۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (8)

آرامگاه پروفسور دکتر مانفرد بور
حسگرائی (سنسوئالیسم)
پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور مانفرد اشتارکه
برگردان شین میم شین

پ
درجه صحت ادراکات حسی

1
پروتاگوراس

پروتاگوراس (490 ـ 411)

• پروتاگوراس به این دلیل که ادراک از حرکت شیئ ادراک شونده و عضو ادراک کننده حاصل می آید، به این نتیجه می رسد که ادراک نه از این نشأت می گیرد و نه از آن.
• بلکه یک پدیده صرفا سوبژکتیف (ذهنی) است.

• بنظر او در لحظه ادراک، در چیز مورد نظر، محتوای ادراکی ئی پا به عرصه وجود می نهد.
• محتوای ادراکی ئی که ما به وجودش پی می بریم، ولی نه به وجود چیزدرخود.
• (پروتوگوراس، «آموزش راجع به سوبژکتیویته ادراک حسی»)

2
دموکریت

دموکریت (460 ـ 371 ق. م.)
فیلسوف ماتریالیست یونان باستان
از فلاسفه پیشاسقراطی
شاگرد لویکیپ و بزرگترین فیلسوف فلسفه طبیعت
نماینده ماتریالیسم اتمیستی
او کل طبیعت را متشکل از ذرات تقسیم ناپذیر (اتم) می دانست.
شعار اصلی او:
چیزها فقط به ظاهر رنگ دارند، فقط به ظاهر شیرین و یا تلخند.
در واقع فقط اتم ها وجود دارند، در فضای خالی!

• دموکریت نه همه خواص ادراک شونده چیزها را، بلکه فقط رنگ، صدا و مزه را نسبی و ثانوی قلمداد می کند.
• او اما برعکس، تعین های مکانیکی از قبیل هیئت، بزرگی، سفتی (سختی)، چگالی مندی و خنثائی را عینی می داند.

3
جان لاک

جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسه تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
جان لاک در نظریه خود راجع به بود (ماهیت) چیزها میان ایدئالیسم و ماتریالیسم در نوسان بود.
جان لاک در نظریه خود راجع به امکان شناخت بود (ماهیت) راستین چیزها به ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) گرایش داشت.

• جان لاک خواصی را که به خود جسم تعلق دارند، اولیه می داند و خواصی را که تنها در اثر تأثیرشان بر حواس انسانی پدید می آیند، ثانوی قلمداد می کند.

• وجه مشترک همه این نگرش ها این است که آنها ادراکات را کم و بیش بمثابه تصاویر اشیاء، یعنی حقیقی تلقی می کنند.

4
نومینالیسم

• جریانات نومینالستی اما برعکس، ادراکات را تنها بمثابه علائمی راجع به چیزهای خارجی تلقی می کنند که به روح عرضه می شود و آنها را بمثابه حالات روحی ارزیابی می کنند.
• این جریانات اصلا نمی توانند محتوای حقیقت شناخت حسی را در رابطه با جهان خارج بسنجند.

• از این رو مجبورند که یکی از دو راه زیر را انتخاب کنند:


الف
• یا به معیار عقلی حقیقت توسل جویند.
ب

• و یا شناخت حسی بطور کلی را به مثابه خطا محکوم کنند و به وحی الهی پناه برند.

5
کوندیلا و هیوم

• معیار عقلی حقیقت را کوندیلا و هیوم در منطق موجود میان روابط محتوائی علائم واژگانی می دانند.

• هیوم قوت و شادابی تأثیرات را بمثابه معیار حقیقت علائم ادراکی قلمداد می کند، اندیشه ای که او از اپیکوریست ها به عاریه گرفته است.


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر