میرزا علی معجز
(1252 ـ 1313) (1873 ـ 1934)
(1252 ـ 1313) (1873 ـ 1934)
میم حا نجار
بیلمه دیم
• بنده نی عفو ایلیه ملت گرک
• معبده میخانه دیدیم، بیلمه دیم.
• باشینی دیواره ووروب سیندیرن
• عاقله دیوانه دیدم، بیلمه دیم.
*****
• من نه بیلیم، قارقا خوش آواز ایمیش
• بایقوشا بایقوش دیمک اولماز ایمیش
• تلخ ایدی اوقات شریفیم بیر آز
• بایقوش او حیوانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• گوردی فلان کس، یوخودا بیر گجه
• قول بویون اولمیش، یاتیور حوریله
• سرخوشیدیم شیره انگوریله
• اویقویا افسانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «بیغ و سقل صحبتین الدن سالین
• ایله میین ذم، بو قیزیل دیشلری
• عصریمیزه لازم اولان ایشلری
• اورگدین اوغلانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «دشمن دین گویده گزیر قوش کیمی
• معبدی ویران ایده گجدیر، اگیل
• کس سسیوی، باشوا بیر چاره قیل!»
• قارء قرآنه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• گورجک الیمده غزیته، جعفرین
• رنگی پوزولدی، ضریحی کورلادی
• غیظه گلیب، بومب کیمی پاتلادی
• آغزینه قورخانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «وزر وبالی، گنهی بوینوما
• مشدی جانوم، ویر پولیوی آجلارا
• پیکری عریانلارا، محتاجلارا
• گتمه خراسانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «حاجی داداش، سالما اوزون زحمته!
• ویر او پولی، ملت بی دولته!
• کافیر اگر بورج ویره ملته
• بند اولار ایرانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• اویمیش عجب عقلنه قارداشلار
• چورت وورار ـ صبح و مسا ـ یوخلیار
• من ایله بیلدیم که او سرساخیلار
• سر می غلیانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• آتدی الین قائمه خنجره
• دوردی بش اون ووردی من مضطره
• من ایله بیلدیم که او سوز یاخشی دیر
• یاتما مسلمانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• دوستا دییه ر دوست، خطیاتینی
• که ایده اصلاح، عیوباتینی
• دین و وطن دشمنی، ظن ایله دیم
• معجره بیگانه دیدیم، بیلمه دیم.
ترجمه شعر از آذری به فارسی
غلط کردم
• مرا ملت ببخشاید، که معبد را
• اگر میخانه نامیدم، غلط کردم.
• مرا ملت ببخشاید، که عاقل را
• ـ که سر بر سنگ می کوبید و خونین بود ـ
• اگر دیوانه نامیدم، غلط کردم.
*****
• ندانستم کلاغ ـ اینجا ـ خوش آواز است!
• ندانستم که جغد ـ اینجا ـ به نام جغد نتوان خواند!
• گرفته دل، غمین، آشفته سر بودم
• و آن مرغک، اگر من جغد نامیدم، غلط کردم.
*****
• شبی در خواب خوش دیده، کسی خود را
• به جنت همنشین با حوریان ناب
• من سرمست از انگورشیره، آن حقیقت را
• اگر افسانه نامیدم، غلط کردم.
*****
• «رها کن قصه ریش و سبیل»، گاهی اگر گفتم
• «طلا دندان را مذموم دانستن»، اگر مذموم دانستم
• قوانین و فنون عصر حاضر را
• بیاموزید بر نسل نوین، گاهی اگر گفتم، غلط کردم.
*****
• اگر گفتم که دیندشمن
• پرنده وار می چرخد به بالا سر
• اگر تخریب معبد را به لب راندم
• اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارء ندا دادم، غلط کردم.
*****
• بدیدن روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
• پریشان شد
• پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
• دهانش را اگر من دود کش خواندم، غلط کردم.
*****
• اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
• که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان
• گناهش پای من، گفتم اگر آن را
• عطا کن بهر عریانان و محتاجان، غلط کردم.
*****
• به حاجی، من اگر گفتم به جای حج رفتن
• خرج حج را صرف کن از بهر مسکینان
• اگر گفتم که گر ملت ز کافر وام بستاند،
• به کافر نوکر و وابسته می گردد، غلط کردم.
*****
• برادر را اگر دیدم ز خود راضی
• برادر را اگر در چرت دیدم هر زمان، هر جا
• برادر را اگر غلیان نامیدم، غلط کردم.
*****
• به خنجر ـ بر کمر ـ دستی زد و بر خاست
• به ضرب و شتم من پرداخت.
• ندانستم که بد کاری است
• اگر هشیاری آمختم، غلط کردم.
*****
• اگر پنداشتم با دوست باید عیب او را گفت.
• اگر بر رفع عیب دوستان اندیشه ها پختم
• اگر معجز
• ـ بسان دشمن دین و وطن ـ
• بیگانه نامیدم، غلط کردم.
پایان بخش اول
• بنده نی عفو ایلیه ملت گرک
• معبده میخانه دیدیم، بیلمه دیم.
• باشینی دیواره ووروب سیندیرن
• عاقله دیوانه دیدم، بیلمه دیم.
*****
• من نه بیلیم، قارقا خوش آواز ایمیش
• بایقوشا بایقوش دیمک اولماز ایمیش
• تلخ ایدی اوقات شریفیم بیر آز
• بایقوش او حیوانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• گوردی فلان کس، یوخودا بیر گجه
• قول بویون اولمیش، یاتیور حوریله
• سرخوشیدیم شیره انگوریله
• اویقویا افسانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «بیغ و سقل صحبتین الدن سالین
• ایله میین ذم، بو قیزیل دیشلری
• عصریمیزه لازم اولان ایشلری
• اورگدین اوغلانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «دشمن دین گویده گزیر قوش کیمی
• معبدی ویران ایده گجدیر، اگیل
• کس سسیوی، باشوا بیر چاره قیل!»
• قارء قرآنه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• گورجک الیمده غزیته، جعفرین
• رنگی پوزولدی، ضریحی کورلادی
• غیظه گلیب، بومب کیمی پاتلادی
• آغزینه قورخانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «وزر وبالی، گنهی بوینوما
• مشدی جانوم، ویر پولیوی آجلارا
• پیکری عریانلارا، محتاجلارا
• گتمه خراسانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• «حاجی داداش، سالما اوزون زحمته!
• ویر او پولی، ملت بی دولته!
• کافیر اگر بورج ویره ملته
• بند اولار ایرانه»، دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• اویمیش عجب عقلنه قارداشلار
• چورت وورار ـ صبح و مسا ـ یوخلیار
• من ایله بیلدیم که او سرساخیلار
• سر می غلیانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• آتدی الین قائمه خنجره
• دوردی بش اون ووردی من مضطره
• من ایله بیلدیم که او سوز یاخشی دیر
• یاتما مسلمانه دیدیم، بیلمه دیم.
*****
• دوستا دییه ر دوست، خطیاتینی
• که ایده اصلاح، عیوباتینی
• دین و وطن دشمنی، ظن ایله دیم
• معجره بیگانه دیدیم، بیلمه دیم.
ترجمه شعر از آذری به فارسی
غلط کردم
• مرا ملت ببخشاید، که معبد را
• اگر میخانه نامیدم، غلط کردم.
• مرا ملت ببخشاید، که عاقل را
• ـ که سر بر سنگ می کوبید و خونین بود ـ
• اگر دیوانه نامیدم، غلط کردم.
*****
• ندانستم کلاغ ـ اینجا ـ خوش آواز است!
• ندانستم که جغد ـ اینجا ـ به نام جغد نتوان خواند!
• گرفته دل، غمین، آشفته سر بودم
• و آن مرغک، اگر من جغد نامیدم، غلط کردم.
*****
• شبی در خواب خوش دیده، کسی خود را
• به جنت همنشین با حوریان ناب
• من سرمست از انگورشیره، آن حقیقت را
• اگر افسانه نامیدم، غلط کردم.
*****
• «رها کن قصه ریش و سبیل»، گاهی اگر گفتم
• «طلا دندان را مذموم دانستن»، اگر مذموم دانستم
• قوانین و فنون عصر حاضر را
• بیاموزید بر نسل نوین، گاهی اگر گفتم، غلط کردم.
*****
• اگر گفتم که دیندشمن
• پرنده وار می چرخد به بالا سر
• اگر تخریب معبد را به لب راندم
• اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارء ندا دادم، غلط کردم.
*****
• بدیدن روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
• پریشان شد
• پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
• دهانش را اگر من دود کش خواندم، غلط کردم.
*****
• اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
• که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان
• گناهش پای من، گفتم اگر آن را
• عطا کن بهر عریانان و محتاجان، غلط کردم.
*****
• به حاجی، من اگر گفتم به جای حج رفتن
• خرج حج را صرف کن از بهر مسکینان
• اگر گفتم که گر ملت ز کافر وام بستاند،
• به کافر نوکر و وابسته می گردد، غلط کردم.
*****
• برادر را اگر دیدم ز خود راضی
• برادر را اگر در چرت دیدم هر زمان، هر جا
• برادر را اگر غلیان نامیدم، غلط کردم.
*****
• به خنجر ـ بر کمر ـ دستی زد و بر خاست
• به ضرب و شتم من پرداخت.
• ندانستم که بد کاری است
• اگر هشیاری آمختم، غلط کردم.
*****
• اگر پنداشتم با دوست باید عیب او را گفت.
• اگر بر رفع عیب دوستان اندیشه ها پختم
• اگر معجز
• ـ بسان دشمن دین و وطن ـ
• بیگانه نامیدم، غلط کردم.
پایان بخش اول
ویرایش:
پاسخحذف• اویمیش عجب عقلنه قارداشلار
• چورت وورار ـ صبح و مسا ـ یوخلیار
• من ایله بیلدیم که او سرساخیلار
• سریمی (رازم را) غلیانه دیدیم، بیلمه دیم.