۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

فوندامنتالیسم چیست؟ بخش 14

عملیات انتحاری، جهاد و فوندامنتالیسم ـ بخش اول
دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور

بخش اول

• این مطلب که برای اولین بار در سال 1997 به زبان ایتالیائی منتشر شده، شیوه برخورد با مقوله «فوندامنتالیسم» را به بحث می کشد.
• مقوله «فوندامنتالیسم» هرگز نباید بطور دگماتیکی و بلحاظ سیاسی مبتذل بکار برده شود و به عنوان سرکوفتی همواره و تنها بر ضد دشمنان غرب و بویژه اسلام مورد استفاده قرار گیرد.
• دو سال پس از انتشار این مطلب، جنگ بر ضد یوگوسلاوی شعله ور شد.
• جالب توجه است که برای توجیه و یا حتی تجلیل از این جنگ چه ترفندها و تحمیق ها که به کار گرفته نشد.
• با اینکه همه به این حقیقت امر واقف بودند که یوگوسلاوی ـ بمثابه یک کشور مستقل ـ به هیچ کشوری تجاوز نکرده و بمباران این کشور نه تنها با حقوق ملل و مقررات سازمان ملل متحد، بلکه علاوه بر آن، حتی با موازین و مقررات خود ناتو در تضاد قرار دارد.

• این اما در مقایسه با ضرورت احترام به حقوق بشر و پیروی از هنجارهای مقدس اخلاقی عام، ارزش و اهمیت درجه دوم پیدا می کند.
• ما اینجا اصلا قصد بررسی خصلت ابزار واره اتهاماتی را که به بلگراد نسبت داده می شوند، نداریم.
• جالب اما بررسی ساختار منطقی ایدئولوژی جنگ است که در این مورد از سوی غرب مورد استفاده قرار می گیرد:
• ایدئولوژی جنگ غرب میان هنجارهای حقوق مثبت (حقوق رایج در غرب) و هنجارهای اخلاقی مقدس و خدشه ناپذیر حد و مرز روشن می کشد.
• اگر دو عرصه هنجاری یاد شده با یکدیگر در تضاد قرار گیرند، آنگاه قوانین مثبت، یعنی قوانین وضع شده بوسیله انسان ها بی اعتبار تلقی می شوند.

• این تقدم قائل شدن به مقدسات در مقابل دنیویات در اعلامیه های رسمی رؤسای جمهور آمریکا با جلال و جبروت تمام برجسته می شوند و با اطمینان خاطر شعار همیشگی بر زبان جاری می شود:
• خدا پشت و پناه آمریکا باد!

• ما اینجا با ایدئولوژی و رفتاری سر و کار پیدا می کنیم که اغلب ـ با تحقیر و تنفر ـ به فوندامنتالیسم اسلامی نسبت داده می شود:
• تنها فرقی که هست، این است که اینجا به جای آیت الله تهران، آیت الله واشنگتن است که خودسرانه فتوا صادر می کند که چه کسی گناهکار و مجرم است و چه کسی هنجارهای دنیوی را زیر پا می نهد.

• حوادث غم انگیزی که امروزه رخ می دهند، مسئله را بمراتب روشنتر نشان می دهند.
• حداقل در یک مورد میان بوش و بن لادن وحدت نظر وجود دارد و آن عبارت است از جنگ خیر بر ضد شر و خدا ـ بنا بر تعریف ـ چاره ای جز طرفداری از خیر ندارد.
• این چیزی جز جنگ مقدس نیست.
• این چیزی جز جهاد نیست.

• بررسی ما نشان می دهد که این موتیو به چه میزانی در سنت سیاسی غرب زنده است.
• اما با توجه به حوادث اخیر بهتر است که چند کلمه در این زمینه گفته شود.
• مسئله اینجا اصلا و ابدا جنگ های صلیبی نیست.
• ما به تاریخ مدرن نظری می افکنیم و با بیکن شروع می کنیم.

فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم

بیکن در انگلستان قرن هفدهم که هنوز لیبرال نیست، ولی به «آزادی انگلیسی» خاص خویش مفتخر است، گفت و گوئی را در زمینه جنگ مقدس (جهاد) بر ضد کفار و اقوام وحشی مطرح می کند که آخر سر کفار و اقوام وحشی به مثابه جانوران وحشی تلقی می شوند و لذا سزاوار شلیک بر جمجمه شان و ریشه کن کردن شان هستند.

آرنولد توینبی (1889 ـ 1975)
مورخ فرهنگ، فیلسوف تاریخ، سیاستمدار انگلیسی
از مبلغان تئوری حرکت دایره وار

• موتیف جنگ مقدس (جهاد) که انجامش به عهده قوم برگزیده گذاشته شده در تاریخ گسترش طلبی استعماری غرب نقش مهمی بازی کرده است.
• ما رشته کلام را در این زمینه به دست آرنولد توینبی ـ سیاستمدار و مورخ بزرگ انگلیس ـ می دهیم:
• «مسیح بریتانیائی اروپانژاد و اروپا زاد که در در آن سوی دریاها به میان اقوام غیر اروپائی نژاد کوچ کرده بود، خود را سرانجام در اسرائیل باز شناخته، به مشیت الهی گردن نهاده و اسباب انجام مشیت الهی گشته و سرزمین مقدس را به تصرف خویش در آورده است.
• مسیح در مسیر خویش به اقوام غیر اروپائی، یعنی به سکنه کنعان نیز برخورده، ولی به آنان التفاتی نکرده و آنها را به دست قوم برگزیده داده تا یا به زیر یوغ کشند و یا از ریشه بر کنند.
استعمارگران پروتستان انگلیسی زبان نیز در جهان نو با بومیان آمریکای شمالی به همین سان رفتار کرده اند و آنها را بسان گاوان وحشی در سراسر قاره تعقیب و قلع و قمع کرده و از ریشه برانداخته اند.»


موتیف جنگ مقدس (جهاد) قبل از همه ایالات متحده آمریکا را در مراحل ارتقای خویش به مقام تنها ابر قدرت جهان، گاه در فرم مذهبی آشکار و گه در فرم های لائیک سطحی همراهی کرده است.
• واشینگتن در سال 1898، جنگ خود را بر ضد اسپانیا به این بهانه آغاز کرد که اسپانیا حقوق کوبا را مبنی بر دستیابی به آزادی و استقلال ملی بی رحمانه زیر پا می نهد.
اسپانیا در جزیره ای «چنین نزدیک به مرزهای کشور ما» به اقداماتی دست می زند که «احساسات اخلاقی ملت ایالات متحده آمریکا» را جریحه دار می سازد و چنین کاری «لکه ننگی بر دامن تمدن مسیحیت است!»

• در این سند خارق العاده با استناد غیرمستقیم به دکترین مونرو وبا اعلام جنگ صلیبی به نام دموکراسی، اخلاق و مذهب تلاش می شود تا کشوری مثل اسپانیا که تا مغز استخوان کاتولیک است، ملحد و منافق قلمداد شود و زمینه برای صدور فتوا جهت حمله ایالات متحده آماده شود و آمریکا بتواند به اجرای نقش ابر قدرت امپریالیستی نایل آید.

• درست 15 سال بعد، ورود ایالات متحده آمریکا به میدان جنگ جهانی اول که عللش منافع مادی بی چون و چرا بوده است، از سوی سردمداران سیاسی آن کشور به عنوان جنگ صلیبی صد در صد مقدس اعلام می شود و از سوی اکثریت مردم نیز چنین احساس می شود.

توماس وودرو ویلسون (1856 ـ 1924)
28 امین رئیس جمهور آمریکا (1913 ـ 1921)
از سیاستمداران حزب دموکرات

ویلسون با لحنی سرشار از شور و شوق و ایمان اعلام می کند:
• «لحظه موعود فرا رسیده است.
• تقدیر چنین بوده است.
• ما نه به دلیل نقشه و نیت خویش، بلکه به فرمان خدا ست که وارد این جنگ می شویم.
• این خدا ست که ما را به این جنگ سوق می دهد!»
• «وقتی که انسان ها سلاح به دست می گیرند تا انسان های دیگر را آزاد سازند، در نبرد آنان چیزی مقدس وجود دارد.»

• بعضی اوقات آیاتی تلاوت می شوند که در جنگ های صلیبی قرون وسطی تلاوت می شدند:
• «شمشیرها برق خواهند زد.
• آن سان که انگار نور الهی تشعشع می یابد!»

• در هر حال، برای کسی شکی باقی نمی ماند که سربازان آمریکائی به مثابه «صلیبیون» به قصد انجام «یک عمل ماورای طبیعی» به جنگ و کشتار می پردازند.
• با ایدئولوژی مشابهی، بعدها رونالد ریگان جنگ صلیبی ظفرنمون خود را بر ضد «خطه شر» آغاز می کند.
• بنا بر تعریف، جنگی که قوم برگزیده در ان شرکت می ورزد، فقط می تواند جنگ مقدس (جهاد) باشد و بس.
• به زبان جورج بوش، «ملت ما برگزیده خدا ست.
رسالت الهی ملت ما این است که مدل و سرمشقی برای جهان باشد!»

پایان بخش اول

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر