گوزلو ”استاد” است و آقای منصوران «کمونیستی شناخته شده و شاخص هستند» باید حلوا حلوا شوند و در عوض دهان منتقدین در جهت افشای تحریف کردن ها و فرصت طلبی ها و موج سواری ها دوخته و بسته شود؟
• این هم یکی دیگر از شاهکارهای اقلیٌت است؟
• اصلأ “در ضمن من طرفدار فدائیان اقلیت هستم و با نام خود کامنت می گذارم” دیگر چه صیغه ای است این وسط؟

8
نینا

• مثل اینکه راستی راستی یک دعوای جدی سیاسی و ظاهراً تئوریک درست شده که حالا حالا هم تا پای خیلی ها را وسط نکشد، تمام شدنی نیست.
• من بعضی وقتها نوشته های آقای دکتر قراگوزلو را می خواندم و بعضی وقتها هم از بعضی موضوع هایش خوشم می آمد.
• اما بعد از این زد و خوردی که پیش آمد و خصوصا بعد از اینکه این آقای منصوران هم آمد، وسط، فهمیدم که باید یک جای مسئله یک خورده بو دار باشد.

• به همین خاطر از یکی از دوستانم در ایران (که سیاسی هم نیست) خواستم که یکی از کتاب های آقای دکتر را که «ای دریغا عشق!» نام دارد، یک نگاهی بکند و به من بگوید که در باره ‌ی چی نوشته شده است.


• وقتی که دوست بیچاره من زنگ زد، کلی توپش پر بود و می گفت که من او را سر کار گذاشته ام.

• برای اینکه بیچاره رفته بود و با هزار بدبختی کتاب را پیدا کرده بود و دیده بود که در مورد امام حسین و عاشورا و روضه خوانی است.
• حالا قرار است که کتاب را برایم بفرستد، تا ببینم دقیقا چیست.
• ماجرا از این قرار است!

9
ساسان

• تجدید نظر و تغییر موضع، امری طبیعی است و حق هر کسی است.
• منتها بشرط اینکه انسان ـ صادقانه و بموقع ـ به گذشته اش برخورد کند و به قصد تحریف، خاک پاشیدن به چشم دیگران و موج سواری، به لاپوشانی واقعیت نپردازد و ضمنا به دیگران حمله ور نشود.

10
ربابه
• با درود بر ساسان گرامی
• من قصدم دفاع از کسی نیست.

• مسئله مورد نظر من، رعایت پرنسیپ های عام است:

• کسی حق ندارد کسی دیگر را به خاطر تجدید نظر و تغییر موضع مزمت کند.
• بحث باید روی ایده و اندیشه متمرکز شود، تاحقیقت کشف شود.

• شکی نیست که نقد ایده به نحوی از انحاء نقد افراد و طبقات اجتماعی ئی را به همراه خواهد داشت که آن ایده و اندیشه را نمایندگی می کنند.

• ولی موضوع بحث باید قبل از سوبژکت (نماینده نظر)، اوبژکت (خود نظر) باشد.

• چرا؟

• برای اینکه محتوای شناخت نه در سوبژکت شناخت، نه در نماینده نظر معین، بلکه در اوبژکت شناخت است، یعنی در خود مسئله ای است که مورد بررسی قرار می گیرد، یعنی در واقعیت عینی است.

• تحسین از کسی و یا تخریب کسی بدون انتقاد علمی و اوژکتیف از نظرات او بی فایده است، حتی اگر برای حال حاضر مؤثر واقع شود.


• چون نظر باطل می تواند ادامه حیات دهد و همچنان مؤثر واقع شود.
• خیلی ممنون

11
سعید

• خانم ربابهً عزیز و گرامی ضمن سلام، بانظر شما کاملأ موافقم و درحقیقت عقیدهً خودم هم هست.

• منتها در این مورد خاص بواسطهً اینکه ازهمان ابتدا جای سوبژکت و ابژکت عوض شده بود، توقعات و سوًالاتی برای خوانندان بوجود آمد.


• اگرتغییر نظر و تجدید نظردر موضع (که حق طبیعی هرکسی است) بدون نقد گذشتهً خود و از آن بدتر، به قصد بهره برداری و ازموضع طلبکارانه و حمله به دیگرانِی که چون ما نمی اندیشند و به اصطلاح دست پیش گرفتن و موج سواری و یا در جهت تحریف حقایق نظری و ابژکتیف باشد، خود ایده و اندیشهً موجود درنظر و نوشته ای (اگرچنانچه اندیشه ای در آن باشد) را بی اعتبار خواهد ساخت، چه برسد به نقد آن ایده و اندیشه.


• شما خود در این مورد خاص شهادت بدهید که در این چند سری نوشته، چقدر ایده و اندیشه وجود داشته است که بخواهد نقد شود؟
• بسیار بیش از ایده و اندیشه، حاشیه های بی ربط و مقاصد گفته شده در بالاگنجانده شده بوده و با لشکرکشی بسیج شده ای برای سرکوب نقد و انتقاد تکمیل شده بود.

• انسان می تواند درهر تغییر موضعی، صادقانه به گذشته خود برخورد کند.
• یا اصلأ لازم و ضروری هم نیست به گذشته اش برخورد کند، ولی اگر کسی تغییر موضع و مثلأ “انتقادازخود” را چون چماق طلبکاری از دیگران بالا ببرد، نشان از بی مایگی او ست.
• برای تان آرزوی سلامتی و موفقیت می نمایم.

12
ربابه
• با سپاس از سعید گرامی
• نمی شود به هیچ ترفندی به شما حق نداد و ضمنا تیزبینی خارق العاده شما و تبیین منطقی نظرتان را مورد ستایش قرار نداد.

• ولی اشکال ما (شاید بویژه ما ایرانی ها) اصولا در تقدم قائل شدن به سوبژکت شناخت (نویسنده مطلب، نماینده اندیشه) در مقابل اوبژکت شناخت (خود ایده و اندیشه و متدی که برای اثبات صحت آن به خدمت گرفته می شود) است.

• از این رو، وقتی نویسنده مطلب، نا شناخته باشد و تعلقاتش به دکانی و یا طویله ای «سیاسی» نامعلوم باشد، منتقد کذائی دچار مشکل لاینحلی می شود و نمی داند که به کدام طرف شلیک کند.

• مثلا اگر آقای شفیق مطلب خود را با نام دیگری منتشر می کردند، آقای منصوران قادر به نوشتن نقد خود نمی شدند.

• عکس این هم صادق است.
• اگر
دکتر قراگوزلو می توانستند «اندیشه های» خود را با نام مستعار اشاعه دهند، نامی که کیفکش ها هم نشناسند، به احتمال قوی نه منتقدی پیدا می شد و نه ستایشگری.

• مثال حی و حاضری به عنوان تلاشی برای اثبت ادعای خود:
• در همین کامنت ها به عنوان مثال، یکی از کامنتگذاران معلقی هنرمند واره می زنند و خود را «اقلیتی» قلمداد می کنند.
• اقلیتی و دفاع از قراگوزلو؟
• اقلیتی و استفاده از مفهوم «دادگاه های استالینی»؟

• دیدن چنین ظرافت های مینیاتوری در ادعاها و بویژه در نوشتجات دکتر ـ به مثابه محتوای فکری و متد و اسلوب تحلیل ایشان ـ خود بمراتب ارزشمندتر و آموزنده تر است از عمده و برجسته کردن معلق های سیاسی ایشان.
• چیزی که در همین کامنت شما با فراست خاصی تبیین شده است:
• وقتی که می پرسید:
• «کدام ایده، کدام اندیشه؟»

• آموزه های کلاسیک های مارکسیسم بلحاظ تئوری و متد برای همین است.

• این آموزه ها نه تنها گذار درست از ماده به روح (از وجود اجتماعی به شعور اجتماعی) را، بلکه عکس آن را نیز، یعنی گذار از روح به ماده را، گذار از ایده و اندیشه و اسلوب تحلیلی به وجود اجتماعی را، به پایگاه طبقاتی را امکان پذیر می سازد.

• ولی ظاهرا این آموزه های به محک خورده مشتری ندارد و کسی دنبال آن نیست.
• همین را می خواستم بگویم.
• ممنون که حداقل شما جفنگیات مرا خواندید و تصحیح و تدقیق کردید.
• زنده باشید!

13
ساسان

• درود و سلام بر ربابه گرامی و محترم و تشکر از اظهار نظرتان بر کامنت من.

• من هم کاملا با پرنسیپ عام تعریف شده از سوی شما، موافقم .

• می خواستم در باره این موضوع خاص هم اشاره ای داشته باشم که می بینم آقای سعید بطور مفید ومختصر همان منظور و حرف مرا نوشته اند.
• فقط می خواستم اضافه کنم که شانتاژی را که بعضی ها در برابر منتقدین بکار برده اند، آدم را یاد رفتار رایج در سیستم ارباب ـ رعیتی و سرکوب کیهان شریعتمداری و امت حزب اللهی می اندازد!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر