• در این اوضاع و احوال، که به یک استراتژی اقتصادی ـ ایدئولوژیکی درازمدت دوگانه نیاز بود، کنار گذاشتن سیاست انقلابی و روی آوردن به خط تدافعی برای حفظ سیستم حاکم در اتحاد شوروی، باید تأثیر مخربی بر آلمان دموکراتیک نهاده باشد.
• من می خواهم بگویم، که آلمان دموکراتیک به دلایل خارجی، یعنی به دلیل رکود اقتصادی و ایدئولوژیکی و به دلیل تضادهای حل نا شده در اتحاد شوروی شکست خورده است.
• یعنی در وهله اول، نه به سبب خیانت گورباچف بر اصول و پرنسیپ های سوسیالیستی، بلکه در دوره دراز افلاج توسعه های ضرور و تناقضات دورنمائی در دوره دبیر اول بودن برژنف.
• به سبب درهم تنیدگی اقتصادی دولت های (RGW) (شورای کمک های متقابل اقتصادی) و وابستگی آنها به دولت اتحاد شوروی ـ به مثابه دولت رهبر ـ وضع داخلی آن کشور تأثیر مخربی بر دول سوسیالیستی وابسته باقی گذاشت.
• و گر نه توسعه اجتماعی آلمان دموکراتیک، در پایان سال های 60، آنچنان شکوفا بود، که امکان شرکت دادن توده مولد و زحمتکش در برنامه ریزی و اجرای برنامه اقتصاد ملی وجود داشت.
• در این سال ها، زمینه برای دموکراتیزاسیون عرصه تولید و همراه با آن، دموکراتیزاسیون مجموعه حیات جامعه، یعنی برداشتن گام بعدی در جهت سوسیالیسم پیشرفته آماده بود.
• اقدامات تدارکاتی به عمل آمده در حقوق کار تضمین شده، شرایط لازم را برای تحقق آن فراهم آورده بود.
• چنین گام هائی می توانست، به پر کردن دره میان جهان بینی سوسیالیستی و شعور روزمره کمک کند.
• زیرا بدین طریق، انسان های بیشماری ـ رفته رفته ـ به انجام خود مسئولانه وظایف و به ابتکار عمل فردی در توسعه هر چه بیشتر سوسیالیسم جلب می شدند.
• حزب در این صورت می توانست از انجام فونکسیون های اداری آزاد شود و نیروی خود را بر رهبری سیاسی جامعه متمرکز سازد.
• پیش شرط چنین تحولات نهادین (مؤسسه ای) اما، عملکرد شالوده اقتصادی است.
• شالوده اقتصادی آلمان دموکراتیک، تحت تأثیر فوق العاده بد شدن مناسبات دولت های (RGW) (شورای کمک های متقابل اقتصادی) قرار داشت:
• معایب زیر از آن جمله بوده اند:
1
• اختلال در همکاری
2
• بوروکراسی
3
• بی نظمی و بی انضباطی
4
• اشتباهات سازمانی و غیره
• اگر اقتصادهای ملی اردوگاه سوسیالیسم به جان هم نیفتاده بودند، تخریب سانترالیسم اداری آلمان دموکراتیک نمی توانست به آسانی صورت گیرد.
• این تأثیر مخرب با برنامه توهم آمیز مبتنی بر افزایش همزمان تولید مواد سرمایه گذاری و کالاهای مصرفی تشدید شد.
• بدین طریق اقتصاد سوسیالیستی وابسته واردات از اقتصادهای سرمایه داری گردید و در معرض نوسانات اقتصاد بازار قرار گرفت.
• نوساناتی که برای اقتصاد سوسیالیستی غیرقابل تخمین و غیرقابل تنظیم بودند.
• فاکتورهای زیر از آن جمله بوده اند:
1
• تورم
2
• افزایش قیمت کالاهای تمام ساخت
3
• کاهش قیمت مواد خام
4
• تغییرات بی وقفه بورس و غیره
• این فاکتورهای بیگانه به اختلال اقتصاد سوسیالیستی کمک کردند.
• بلحاظ سیستمتئوریکی، اقتصاد ملی برنامه ریزی شده با اقتصاد مبتنی بر هرج و مرج بازار ناسازگار است، مسئله ای که در تئوری همزیستی سیاسی، حتی اندیشیده نشده بود، چه برسد به حل آن.
• پیوند زدن اقتصادهای سوسیالیستی به اقتصاد جهانی، که بر پاشنه قوانین سرمایه داری می گردد، اقتصاد سوسیالیستی را زخمبردار ساخت.
• بدین طریق، فاکتورهای خردستیز مخرب خارجی ئی به اقتصاد سوسیالیستی تزریق شد، که روش های مصونیت بر ضد آنها را در اختیار نداشت.
• نتیجه آن، توسعه یک استیل اراده گرایانه (وولونتاریستی) در رهبری اقتصاد بود، که مراکز هدایت و کارخانجات را نسبت به هم بیگانه می ساخت.
• البته نمی توان گفت، که این گشایش به بازار جهانی ابتکار آلمان دموکراتیک بوده است.
• آلمان دموکراتیک به دنبال سیاست اقتصادی ئی کشیده شد، که با آن سیاست، اتحاد شوروی، ضمن سوء تفسیر همزیستی، از راه سوسیالیسم منحرف شده بود.
• من نمی خواهم بگویم، که ترک «انزوای عالی» سیستم سوسیالیستی (که شاخص مرحله سازندگی آن بوده)، به طور کلی اجتناب ناپذیر بوده است.
• آن در واقع با تصمیمات برنامه ای کنگره 20 حزب کمونیست اتحاد شوروی به دولت های (RGW) تحمیل شده بود.
• حداقل به عنوان مدل فکری، می توان تصور کرد که اردوگاه سوسیالیستی با انرژی، منابع و معادن زیر زمینی غول آسا، با وسعتی از اروپای مرکزی تا دریای زرد (به انضمام چین) بتواند با برنامه های توسعه دیگری به تشکیل بازار خاص خود نایل آید.
• اما بگذریم.
• در هر حال، در نتیجه اختلالات روزافزون در هماهنگ سازی تولید و مبادله میان دولت های سوسیالیستی، در آلمان دموکراتیک هم بوروکراسی اداری در دستگاه های برنامه ریزی مرکزی برای خود جا باز کرد و خودمختارشد.
• دستگاه اداری روز به روز سنگینتر شد، آنسان که نیات با واقعیت نخواند، مولدین از سوی رهبران خود قال گذاشته شدند و به فکر توسعه استراتژی های خودخواهانه افتادند.
• سطح تئوری عام کردوکار اجتماعی سوسیالیستی و سطح مناسبات خاص واقعی، که بر طبق آن عمل می کرد، همخوانی خود را از دست دادند.
• این امر باعث انجماد، هم در تولید و هم در تئوری شد.
• شور و شوق توده مولد و زحمتکش که ناشی از تحولات بعد از جنگ بود، فرو نشست و زیر نارسائی های روزمره مدفون شد.
• تسلیم آلمان دموکراتیک، که ضمن وحدت با آلمان فدرال، همه دستاوردهای حیاتی خود را فدا کرد، نتیجه این روند رکود بود.
• آیا حتما می بایستی چنین شود؟
• آیا تضادها، تضادهائی که انقلاب در یک کشور واحد، آنهم در یک کشور عقب مانده را از همان لحظات آغازین ساختمان سوسیالیسم، تحت فشار قرار می دهند، به مثابه نطفه های اولیه سقوط عمل می کنند؟
• آیا آلمان دموکراتیک که نه به برکت انقلاب خاص خود، بلکه در وابستگی به اتحاد شوروی، سوسیالیستی شده بود، از همان آغاز در مسیر تجزیه و تلاشی خرده بورژوائی و اختناق بوروکراتیکی قرار داشت؟
• هم پاسخ «آری» به این پرسش ها غیردیالک تیکی خواهد بود و هم پاسخ بی و چون و چرای «نه».
• هر وضع و حال تاریخی به وسیله تضادهای خاص خود تعریف و تعیین می شود.
• ساختمان سوسیالیسم هم نمی توانست و هم به هیچوجه نخواهد توانست، هر زمان و هر جا هم که انقلاب سوسیالیستی پیروز شود، بدون تضادها شروع شود و ادامه یابد.
• از این رو ست، که توسعه تاریخی ـ اجتماعی «ناب» مطلقا منطبق با تئوری عام نمی تواند وجود داشته باشد.
• سوسیالیسم نه به سبب انقلاب اکتبر «مسخ» شد و نه به دلیل شرایط آغازین تشکیل آلمان دموکراتیک.
• روند و روال سوسیالیسم به وسیله تضادهای تاریخی مشخص و به وسیله همکاری و کار بر ضد همدیگر انسان های عامل، تحت شرایط فرمانفرمائی این تضادها رقم خورد.
• اما در این میان، امکاناتی برای انتخاب وجود دارد، امکاناتی که تحقق و یا عدم تحقق آنها به وسیله تناسب قوای اجتماعی تعیین می شود.
• از این رو، راهی که در پیش گرفته می شود، اگر قرار نباشد، که به امید تصادف رها شود، به تجزیه و تحلیل دقیق تئوریک و بازتاب آن بستگی خواهد داشت.
• (بازتاب، یعنی نظر به پشت سر، تعمق، مشاهده، خودنگری، تأمل، تجدید نظر. مترجم)
• در این تداخل عوامل اوبژکتیف (عینی) (یعنی عوامل ضرورتا مشروط ساز و گشاینده افق امکانات) با عوامل سوبژکتیف، میدان تصمیمگیری انسانی پدید می آید، میدانی که آلترناتوها و گسست ها را مجاز می سازد.
• راه سوسیالیسم، راه از قبل هموار شده ای نیست و گذار به طور اوتوماتیک و خود به خودی صورت نمی گیرد.
• کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی و کنگره هشتم حزب سوسیالیستی متحد آلمان می توانست آماج دیگری را پیش بگیرد و در آن صورت شاید تاریخ روند و روالی دیگر می داشت.
• دانستن این نکته مهم ضرورت دارد، که روال واقعی، اگر هم غیرقابل تغییر نبوده باشد، با این حال، نه تصادفی بوده و نه تقصیر افراد منفردی در تاریخ جهان.
• ما فقط، در صورتی که این دو جنبه ضرورت های مشروط ساز و افق امکانات گشا را در مد نظر داشته باشیم، می توانیم از تاریخ بیاموزیم.
• آنگاه می فهمیم که چرا ساختمان سوسیالیسم، علیرغم خدمات عظیم آن به جامعه بشری، در آزمایش نخستین خود، سرانجام در تراکم تأثیرات خارجی و تضادهای داخلی شکست خورده است.
• آنگاه می فهمیم که این شکست، هرگز به معنی پس گرفتن طرح جامعه سوسیالیستی نیست، بلکه نتیجه مجموعه ای از عوامل تاریخی است، که نارسائی هائی را به همراه آورده است، نارسائی هائی که قابل رفع بوده اند و در تلاش بعدی برای ساختمان سوسیالیسم باید از آنها درس گرفته شود.
• آنگاه می فهمیم که شکست تلاش بزرگ نخستین، در راه ساختمان سوسیالیسم، سبب از بین رفتن تضادهای مرگبار سرمایه داری برای بشریت نشده است، بلکه بر عکس، اکنون این تضادها با حدت و شدت بیشتری شعله ور می شوند.
• سوسیالیسم، اما، در شکست و واپس نشینی خویش، آثار ماندگاری از خود به جا نهاده است.
• آثاری که از جهانی انسانی حکایت دارند:
1
• جهانی صلح آمیز
• (زحمتکشی در چچنی گفت، که همه اقوام و ملیت های اتحاد جماهیر شوروی هفتاد سال تمام در صلح و صفا با هم زندگی کرده اند و اکنون پس از شکست بزرگ، دوران عداوت، دشمنی، برادر ستیزی و خون ریزی آغاز شده است، مترجم)
2
• جهانی که کار برای همه افراد جامعه تضمین شده بود.
3
• جهانی که حق آموزش عمومی، پیش شرط خود اندیشی و خود مختاری انسانی تلقی می شد.
4
• جهانی که فارغ از استثمار انسان به وسیله انسان دیگر بود.
5
• جهانی که بر همبستگی انسانها با درماندگان ملی و بین المللی مبتنی بود.
• (به قول کسرائی، جهان در غم انسان نشستن، پا به پای شادمانی های مردم، پای کوبیدن. مترجم.)
• راه سوسیالیسم، اگر فردا، بار دیگر طی شود، باز هم دشوار و تضادمند خواهد بود، ولی نشانه های راه، این بار خواناتر، واضح تر و صریحتر خواهند بود:
1
• اشتباهاتی که مرتکب شده ایم ـ به مثابه آژیر و علائم خطر ـ اخطارمان خواهند داد!
2
• دستاوردهائی که به دست آورده بودیم ـ به مثابه علائم راهنما ـ یقین و اطمینان خاطرمان خواهند بخشید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر