حکم پانزدهم
• در چنین شرایطی شر را باید به کدام یک نسبت داد به شخص خمینی و یا دینی که خود را وقف آن کرده بود.
• به امام و یا دینی که او مظهرش بود؟
• کسی که از جهان بینی علمی بی بهره است، کسی که از سرچشمه زلال تفکر دیالک تیکی ـ بویژه دیالک تیکی ماتریالیستی ـ لب تر نکرده است، کسی که متافیزیکی می بیند، می اندیشد و می نماید، بر او همان می رود که بر دکتر نجومی رفته است و خواهد رفت.
• دکتر نجومی با دست و دلبازی تمام میان وجود و شعور انسان ها دیواری قطور می کشند.
• آن سان که پایگاه طبقاتی و جایگاه اجتماعی خمینی در یک طرف دیوار نفوذ ناپذیر یخ می زند و می ماند و شعور او، یعنی در این مورد شعور وارونه او (دین) در طرف دیگر دیوار قرار می گیرد.
• آنگاه دکتر می توانند سؤال مکرر خود را تکرار کنند و دنبال منشاء شر بگردند.
• آنچه در ملأ عام انکار می شود، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی است.
• در کشورهای اروپا هر شاگرد مدرسه ای با مفاهیم می اندیشد، هر عامی کمسواد از دیالک تیک وجود و شعور با خبر است.
• ولی در جامعه بخت برگشته ما، حتی دکترجماعت با تفکر مفهومی بیگانه اند.
• قبل از پاسخ به پرسش تکراری دکتر می توان پرسید که آیا خود دکتر مظهر خیر کذائی اند و یا ایدئولوژی هنوز نا شناخته ایشان؟
• اگر بنا بر منطق دکتر نجومی، ایدئولوژی خمینی مظهر شر است، پس باید ایدئولوژی دکتر مظهر خیر باشد و نه خود ایشان.
• نه انسان بدون شعور ـ چه درست و چه وارونه ـ وجود دارد و نه شعور ـ چه درست و چه وارونه ـ می تواند بدون انسان وجود داشته باشد.
• شعور فی نفسه و خودرو وجود ندارد.
• شعور محصول ماده بسیار تکامل یافته در طول میلیون ها سال است و ماده متکامل در موجودی نوعی به نام انسان وجود دارد.
• اگر کسی دنبال منشاء برای خیر و یا شر کذائی می گردد، باید به سراغ دیالک تیک وجود و شعور برود.
حکم شانزدهم
• آنچه پاسخ صریح و روشن باین سوالات را دشوار ساخته است دین است.
• دین ما را از رو در رویی با این سوالات حیاتی باز نگاه می دارد.
• پس قضیه هنوز روشن نیست.
• پس هنوز دکتر برای پرسش مکرر خویش در فرم های مختلف پاسخی ندارند.
• پس دین منشاء شر نیست، بلکه فقط سد راهی است برای کشف منشاء خیر و شر.
• آیا دکتر دلیلی هم برای این ادعای خویش دارند؟
• آیا انسان هائی که دین و مذهب را بوسیده اند و کنار گذاشته اند ـ مثلا سران مافیا ـ به کنه حقایق هستی وقوف دارند؟
• ولی چرا دین مانع پاسخ به پرسش دکتر می شود؟
حکم هفدهم
• از نزدیک شدن به دین اجتناب میورزیم.
• از واکنش جماعت هراس بدل میگیریم.
• پس دین فی نفسه سدی نیست.
• بلکه هراس از مردم دیندار سدی برای پاسخ به پرسش استراتژیک دکتر است.
• پس یک عنصر روانی، چیزی به نام غریزه حفظ نفس است که دکتر را از نزدیک شدن به دین و زیر علامت سؤال قرار دادن علنی دین باز می دارد و نه خود دین.
• پس بهتر بود که دکتر نسخه ای برای از کار انداختن غریزه بقا، غریزه حفظ نفس می پیچیدند و دست خواننده های ناتوان از تفکر خویش می دادند.
• اتفاقا از نقطه نظر امام ششم اهل تشیع، همین ترس سرچشمه باور به خدا ست.
• او برای اثبات وجود خدا، لحظه ای را به یاد مستمع می آورد که قایقش در دل دریا در حال غرق است و او بطور اوتوماتیک نیروی نامرئی ئی را به یاری می طلبد تا از مرگ نجات یابد.
• امام آن نیروی نامرئی انسان بی پناه در حال غرق شدن را خدا می نامد.
• امام هنوز سوادش به اندازه مهندس بازرگان نبود تا با ریاضیات وجود خدا را اثبات کند.
حکم هجدهم
• بعضا اصل و اصول دین را نه تنها بی ضرر میدانند بلکه برای آرامش روحی و روانی و ضعف و نگرانی های انسان اجتماعی، ضروری و حیاتی می پندارند.
• کسانی که این حکم را بر زبان می رانند، بمراتب واقع بین تر از دکتر اند.
• چون انسان هرگز نمی تواند بدون شعور باشد و بتواند به زندگی ادامه دهد.
• این افراد از این نقطه نظر حق دارند.
• زیرا قبل از گرفتن شعور وارونه باید شعور راستین را در ضمیر انسان ها نشا زد و گرنه خلئی به جا می ماند و جامعه بشری را به اضمحلال می کشد.
• به قول داستایفسکی، «اگر خدا نباشد، هر کاری مجاز می گردد.»
• تبلیغ آته ئیسم که دکتر با طبل و طنبور پیشه کرده است، اولا چیز تازه و نوبری نیست.
• آنارشیست و سوسیال ـ روولوسیونیست های روس نیز همین حرف های دکتر را بر زبان می راندند.
• آنها هم از دادن جهان بینی علمی قبل از حذف دین عاجز بودند.
• آنها هم مثل دکتر بی خبر از جهان بینی علمی بودند.
حکم نوزدهم
• کوته اندیشان با این سوال بزرگ پا به میدان میگذارند که مگر میتوان دین را از مردم گرفت؟
• آنها با چنگال و دندان شان از دین شان دفاع میکنند، کنشی البته از سر نادانی، از سر و تعصب و غیرت، خصایل زشتی که تنها در دامن دین پروش میابد.
• شیوه استدلال دکتر جامعه را تماشا کنید.
• دکتر اولا به جای اقامه دلیلی بر بطلان نظر مخالفین، به تحقیر آنها می پردازند:
• آنها را به کوته اندیشی، نادانی، تعصب، غیرت و خصائل زشت متهم می کنند.
• گر مسلمانی همین است که دکتر دارند
• وای اگر از پس امروز بود فردائی!
• ثانیا بدتر از هر مذهبی وارونه بینی علت کوته اندیشی، نادانی، تعصب، غیرت و خصائل زشت انسان را در دین می دانند.
• یعنی بوسیله یک عنصر معرفتی ـ اخلاقی (دین) به توضیح عناصر معرفتی ـ اخلاقی دیگر می پردازند.
• بدین طریق، دین فلک زده که خود نتیجه عقب ماندگی نیروهای مولده مادی و معنوی جامعه است، به مثابه منشاء کوته اندیشی، نادانی، تعصب، غیرت و خصائل زشت قلمداد می گردد.
• این چیزی جز وارونه بینی و وارونه نمائی حقایق هستی نیست.
• دکتر بلحاظ جهان بینی کمترین تفاوتی با آخوندها ندارند.
• شاید آخوندها هومانیست تر و رئالیست تر از ایشان باشند.
• در روند تحلیل نظرات کج و کوله ایشان خواهیم دید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر