دیالک تیک روشنگری
یدالله سلطان پور
پای منبر علامه ای
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
ادعای اول علامه
مجموعه مقالاتی که از آقای سلطان پور در سایت هفته منتشر شده، مثل این که قرار است خرده حساب های شخصی ایشان با دیگران را حل کند و کاری با مسایل جامعه ندارد.
یدالله سلطان پور
پای منبر علامه ای
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
ادعای اول علامه
مجموعه مقالاتی که از آقای سلطان پور در سایت هفته منتشر شده، مثل این که قرار است خرده حساب های شخصی ایشان با دیگران را حل کند و کاری با مسایل جامعه ندارد.
• این ادعای دوست مان باید نخست اثبات شود، تا اعتبار علمی و تجربی کسب کند.
• من هیچکدام از این افراد را شخصا نمی شناختم و با کسی حساب شخصی نداشته ام.
• من فقط احکامی و یا سرتیترهائی از نوشته های آنها را وسیله ای برای پاسخ به این سؤال قرار داده ام که چرا دیروز خشونت همه چیز بود و مسالمت هیچ و امروز برعکس؟
• هیچ نیتی جز پاسخ به این پرسش در کار نبوده است.
• اگر دوست مان دو بخش مقاله مورد نظر خود را به دقت خوانده بودند، می توانستند صحت و سقم راه حل مرا مورد تأیید و یا تکذیب قرار دهد.
• من به این مطلق کردن فرمی از مبارزه، برخوردی فلسفی داشته ام.
• نه کمتر و نه بیشتر.
• این ادعا که من به مسائل جامعه کاری نداشته ام، می تواند ـ بطور نسبی ـ درست باشد.
• قصد من هم تحلیل مسائل جامعه نبوده است.
• من از آغاز مطلب نیت خود را با صراحت تمام در میان گذاشته ام و اکنون آن را مو به مو تکرار می کنم:
سؤال سمج روداری در کله ام توفان به پا کرده است:
چرا دیروز، اینهمه تأکید بر خشونت و امروز، اینهمه تأکید بر مسالمت؟
• من به کسی وعده تحلیل مسائل جامعه را نداده ام.
ادعای دوم علامه
ایشان به جای تمسخر و استهزا بنشیند و با ارائه تحلیلی مشخص از شرایط مشخص ایران یک نقد و تحلیل ارائه کند.
ایشان به جای تمسخر و استهزا بنشیند و با ارائه تحلیلی مشخص از شرایط مشخص ایران یک نقد و تحلیل ارائه کند.
• این حکم که «ایشان بنشیند و با ارائه تحلیلی مشخص از شرایط مشخص ایران یک نقد و تحلیل ارائه کند» نوعی تعیین تکلیف فئودال مآبانه برای دیگران است.
• من اگر در صلاحیت خود ببینم، فاکت ها و اسناد و مدارک و آمار و مواد و مصالح لازم دیگر در اختیارم باشد، می توانم به این کار اقدام کنم.
• و گرنه ترجیح خواهم داد که پا از گلیم خویش درازتر نکنم.
• در هر جامعه بشری تقسیم کار وجود دارد:
• یکی مطلب اقتصادی می نویسد، دیگری مطلب فلسفی و آن دیگری به نقد ادبی می پردازد.
• همه نمی توانند و نباید هم همه کاره باشند.
• اما اتهام «تمسخر و استهزاء» نه در نیت من بوده و نه اهل تحقیر و تمسخر کسی هستم.
• من در هر صورت از این هشدار اخلاقی دوست مان ممنونم.
• اما همانطور که در فرم های دیگر مبارزه طبقاتی، چین بر جبین می افتد و بغض در گلو گره می بندد، در فرم ایدئولوژیکی مبارزه طبقاتی نیز دیالک تیکی از عاطفه و عقل وارد عمل می شود.
• کافی است که دوست مان به انتقادات مارکس از هگل ـ که ضمنا از شاگردان و ستایندگان او بوده ـ و به انتقادات لنین از آنارشیست ها، رویزیونیست ها، اوپورتونیست ها، سوسیال ـ روولوسیونرها و غیره نظری بافکند.
• من به مقاله یاد شده از این لحاظ نظر خواهم افکند و نارسائی هائی از این گونه را تصحیح خواهم کرد.
• بار دیگر از این بابت ممنونم.
• اما چرا ما ـ بر خلاف شما ـ به مسائل نظری حساسیت نشان می دهیم؟
• مارکس می گوید که ـ بلحاظ خانه سازی ـ بدترین بنا از بهترین زنبور کیفیت مندتر است (نقل به مضمون).
• چرا؟
• چون بنا قبل از ساختن خانه، مدلی از آن را در ذهن خود می سازد و بر مبنای آن مدل ذهنی (سوبژکتیف)، خانه ای واقعی می سازد که با مدل ذهنی اش در خطوط کلی اش انطباق دارد.
• در حالیکه زنبور به این کار قادر نیست.
• منظور من از نقل این گفته مارکس این است که تئوری و نظر، پس از بیرون آمدن از کله تئوریسین ها می تواند در توده های مولد و زحمتکش نفوذ کند و در عمل مادی آنها ـ مثل خانه بنا ـ مادیت یابد.
• اگر تئوری و نظر باطل نقد نشود و بر اساس آن، پلاتفرم عمل اجتماعی تنظیم شود، بر سر جامعه و مردم آن بلای لاعلاج و شرم آوری می آید که بارها آمده است.
• حساسیت مارکسیست ها به تئوری ها و دلیل واکنش تند نسبت به آنها در همین حقیقت امر است.
• وقتی نیچه تئوری بنیاد پست و ممتاز را فرمولبندی می کرد و سیل خروشان نفرت و تحقیر طبقاتی خویش را به سوی پرولتاریای «پا برهنه بی همه چیز» جاری می کرد، چه کسی به ذهنش خطور می کرد که روزی فاشیسم در اروپا و دیگر نقاط جهان، بر مبنای همین تئوری ارتجاعی و انسانیت ستیز (ضد هومانیستی) کوره های آدمسوزی بر پا خواهد داشت و بیست میلیون زحمتکش روس و دهها میلیون چینی را به جرم تعلق به نژاد پست ـ آن سان که هنوز هم افسران هیتلری و ژاپنی و غیره به خبرنگاران می گویند ـ بربرمنشانه درو خواهند کرد؟
• وقتی در کتب مقدس و آثار ادبی زن ستیزی، سگ ستیزی، دگر اندیش ستیزی و غیره در قالب نثر و شعر ریخته می شد، چه کسی به خاطرش می رسید که روزی همین اندیشه پس از نفوذ در آیات عظام، مؤمنین و طلاب مادیت خواهد یافت و شکاف های غول آسائی در جامعه پدید خواهد آورد؟
• چه باید کرد؟
• آیا تئوری ها و نظریات باطل باید نقد شوند و یا باید به حال خود رها شوند و پس از اینکه خون بهترین فرزندان خلق ریخته شد، مرثیه ای بلند بالا در حق شان سروده شود؟
• چرا واکنش تند نشان دادن نسبت به آدمکش فاشیست و فوندامنتالیست وصهیونیست مجاز است، ولی واکنش تصادفی تند نشان دادن به هادیان مردم به جهنم فردا نامطلوب؟
• اگر بسیجی و فاشیست و صهیونیست و فوندامنتالیست همنوع خود را مورد ستم و سرکوب و تجاوز و کشتار قرار می دهند، قبل از آغاز به عمل زشت خویش، تئوری لازمه را هضم و جذب کرده اند.
• دیالک تیک تئوری و پراتیک سیر و سرگذشتی از این قرار است.
ادعای سوم علامه
آن چه تاکنون از ایشان خوانده ایم نه نقد ، نه تحلیل و نه حتی طنز است صرفا مسخره کردن دیگران و لوده گری است.
آن چه تاکنون از ایشان خوانده ایم نه نقد ، نه تحلیل و نه حتی طنز است صرفا مسخره کردن دیگران و لوده گری است.
• بهتر است که دوست مان، قبل از فرمولبندی اندیشه های خود، به مطلب من نظری بافکند و به سرنوشت رطب خورده ناهی رطب خواری گرفتار نشود.
• سطر به سطر نوشته من اندیشیده و منطقی و مستدل است.
• من قصد طنز نویسی و یا تمسخر کسی را نداشته ام.
• آنچه ـ قبل از همه ـ مورد انتقاد قرار می گیرد، اندیشه و متد تفکر و استدلال است.
• دشواری نقد اینجا ست که اندیشه و متد بی سوبژکت وجود ندارد و منتقد مجبور است که روند روانی صاحب اندیشه و چه بسا پایگاه طبقاتی او را هم در نظر گیرد.
هدف من تحلیل بوده و در حد شعور خود به این نیت خود جامه عمل پوشانده ام.
اگر ایشان تحلیل بهتری از قضیه دارند، می توانند ارائه دهند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر