تز سوم
ریشه ی اصلی از خودبیگانگی در جامعه که دیگر صور از خودبیگانگی معلول آن است، از خودبیگانگی در مبادله است.
• گورو در این حکم، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک بیگانگی در مبادله (علت) و صور دیگر بیگانگی (معلول) بسط و تعمیم می دهد.
• بنظر گورو ریشه فرم های مختلف بیگانگی در یکی از فرم های بیگانگی است.
• بدین طریق نتیجه گرفته می شود که بیگانگی در مبادله ریشه همه فرم های دیگر بیگانگی است.
• منطق غریبی است!
• دیالک تیک مبادله و یا داد و ستد، یکی از بنیادی ترین دیالک تیک های هستی است.
• دیالک تیک داد و ستد نه منشاء بیگانگی، بلکه درست برعکس، منشاء هارمونی هستی است.
• من برای توضیح قضیه مثالی از عالم شیمی می زنم:
• نمک طعامی که همه می شناسند، برای مثال، ثمره دیالک تیک داد و ستد است.
• هر مولکول نمک طعام از ترکیب کاتیون سدیم با آنیون کلر (کلرید) تشکیل می گردد.
• اتم سدیم اتمی خطرناک و ویرانگر است.
• اگر تکه ای از فلز سدیم را روی آب رودخانه ای بیندازی، بسان قایق کوچکی شعله می کشد، گاز به هوا می فرستد و روی آب به حرکت در می آید.
• توجه کنید :
• روی آب شعله می کشد و می سوزد.
• کلر هم دست کمی از سدیم ندارد.
• کلر گازی بسیار سمی است، که می تواند همه چیز را ـ از جماد و نبات و جانور و انسان ـ مورد حمله اکسیداتیو قرار دهد و نابود سازد.
• اکنون این سؤال پیش می آید که چگونه از ترکیب دو عنصر شیمیائی خطرناک، ماده حیاتی و صرفنظرناپذیر نمک طعام تشکیل می گردد.
• روند تشکیل این نمک و همه املاح معدنی ـ به عنوان مثال ـ بر دیالک تیک داد و ستد و یا مبادله الکترونی مبتنی است:
• اتم سدیم با از دست دادن یک الکترون به کاتیون سر به زیر و رام و قابل خوردن بدل می شود و اتم کلر با ستاندن همان الکترون سدیم ـ به عنوان مثال ـ به آنیونی رام و سر به زیر و مفید و قابل خوردن بدل می شود.
• اینکه چرا گورو برای توضیح مفهوم فلسفی «بیگانگی» به مبادله می چسبد، در وهله اول باید علت انگلیسی داشته باشد:
• بیگانگی در اقتصاد سیاسی بورژوائی کلاسیک انگلیس، حدود دویست سال قبل، به معنی «مالکیت چیزی را به غیر واگذار کردن»، یعنی صرفنظر کردن بر مالکیت چیزی از سوی کسی و تصاحب آن از سوی کس دیگر، بکار می رفت.
• اما مبادله از سوی دیگر جان می دهد برای تحریف انتقاد اساسی مارکس از نظام سرمایه داری.
• مراجعه کنید به جامعه شناسی آنتی کمونیسم از پروفسور ورنر هوفمن
• بگذریم.
*****
• مبادله یک مفهوم انتزاعی است.• رابطه مبتنی بر مبادله، عمری به درازای جامعه بشری دارد.
• تحقیقاتی که در روابط میان انسان های متعلق به جامعه اشتراکی اولیه صورت گرفته و بصورت فیلم از کانال آرته (کانال تلویزیونی مشترک فرانسه ـ آلمان) پخش شده، وجود فرم هائی از مبادله را حتی در میان این افراد (که هنوز هم در جنگل های اندونزی بسر می برند) به وضوح نشان می دهد.
• وجود مبادله در جوامع طبقاتی ما قبل سرمایه داری نیز معمای ناگشوده ای نیست.
• اما اکنون سؤال این است که بیگانگی در مبادله به چه دلیل باید علت صور دیگر بیگانگی باشد؟
• به دلیل گورو توجه کنیم:
تز چهارم
مبادله شکل غالب روابط اجتماعی میان انسانها ست.
مبادله شکل غالب روابط اجتماعی میان انسانها ست.
• به چه دلیل مبادله «شکل غالب روابط اجتماعی میان انسان ها ست»؟
• پیش شرط هر مبادله ای چیست؟
• تنها و تنها کالاهای دارای ارزش مصرفی می توانند با یکدیگر مبادله شوند.
• نان به ازای سیب زمینی.
• گوشت به ازای قند.
• کالا ـ اما ـ باید نخست تولید شود.
• پس منطقی تر این است که شکل غالب روابط میان انسان ها ـ همان طور که درک ماتریالیستی تاریخ اعلام می کند و پراتیک زنده زندگی هزاران بار مورد تأیید قرار می دهد ـ مناسبات تولیدی باشد.
• پس تولید کالا (محصول مازاد بر احتیاج هر کس در تولید کالائی ساده) باید بر مبادله تقدم داشته باشد.
• اما منظور مشخص گورو از مفهوم انتزاعی مبادله کدام است؟
• گورو برای عوامفریبی ـ مثل آخوندها ـ زنجیر بی آغاز و بی انجام علی (علت و معلولی) را از حلقه مطلوب خویش پاره می کند و حلقه بدست آمده را حلقه اولین جا می زند.
• (آخوندها برای اثبات خدا به رابطه علی بنا و خانه اشاره می کنند.
• چون هر خانه ای باید معلول علتی به نام بنا باشد، پس جهان هم باید معلول علتی به نام خدا باشد.
• این حکم در نظر اول، منطقی جلوه می کند.
• ولی در دیالک تیک علت و معلول، هر علتی ـ بدون چون و چرا ـ خود معلول چیزی و علتی دیگر است.
• بنا حلقه اول زنجیر علی را تشکیل نمی دهد.
• خود بنا را باید مادری زائیده باشد، استادکاری آموزش داده باشد.
• خدا هم نمی تواند علتی نداشته باشد و علت العلل تلقی شود.
• از این رو ست که هگل از «بی پایانی کریه» سخن می گوید.
• با اتکای صرف بر دیالک تیک علت و معلول نمی توان چیزها، پدیده ها و سیستم ها را توضیح داد.
• باید قوانین دیالک تیکی دیگر را هم به خدمت گرفت.)
• گورو بحث خود را پیرامون مقوله بیگانگی از جامعه سرمایه داری آغاز می کند، انگار در جوامع ما قبل سرمایه داری، بیگانگی وجود نداشته است:
تز پنجم
اما وقتی مبادله برای خرید نیروی کاری کارگران باشد، این ویژگی سویه ی شرورانه ی خود را نشان می دهد و منشا از خودبیگانگی ریشه ای در همین جاست.
اما وقتی مبادله برای خرید نیروی کاری کارگران باشد، این ویژگی سویه ی شرورانه ی خود را نشان می دهد و منشا از خودبیگانگی ریشه ای در همین جاست.
• پس بنظر گورو، فرم اصلی بیگانگی، یعنی بیگانگی ناشی از مبادله، با کالا شدن نیروی کار انسانی آغاز می شود.
• ما برای نشان دادن بطلان نظر گورو فرم های دیگر بیگانگی را نیز از دایرة المعارف روشنگری نقل می کنیم:
• «بیگانگی ـ قبل از همه ـ در فرم های زیر بروز می کند:
1
• در فرم بیگانگی اقتصادی (کالا پرستی)2
• در فرم بیگانگی سیاسی3
• در فرم بیگانگی ایدئولوژیکی4
• در فرم بیگانگی مذهبی» • اکنون این سؤال خود را از هر کله ای بیرون می کشد که بیگانگی مذهبی (انیمیسم، پرستش ماه و خورشید و آلت تناسلی و قوای طبیعی و نیروهای خیالی موهوم و غیره) از کی آغاز شده است؟
چگونه می تواند بیگانگی ناشی از مبادله نیروی کار در جامعه مبتنی بر کار مزدوری، منشاء مثلا این فرم بیگانگی (بیگانگی مذهبی) باشد که عمری دهها هزارساله دارد؟
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر