شراب انجیر
سوگ ـ خاطره ای در رثای رفقا بهمن قنبری و سیف الله غیاثوند و به یاد همه رفقا و جان باختگان فاجعه ملی
نقل از «نامه مردم»
سرچشمه: تارنمای بهزاد بزرگمهر
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com
1
ناشناس
سوگ ـ خاطره ای در رثای رفقا بهمن قنبری و سیف الله غیاثوند و به یاد همه رفقا و جان باختگان فاجعه ملی
نقل از «نامه مردم»
سرچشمه: تارنمای بهزاد بزرگمهر
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com
1
ناشناس
• بنظر من توده ای ها هارترین توده ستیزان را تشکیل می دهند.
• اما توده ستیزی توده ای ها فرم خاص خود را دارد.
• برای پی بردن به چند و چون توده ستیزی توده ای ها باید به عشق شورانگیز آنها به دو چیز توجه داشت:
• اولا عشق پایان ناپذیر آنها به توده ای های مرده و نفرت بی حد و حصر آنها به توده ای های هنوز زنده.
• البته آنها دربدر به دنبال کسب اطلاعات اند تا از مرگ دیر و یا زود توده ای های منفور هنوز زنده باخبر شوند.
• شنیدن خبر مرگ توده ای ها همان، تبدیل گشتن نفرت به عشق همان و تحریر مقالات بی سر و ته بی محتوا در باره مرده محبوب بی خطر همان.
• ثانیا عشق بیکران و خلل ناپذیر توده ای ها به بورژوازی و خرده بورژوازی با و بی عمامه.
• پیگیری توده ای ها در این زمینه ردخور ندارد.
• خدا اجرشان دهد.
• عقل به کسی داده نمی شود.
2
بهزاد بزرگمهر
بهزاد بزرگمهر
• این نظری چندان درخور نبود که آن را درج کنم.
• با این همه، آن را درج کردم.
• ناراحتی شما را نیز درمی یابم، یا بهتر است، بگویم کوشش می کنم تا دریابم.
• اگر اشتباه نکرده باشم، باید از آن "کمونیست" های شرمگین باشید که احساس می کنند، حق شان خورده شده، یا از زحمت های شان به اندازه ی کافی سپاسگزاری نشده.
• به هر حال، راه حل آن آسان است.
• کس چه می داند.
• زبانم لال!
• شاید پس از مرگ تان نیز از شما یاد کردند؟!
• گرچه یادتان نرود که مرده ها هم آنگونه که زنده یاد غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) گفته بود، دو دسته اند:
• افقی و عمودی!
3
ناشناس
• خیلی ممنون
• لطف کنید منظور غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) را از افقی و عمودی هم توضیح دهید.
• من اما هرگز کمونیست نبوده ام.
• ناظری بی طرفم.
• همین و بس
4
بهزاد بزرگمهر
بهزاد بزرگمهر
• خانم و یا آقای "ناظر بی طرف"
• ما در پهنه ی اجتماع و علوم اجتماعی ناظر بی طرف نداریم و نمی توانیم داشته باشیم.
• برای آنکه در آنجا ـ چه بپذیریم یا نه ـ با طبقاتی روبرو هستیم که با یکدیگر منافع متضاد دارند:
• مانند کارگر و سرمایه دار.
• اینچا دیگر پهنه ی علوم دقیقه (فیزیک، شیمی، ریاضی، ...) نیست که برای همه یکسان عمل می کند.
• گرچه در آنجا هم برخی چیزها به سود طبقات پیشرو است.
• مانند ساختمان سلولی موجودات زنده که نشان می دهد همه موجودات از یک ریشه اند.
• یا رابطه اندیشه و روح با مغز که بدون وجود مغز نمی تواند وجود داشته باشد.
• یا رابطه ی ماده با مکان و زمان که یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشند:
• نه ماده بی زمان و مکان وجود دارد و نه زمان و مکان بی ماده.
• می بینید؟
• جهان، جهان چندان بیطرفی نیست!
• خودِ شما هم با سخنان توده ای ستیزتان نمی توانی بیطرف باشید.
• اگرچه بیطرفی اصلا نمی تواند معنا و مفهومی داشته باشد.
• درباره ی سخنان غلامحسین ساعدی هم باید کمی بیندیشید!
• همه چیز را که نباید جوید و در دهان آدم گذاشت!
• خود نوشته اید:
• خدا اجرشان بدهد!
• عقل به کسی داده نمی شود.
• با این همه، من فکر می کنم خدا حتما به شما عقل داده که اندیشیده سخن بگویید.
• پیروز باشید!
5
بی نام
• حق با ناظر بی طرف است، ولی فقط تا حدودی.
بی نام
• چرا تا حدودی؟
• برای اینکه ایشان اگر تمامت ملت ایران را هم در نظر می گرفتند، به همین نتیجه می رسیدند.
• ملت ایران مرده جو، مرده شو، مرده پرست قهاری است.
• این خصیصه خاص توده ای ها نیست، اگرچه وجودش در حزب زحمتکشان تأسف بار است و قابل انتقاد.
• سازمان موسوم به راه کارگر در عرض سی سال گذشته، شاید صد هزار صفحه در مجله فوتبال، بر ضد حزب توده قلمفرسائی کرده.
• این حق هر مخالف سیاسی است.
• اما یکی از رهبران آن، مقاله بلند بالائی در حق افسران توده ای نوشته و همراه با اشک و آه و افسوس، یک عالمه لعن و نفرین بر قاتلانش نثار کرده.
• شاید اگر امام حسین موفق به فرار شده بود و زنده مانده بود، امروز دیگر مضحکه محرم نداشتیم.
• در مورد نکته دوم (علاقه توده ای ها به بورژوازی و خرده بورژوازی، ضمن نفرت به خودی ها از هر قماش) باید گفت که ما اینجا هم با خصیصه دیالک تیکی و بغرنج ملی سر و کار داریم:
• ایرانی ها روی هم رفته خودستیز و بیگانه پرستند.
• این خصیصه حتی در بنیادی ترین سلول جامعه، یعنی خانواده وجود دارد.
• اگر این برداشت من درست باشد، باید مورد حلاجی تئوریک قرار گیرد:
• بنظر من علل معرفتی، طبقاتی و اقتصادی ـ اجتماعی (فرماسیونی) مختلف زیر می توانند در این امر دخیل باشند:
• دوام چند هزارساله فئودالیسم همراه با سیستم ملوک الطوایفی.
• شقه شقه بودن ملت و خصومت نه بی دلیل، نسبت به اقوام و طوایف دیگر.
• تشکیل اکثریت مردم جامعه فئودالی از رعایا (که فاقد رسالت تاریخی مستقل خاص خویش اند) و لذا چشم انتظار ناجی بیگانه موعود اند.
• انعکاس همین گرایش طبقاتی در شعور اجتماعی جامعه به شکل انتظار ظهور، اعجاز، امداد غیبی.
• سطح نازل توسعه نیروهای مولده و متعاقبا سطح نازل شعور و تفکر و شناخت و غیره
• با معذرت
پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر