۱۴۰۴ مهر ۱۰, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۱۲)

 

   

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۲ ـ ۹۳ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

به تسلیم سر در گریبان برند

چو طاقت نماند گریبان درند

معنی تحت اللفظی:

عاشق جماعت از فرط تسلیم طلبی عزلت گزینی پیشه می کنند

و

وقتی از عزلت گزینی به زانو در می آیند، گریبان خود را پاره می کنند.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

 شاهمفهوم نظامات فئودالی ـ بنده داری را بر زبان می راند،

واژه مقدس تسلیم

 را.

اسلام

هم به معنی تسلیم است.

شوریدگان برای نشان دادن تسلیم مطلق خویش در مقابل اراده دوست،

سر در گریبان می برند و وقتی طاقتشان طاق شد، تنها کاری که می کنند، گریباندری است.

سعدی تا مغز استخوان جهانگرا

برای اثبات یاوه های ایراسیونالیستی ـ طبقاتی خود غفلتا عارف و صوفی و درویش می شود.

نه درویشی پانته ئیست (معتقد به همه چیز خدایی)

 که

خدا و سایه خدا و مور و مار و دشت و هامون و کوه و دریا را یکی می داند

و

با نفی تفاوت میان انسان و خدا،

وجود خدا و سایه خدا

را

و

 در نتیجه

ستون فقرات ایدئولوژی فئودالیسم

را

زیر ضربه می گیرد،

بلکه عارف و صوفی ئی سر در گریبان و جهانگریزی، که

 از فرط جنون پیراهن و یخه و جامه و دستار می درد.

 

سعدی

در این بیت

 شعر

دیالک تیک ادبی فرمال و استه تیکی ـ هنری سر در گریبان بری و گریبان دری

را

توسعه می دهد

که

فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک برون و درون، پدیده و ماهیت، ظاهر و ذات و ظاهر و باطن است

و

فی نفسه

شاهکار است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر