۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

سیری در شعری از احمد حیدر بیگی (7)

احمد حیدربیگی (1318 ـ 1386)
شاعرو نویسنده معاصرایرانی
همرنگ
با سپاس از رهی رها
سرچشمه:
گروه فیسبوک موسوم به
«شعر و شعور و شعار»

تحلیل واره ای از
میم حجری

• برهنه پای
• با انبوه بردگان در راه ام
• پای مان در زنجیر

• و تازیانه ها
• خون های مان را به هم می آمیزند.

• مشتم را می فشارم
• همراهان دستم را فرو می کشند

• می ایستم،
• مرا با خویش می برند

• فریاد می زنم!
• فرزانه نگاهم می کنند.

• با آنان از یک خاک روییده ام
• ـ چون صنوبری در تاکستان ـ

• برخاک رها شده اند
• و جدالم را با باد
• و سایه ام را با خویش
• برنمی تابند

• در راه ام
• با آونگ دست هایم در انبوه بردگان:
• با مریدان زنجیر
• و ستایشگران تازیانه ی خونین
• برهنه پای،
• بی تاب،
• و خاموش

پایان

ادامه تلاش در جهت تحلیل شعر «همرنگ»

حکم چهارم
مشتم را می فشارم

• شاعر در این حکم، اگر برداشت ما از مفهوم «فشردن مشت» درست باشد، وضع موجود را علنا زیر علامت سؤال قرار می دهد و انبوه بردگان همسرنوشت را به مقاومت و طغیان فرامی خواند.

حکم پنجم
همراهان دستم را فرو می کشند

• شاعر طاغی اما با مخالفت همراهان مواجه می شود:
• دستش را فرو می کشند.

• اکنون این سؤال پیش می آید که چرا «انبوه بردگان پای در زنجیر و زیر تازیانه» برده داران بسان برده شاعر یاغی دست به طغیان نمی زنند؟

• برای پاسخ به این پرسش باید نکات عام مهمی مورد بررسی قرار گیرند:

1
شرایط سوبژکتیف

• طغیان و شورش و انقلاب همیشه در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی قوام می یابد.
• حتی خود خودپوئی نیز کم و بیش به آگاهی سرشته است.

• مراجعه کنید به دیالک تیک آگاهی و خودپوئی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• آگاهی انقلابی باید چه بسا در روندی تدریجی و طولانی و بر بنیان تجارب مشخص روزمره و یا بر بنیان تجارب تاریخی و سنتی در توده بردگان نفوذ کند.
• در غیر این صورت، شرایط سوبژکتیف لازم برای حرکت انقلابی حتی خودپو و بی نیاز از تدارک پیشاپیش، مهیا نخواهد بود.
• یکی از دلایل عدم همکاری انبوده بردگان با برده شاعر می تواند همین فقدان شرایط سوبژکتیف باشد.

• آگاهی انقلابی اما پس از نفوذ در توده ها به قدرت مادی بدل می شود، آرام و قرار از سوبژکت شعورمند می ستاند و او را برای تغییر وضع موجود به اعمال قهر انقلابی سوق می دهد.


2
شرایط اوبژکتیف

• حرکت انقلابی با مخاطرات جدی همراه است.
• از این رو انبوه بردگان حتی اگر شرایط سوبژکتیف برای حرکت انقلابی آماده باشد، فقط در صورت فراهم آمدن شرایط اوبژکتیف لازم دست به طغیان خواهند زد.
• توده ها همیشه با شم تیز خویش شرایط اوبژکتیف (عینی) مناسب را در می یابند و وارد میدان عمل می شوند.

• یکی از بارزترین نشانه های مهیا بودن شرایط اوبژکتیف، بحران فراگیر تمام اجتماعی است:

• بحرانی که لنین به طرز زیر توصیف می کند:
• بالائی ها نتوانند به سیاق همیشگی حکومت کنند و پائینی ها نخواهند که به سیاق همیشگی بر آنها حکومت شود!

• در چنین شرایط اوبژکتیف، اگر شرایط سوبژکتیف لازم بواسطه پیشاهنگ انقلابی (در این شعر، بواسطه برده شاعر) مهیا شده باشد، توده ها دست به عمل انقلابی می زنند و ورق را برمی گردانند.

• در غیر این صورت، بحران با پرداخت هزینه سنگینی از سوی توده ها سپری می شود و طبقه برده دار نیرومندتر از پیش به حیات خود ادامه می دهد.


• فقدان شرایط اوبژکتیف می تواند یکی دیگر از دلایل عدم همکاری بردگان با برده شاعر باشد.

3
علل بیشمار دیگر

• علاوه بر این، دلایل بیشمار دیگری نیز می توانند در عدم همکاری برده ها با برده شاعر دخیل باشند که باید مشخصا کشف و شناخته شوند.

حکم ششم
می ایستم،
مرا با خویش می برند

• برده شاعر یاغی بازداشت می شود.

• شکار قهرمانان بی تاب و بی شکیب
برای طبقه حاکمه نعمتی آسمانی است.


• بدین طریق عامل سوبژکتیف برای تدارک و سازماندهی انقلاب تضعیف می شود و توده ها از نعمت رهبر محروم می گردند.


• هر حرکت انقلابی همیشه و همه جا ببرکت دیالک تیک شخصیت و توده قوام می یابد و پیروز می گردد.
• بدون سردار هیچ سپاهی نمی تواند به دژهای مستحکم دشمن طبقاتی یورش برد و پیروز گردد.

• عنصر سوبژکتیف هم در شرایط تدارک تئوریکی انقلاب و هم بویژه در لحظات اوج جنبش، اهمیتی غول آسا کسب می کند و بدون آن، توده انقلابی کور و گیج و سرگردان می ماند و به زانو در می آید.


• کم بها دادن به عنصر سوبژکتیف، فدا کردن خوشخیالانه و غیرمسئولانه سرداران و کادرهای ارزشمند، بدترین سفاهتی است که گردان های انقلابی می توانند از خود نشان دهند.

حکم هفتم
فریاد می زنم،
فرزانه نگاهم می کنند.

• برده شاعر به هنگام بازداشت فریاد می زند و یاری می طلبد.
• اما انبوه بردگان پای در زنجیر به سبب مهیا نبودن شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف «فرزانه نگاهش می کنند.»

• چه می توانند کرد؟


• زندگی عالی ترین سرمایه هر بنی بشری است و چاره ای جز حراست از آن نیست.

• زندگی را که نمی توان فدایهیچ و پوچ کرد.
• هر عمل انقلابی به تدارک مادی و معنوی نیاز دارد تا حتی الامکان با کمترین تلفات به انجام رسد.

توده ها به این حقیقت امر هزاران بار بهتر از آوانتوریست ها واقفند!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر