۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (50)

ژيژک و انقلاب در ايران
توهمات يک فيلسوف سياسی
محسن ابراهيمی
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net

ناشناس

• ژیژک برخورد علمی - طبقاتی به جامعه ایران نمی کند، اما نویسنده این مطلب (نقد) هم متوجه نیست که توده های شورشی به علت نا آگاهی، دنبال هر جریانی راه می افتند.
• نویسنده نقش آگاهی را نادیده می گیرد و خط تصنعی میان توده ها و رهبری می کشد.

محمد

• با سلام
• من از آقای ابراهیمی اولین بار بود که مطلبی خواندم.
• از ژیژک چیزی نخوانده ام.

• آقای ابراهیمی ـ به قول شاملو ـ تسلط رشگ انگیزی ، به قصه های هالیوود و غیره دارند.


• آنچه بنظر من، در مقاله آقای ابراهیمی جایش خالی است، این حقیقت امر است که آغازگاه سخن و استدلال شان خالی است:

• ایشان از انقلاب 57 سخن می گویند و از ضد انقلاب خمینی که یکی بر دیگری پیروز می شود.

• اینجا سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در زمان شاه ـ که به مثابه تز باید بوسیله آنتی تز نفی شود ـ اصلا در نظر گرفته نمی شود، آن سان که انقلاب و ضد انقلاب انگار بر فراز جامعه و بر فراز مناسبات تولیدی حاکم معلق می زنند.


• چنین تحلیل هائی ارزش علمی ندارند.


• نظرات آقای ابراهیمی در باره موسوی و غیره هم نه بر فاکت های طبقاتی و اقتصادی ـ اجتماعی عینی، بلکه بر ادعاهای سوبژکتیف و دلبخواهی و بی بنیاد خودشان استوارند.


• از این رو ست که خواننده گیج می شود و با فانتزی خود تنها می ماند، تا هر چه دلش خواست ببافد، مثل خود آقای ابراهیمی.


• من از ایران اصلا خبر ندارم و لذا قصد ندارم چیزی را قبول و یا رد کنم.

• ولی بررسی فاجعه 58 و روی کار آمدن ارتجاع عهد عتیق به بررسی علمی نیاز دارد.

پایان

ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر