۱۴۰۴ آبان ۷, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۲۳)

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

جهان پر سماع است و مستی و شور

ولیکن چه بیند در آئینه کور

معنی تحت اللفظی:

جهان مملو از سماع (رقص صوفیانه) و مستی و شور است.

فقط عاشق جماعت قادر به مشاهده و استماع مستی و شور و سماع اند.

کسی که عاشق نباشد (اهل معنی نباشد و اهل صورت باشد) نمی تواند ببیند و بشنود.

 

روند شناخت به لحاظی دیگر نیز تحت تأثیر قرار می گیرد و آن تغییر و توسعه اجتناب ناپذیر خود سوبژکت شناسنده است.

سوبژکت در کار مادی و فکری و فیزیکی مدام است، موقعیت طبقاتی و اجتماعی اش دستخوش تغییر و تحول است.

سوبژکت شناسنده خود در چنگ دیالک تیک وجود جامعتی و شعور جامعتی است.

با تغییر وجود جامعتی سوبژکت شناسنده، شعور جامعتی او، طرز نگرش او، متد و اسلوب فکری او عوض می شود.

در نتیجه اینها همه، واقعیت عینی به طرز و طرق دیگر منعکس و درک می شود.

جهان پر سماع است.

هستی در جنبش مدام است.

برای درک هستی باید به سلاح شناخت و خرد و تفکر و حکمت مجهز شد.

اما سعدی و حافظ و امثالهم انسان شناسنده را خلع خرد می کنند و او را بیهوش و بی شعور می خواهند.

حیرت انگیز این است، که آنها پیش شرط دیدن را مستی و شور و عشق قلمداد می کنند،

نه مغز اندیشنده،

 نه مفاهیم و مقولات و احکام و قوانین مکشوفه

در طول عمر پر مشقت بشر.

 

آنها خواننده را نخست کور و کودن می کنند و بعد به او می قبولانند که برای دیدن چشم و مغز لازم نیست.

آنها مست و لایعقل بر گور خرد پا می کوبند و از دیدن چیزهای نامرئی دم می زنند:

 

هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

 

خیال روی کسی در سر است، هر کس را

مرا خیال کسی، کز خیال بیرون است.

 

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو

خانـه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم.

  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر