حکم سوم
این پنجره همواره تصویر نیما را در چارچوب خود قاب گرفته است، تصویری که اغلب یا در پرتو شدید نور و یا به سبب تاریکی بسیار، محو و ندیدنی است.
این پنجره همواره تصویر نیما را در چارچوب خود قاب گرفته است، تصویری که اغلب یا در پرتو شدید نور و یا به سبب تاریکی بسیار، محو و ندیدنی است.
• سیاوش در این حکم، شاعرانه ترین توصیف را از دیالک تیک نیما و پنجره ارائه می دهد:
• پنجره به قاب عکس تشبیه می شود، قاب عکسی که نه عکس نیما را، بلکه خود نیما را در برگرفته و بسته به شدت و ضعف نور، چهره روشن و یا نیمه روشنی از نیما عرضه می کند.
• این تصور و تصویر سیاوش بی نظیر است.
حکم چهارم
ز مردی در درون پنجره مانده است، ناپیدا نشانه
(توکا)
ز مردی در درون پنجره مانده است، ناپیدا نشانه
(توکا)
• سیاوش برای اثبات نظر خویش، فاکتی از دیوان نیما برمی گزیند و ارائه می دهد.
• سیاوش از این نظر، شباهت غریبی به شیخ شیراز دارد.
• نیما در این مصراع شعر، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک پنجره و مرد بسط و تعمیم می دهد.
• سیاوش هم همین طور.
حکم پنجم
و از همین دریچه روشن است که نیما با مخاطبان حریصش که دیدارش را بال بر شیشه می کوبند، به گفتگو می نشیند و یا دیدار می نماید و پرهیز می کند:
ز مردی در درون پنجره برمی شود آوا
دودوک دوکا، آقا توکا، چه کارت بود با من؟
(توکا)
و از همین دریچه روشن است که نیما با مخاطبان حریصش که دیدارش را بال بر شیشه می کوبند، به گفتگو می نشیند و یا دیدار می نماید و پرهیز می کند:
ز مردی در درون پنجره برمی شود آوا
دودوک دوکا، آقا توکا، چه کارت بود با من؟
(توکا)
• هم تصویر نیما زیبا و غول آسا ست و هم توضیح سیاوش:
• نیما در این بیت، دیالک تیک انسان و طبیعت را به شکل دیالک تیک مرد در درون پنجره و پرندگان بسط و تعمیم می دهد و هارمونی برباد رفته میان طبیعت اول و طبیعت دوم (انسان) را احیا و برقرار می کند:
• پرندگان هومامنیزه و انسان واره می شوند و با انسان در درون پنجره به گفت و گو می پردازند و یا انسان ناتورالیزه می شود، به اصل خویش برمی گردد و با خواهران و برادران خویش رابطه برقرار می کند، رابطه ای سرشته به عشق و تفاهم متقابل.
حکم ششم
• همه شب زن هرجائی• به سراغم می آمد
• به سراغ من خسته چو می آمد او
• بود بر سر پنجره ام
• یاسمین کبود فقط
• همچنان او که می آید به سراغم پیچان
(زن هر جائی)
• در این بند شعر نیما نیز هومانیسم طراز نوین عیان می گردد:
• نیما بر خلاف خیلی از مدعیان عفاف و پاکدامنی، به جای تحقیر زن هرجائی ـ عینا بسان خود سیاوش ـ در او نه بیگانه ای را، بل همنوع مظلوم خویش را بازمی شناسد و به یاسمین کبود تشبیه می کند که بر پنجره اش قرار دارد و برای نیما مظهر زیبائی تراژیک است.
• نیما را باید از نو شناخت!
حکم هفتم
و بر پشت شیشه های همین پنجره است که سوسک سیا به هوای روشنائی پرواز می گیرد:
و بر پشت شیشه های همین پنجره است که سوسک سیا به هوای روشنائی پرواز می گیرد:
• تی تیک تی تیک
• در این کران ساحل و به نیمه شب
• نک می زند
• سیولیشه پشت شیشه
(سیولیشه)
آری نیما مرد کنار پنجره است و پنجره حد فاصل اتاق شاعر و فضای بیرونی است.
• حق با سیاوش است:
• حشرات نور چراغ روشن در آن سوی پنجره را با گل عوضی می گیرند و «به هوای» گل پرواز می کنند و خود را «حریصانه» به شیشه می کوبند و یا بسان سیولیشه به شیشه نک می زنند.
آری نیما مرد کنار پنجره است و پنجره پل پیوند نیما با محیط پیرامون او ست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر