میم حجری
مش شریعت
بگذارید رحمانیان خودش بیندیشد و هماندیشی تعمیق یابد.
خریت به نفع هیچ خری نیست.
(کارل مارکس)
ما که با شما حرفی نداریم.
واکنش ما به کنش رحمانیان است.
ما که با شما حرفی نداریم.
واکنش ما به کنش رحمانیان است.
کامنت ما نقدی بر انشای عوامفریبانه او ست.
«آلن بدیو» بزرگترین فیلسوف زندهی دنیا، میگوید که کمونیسم را نباید همچون یک «نظام» یا «دولت» یا «حزب» فهمید. او میگوید که کمونیسم یک «فرضیهی تاریخی» است و همچون هر «فرضیه»ای، زنده و در حال آزمون است.
خالد
ما این دعاوی حریف را تحلیل مارکسیستی خواهیم کرد تا اجنه بخوانند و جنشاد شوند.
آدم ها که جز عوامفریبی کسب و کاری ندارند.
«آلن بدیو» بزرگترین فیلسوف زندهی دنیا ست؟
فلسفه چیست و مشخصه اصلی فیلسوف چیست؟
فرضیه چیست؟
فرضیه تاریخی چیست؟
فرضیه = ادعایی که صحتش هنوز اثبات نشده است.
منظور از کمونیسم چیست؟
کمونیسم
هم می تواند
به معنی فرماسیونی اقتصادی باشد
و
هم می تواند
کمونیسم اوتوپیکی (تخیلی) اوون و فوریه و سن سیمون و غیره باشد
و
هم
کمونیسم علمی (مارکس و انگلس و لنین) باشد
یعنی مارکسیسم ـ لنینیسم باشد
آره.
ما صدها مطلب راجع به حفیفت منتشر کرده ایم.
حقیقت
برای ما
همان خدا
برای مؤمنین است
همین ماهیت طبقاتی ارتجاعی
را
بقیه برندگان جایزه نوبل هم دارند
مثلا برنده نوبل ادبیات
حریفی آنتی کمونیست از مجارستان اولیگارشیستی ـ فاشیستی است
دادن جایزه به رمان کوری ساراماگو
بی دلیل نیست
کوری را ساراماگو
نه به عنوان پدیده ای امپریالیستی
بلکه به عنوان اپیدمی از جنس کرونا و طاعون و وبا
قلمداد کرده است
آخرین نامهی بوخارین قبل از اعدام
ترجمهی صمد وکیلی
مقدمه مترجم
در فوریهی ۱۹۳۷ نیکلای ایوانوویچ بوخارین (۱۸۸۸–۱۹۳۸)، از برجستهترین نظریهپردازان بلشویک و عضو رهبری حزب کمونیست شوروی،
«آلن بدیو» بزرگترین فیلسوف زندهی دنیا، میگوید که کمونیسم را نباید همچون یک «نظام» یا «دولت» یا «حزب» فهمید. او میگوید که کمونیسم یک «فرضیهی تاریخی» است و همچون هر «فرضیه»ای، زنده و در حال آزمون است.
خالد
ما این دعاوی حریف را تحلیل مارکسیستی خواهیم کرد تا اجنه بخوانند و جنشاد شوند.
آدم ها که جز عوامفریبی کسب و کاری ندارند.
«آلن بدیو» بزرگترین فیلسوف زندهی دنیا ست؟
فلسفه چیست و مشخصه اصلی فیلسوف چیست؟
فرضیه چیست؟
فرضیه تاریخی چیست؟
فرضیه = ادعایی که صحتش هنوز اثبات نشده است.
منظور از کمونیسم چیست؟
کمونیسم
هم می تواند
به معنی فرماسیونی اقتصادی باشد
و
هم می تواند
کمونیسم اوتوپیکی (تخیلی) اوون و فوریه و سن سیمون و غیره باشد
و
هم
کمونیسم علمی (مارکس و انگلس و لنین) باشد
یعنی مارکسیسم ـ لنینیسم باشد
آره.
ما صدها مطلب راجع به حفیفت منتشر کرده ایم.
حقیقت
برای ما
همان خدا
برای مؤمنین است
همین ماهیت طبقاتی ارتجاعی
را
بقیه برندگان جایزه نوبل هم دارند
مثلا برنده نوبل ادبیات
حریفی آنتی کمونیست از مجارستان اولیگارشیستی ـ فاشیستی است
دادن جایزه به رمان کوری ساراماگو
بی دلیل نیست
کوری را ساراماگو
نه به عنوان پدیده ای امپریالیستی
بلکه به عنوان اپیدمی از جنس کرونا و طاعون و وبا
قلمداد کرده است
آخرین نامهی بوخارین قبل از اعدام
ترجمهی صمد وکیلی
مقدمه مترجم
در فوریهی ۱۹۳۷ نیکلای ایوانوویچ بوخارین (۱۸۸۸–۱۹۳۸)، از برجستهترین نظریهپردازان بلشویک و عضو رهبری حزب کمونیست شوروی،
به اتهام «فعالیت ضدحزبی»
دستگیر شد
و
ماهها در زندان انفرادی زیر فشارهای سنگین روحی و جسمیِ دستگاه امنیتی قرار گرفت.
او که پیشتر در عالیترین ارکان حزب و دولت شوروی جایگاه مهمی داشت،
در جریان «دادگاههای نمایشی مسکو»
به خیانت، توطئه و جاسوسی متهم گردید؛
اتهاماتی بیاساس که بخشی از موج خونین «تصفیههای بزرگ» استالینی بود.
سومین دادگاه مسکو در دوم مارس ۱۹۳۸ آغاز شد و بوخارین در جایگاه مهمترین متهم قرار گرفت.
سومین دادگاه مسکو در دوم مارس ۱۹۳۸ آغاز شد و بوخارین در جایگاه مهمترین متهم قرار گرفت.
در دوازدهم مارس حکم اعدام او صادر شد و روز بعد، سیزدهم مارس،
ضمن آخرین دفاعیات خود بار دیگر بر بیگناهیاش تأکید کرد
و
همان روز
نامهی «خطاب به نسل آتی رهبران حزب»
را نوشت.
اندکی بعد، در شب سیزدهم به چهاردهم مارس،
در زندان لوبیانکا تیرباران شد.
بوخارین در این نامه از فشارهای طاقتفرسای دستگاه امنیتی و ناتوانیاش در برابر آن سخن میگوید؛
بوخارین در این نامه از فشارهای طاقتفرسای دستگاه امنیتی و ناتوانیاش در برابر آن سخن میگوید؛
در عین حال بر وفاداری خود به آرمانهای انقلاب و لنین پای میفشرد
و
با اطمینان پیشبینی میکند
که
تاریخ روزی بیگناهی او را آشکار خواهد ساخت.
نامهی او نیم قرن بعد، در سال ۱۹۸۸، در مجلهی «اسپوتنیک» منتشر شد.
امروز، در سالروز تولدش،
این متن همچون سندی مهم پیش روی ماست؛
یادآور سرنوشت تراژیک بوخارین و هزاران مبارزی که همچون او قربانی فشار و سرکوب دستگاه استالینی شدند.
یکی را می شناسم
صبح لیبرال است
ظهر چپ میزند
و غروب که از کوچه تاریک میگذرد
زیر لب آهسته می گوید بسم الله
#سید_علی_صالحی
سید علی خامنه ای صد هزار بار با شعورتر از سید علی صالحی است.
بسم الله گفتن
چه ربطی به چپ و لیبرال بودن دارد؟
ضد چپ که لیبرال نیست
ضد چپ راست است
ضد چپگرا راستگرا
ضد لیبرال
فئودال است
مهمترین و اصیلترین نمایندگان لیبرالیسم
مارکسیست ها هستند
ذهنهایی که هنوز جهان را با متر طبقات میسنجند، نه با عمق تجربه انسان امروز.
رحمانیان
تجربه چیست و شناخت تجربی چه ارزشی دارد؟
اولا
تجربه به تنهایی وجود ندارد تا با عمقش شق القمر شود.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
همه چیز
از ذرات تا کاینات
در داربست دیالک تیکی خاص خود وجود دارد.
سعدی
دیالک تیسین بزرگ ایران گفته است:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.
تجربه یکی از زیرمفاهیم پراتیک (Praxiss) است
پراتیک در دیالک تیک تئوری و پراتیک وجود دارد
با شناخت تجربی فقط میتوان به مسطح بودن زمین و گردش خورشید به دور زمین و سکون زمین
ایمان اورد و نه بیشتر.
در جامعه بشری
همه چیز
از آه تا عطسه حتی طبقاتی است.
انکار وجود طبقات و شعور طبقاتی
فاجعه بار است.
بیا و کشتی ما در شظ سراب انداز
غریو و ولوله در بزم اهل خواب انداز
دهن کجی؟
حریفه کیست؟
حریفه
بهتر از مش دوناد که نیست
رحمانیان
«فاینپرینتِ» روشنفکران منقضی
ــــــــــــــــــــــــــــ
هشدار به نسل جوان: پیش از خواندن آثار بزرگان، ماسک ذهنی بزنید
و دستکش طبی شکاکیت بهدست کنید؛
احتمال سرایت افکار مستعمل و استدلالهای باستانی وجود دارد.
ــــــــــــــ
I grow old... I grow old...
(*) I shall wear the bottoms of my trousers rolled.
T. S. Eliot
در عصر امروز، همهچیز تاریخ مصرف دارد:
ماست، دارو، لپتاپ، دموکراسی، موبایل، عشق، ازدواج، مدرک دانشگاهی، وعده انتخاباتی، شعار انقلابی، کتاب پرفروش، شبکه اجتماعی، دوهفته نامه پیوند، حتی امید...
فقط روشنفکران ما هنوز «کلاسیک» ماندهاند؛ بیتاریخ انقضا، بی بروزرسانی، و البته پر از اعتمادبهنفس،... یا دقیق تر تفرعن، تبختر، از نوع بر ما مگوزید، از نوع استاد شاگردی، از نوع ارباب رعیتی. آنان که در دهه چهل و پنجاه نوار کاستِ نظریه ضبط میکردند، حالا در تلگرام و ایکس همان نوارها را با صدای خشدار منتشر میکنند. تفاوت فقط در رسانه است، نه در محتوا.
ذهن بعضی از این پیشوایان فکر، این قدیسان اندیشهی مستعمل، این روشنفکران مادامالعمر، مثل یک ضبطصوت قدیمی است که وقتی روشنش میکنی، بهجای تحلیل روز، هنوز شعار «بازگشت به آرمانهای اصلی» پخش میکند. حافظه کوتاهمدت خاموش شده، اما خاطرات طولانیمدت بخصوص از نوع سالخورده و سپرده شده، هنوز با وضوح و تعصب کار میکند؛ از پالوده با شاه، شام با شاملو تا دعوا با آلاحمد، کتک کاری با براهنی و نصرت و مفید و... همه حاضرند.
برای همین باید زیر پستهایشان «فاینپرینت» (یادآوری / توجه!) نوشت!
مثل این ها.
>> هشدار مصرف برای نسل جوان ناآگاه دیجیتال:
- این «آیتم» دچار «اُفت شناختی» است، با احتیاط بخوانید!
- به سوابق درخشان گذشته ارجاع داده میشود، اما نرمافزار تحلیل فعلی از کار افتاده است.
- گول نام و سابقه و کارنامه و سال های تدریس و تجربه و زهرمار دیگر را نخورید؛ محصول، همان است با بستهبندی تازه.
مشکل در سن نیست، در نپذیرفتن زمان است. آنان که روزی علیه سانسور جنگیدند، حالا خودشان استاد ممیزی افکار تازهاند.
کسانی که زمانی از «فکر آزاد» مینوشتند، امروز زیر هر نقدی مینویسند:
* «چپول!»، «ووک»، کمونیست، گلوبالیست
* «جوانک بیتجربه!»
* «تاریخ نخواندهای!»
* «ما آنجا بودیم پسرجان!»
* «تو هنوز به دنیا نیامده بودی!»
* «نسل شما عمق ندارد!»
* «شعور سیاسی یعنی ما!»
* «هرکه با ما نیست، مزدور است!»
* «درد وطن را نمیفهمی!»
* «تو فالوور داری، ما سابقه!»
* «عصر ما عصر تفکر بود، نه وایفای!»
هر جملهشان بوی همان سانسوری را میدهد که روزی با آن جنگیده بودند. انگار تنها چیزی که از آن روزگار باقی مانده، عادت به برچسب زدن است... فقط برچسبها مدرنتر شدهاند.
البته این پدیده تازگی ندارد.
- در پاریس بعد از سارتر، پیران مونپارناس هنوز در کافه فلور از «وظیفه متعهد بودن» میگفتند، در حالیکه خیابان پر از پستمدرنهای بیاعتقاد بود.
- در روسیه، تبعیدیان انقلاب ۱۹۱۷ هنوز در پاریس نشریه چاپ میکردند و از بازگشت پرولتاریا مینوشتند، در حالی که شوروی عملاً فروپاشیده بود.
- در همسایگی خودمان، آمریکا هم نسل هیپیهای ضدجنگ، امروز از بالکنهای ویلایشان نگران بازار بورساند و از بیتعهدی جوانان شکایت میکنند.
ما هم نسخه خودمان را داریم:
روشنفکرانی که یا هنوز در سال ۱۳۵۷ ماندهاند، یا در جغرافیای تبعید، بدون جیپیاس فکری سرگرداناند. کسانی که در هر گفتوگو نام نیچه و فوکو را احضار میکنند … بیآنکه بفهمند جهان مدتهاست از فلسفه به فستاسکرول رسیده است، گفتوگو دیگر در میدان نیست، در الگوریتم است؛ جهان از کتابخانه بیرون آمده و در کف دست مردم جا گرفته، دیگر با نقلقول از نیچه نمیچرخد، با نوتیفیکیشن میچرخد؛ زمانه از فلسفه به فید خبری مهاجرت کرده، از چاپخانه به صفحهنمایش کوچ کرده، از قهوهخانههای سیاسی به اتاقهای بیصدا رفته؛ امروز جهان دنبال تئوری نیست، دنبال وایفای است، از گفتوگو به سرعت انگشت رسیده و از جدلهای کاغذی گذشته و به سکوتهای دیجیتال رسیده است.
برخی هم در مسیر عجیبی سقوط کردهاند؛
>> از «ضددیکتاتور» به «نوستالژیک سلطنتطلب» رسیدهاند،
و از دشمن استعمار به شیفته نتانیاهو تبدیل شدهاند.
انگار تاریخ برایشان فقط صحنهای است برای تکرار نقشهای قدیمی، با گریم جدید.
ذهن شان هنوز میخواهد قهرمان بماند، در حالیکه حافظهشان دیگر حتی رمز عبور ایمیلشان را به یاد ندارد. بااینحال، اگر کسی بگوید «شما اشتباه میکنید»، فوراً چنان برمیآشوبند که انگار بهجای تحلیل، به شناسنامهشان، به هستی و وجودشان توهین شده.
اینجا طنز تلخ ما آغاز میشود:
روشنفکری که زمانی نماد نافرمانی بود، امروز از نظم گذشته دفاع میکند. گویی در درون هر روشنفکر ایرانی، یک پیرمرد پوسیده کوچک نشسته، ملوک ضرابی می خواند و زمزمه میکند: «کاش دنیا همانطور می ماند!»
پیشنهاد من، برای دوستان جوانم ساده است:
از این پس، کنار هر اظهار نظر جدی این حضرات، از جمله فـَـدوی، برچسب هشدار بزنیم، درست مثل دستگاههای فرودگاه:
این اندیشه ممکن است دچار نقص فنی، جهتگیری شدید یا خطای تاریخی باشد. لطفاً از لمس مستقیم خودداری کنید.
و اگر باز هم اصرار دارید سخنانشان را بخوانید، لطفاً با دستکش طبّی فکری این کار را انجام دهید. چون هرچقدر هم به گذشته احترام بگذاریم، باید بپذیریم که بعضی از بزرگان ما، دیگر فقط نسخهی آرشیوی حقیقتاند.
و البته، مثل همه چیزهای قدیمی، دیدنشان هنوز لذت دارد... اما نه برای استفاده روزمره.
ــــــــــــ
برگردان شعر الیوت:
«پیر میشوم... پیرتر میشوم...
از این پس پاچههای شلوارم را بالا میزنم.»
کنایهای تلخ دارد: مردی که بهجای درک پیری و زمان، فقط ظاهرش را با مد روز هماهنگ میکند؛ میخواهد جوان بهنظر برسد، نه جوان بیندیشد.
این مطالب رحمانیان باید تحلیل مارکسیستی شوند.
رحمانیان
خیال می کند که روشنفکریت نه یک قشر احتماعی با تعلقات طبقاتی چه بسا متضاد
بلکه یک طبقه اجتماعی است.
جلال ال احمد هم همین پندار باطل را داشت.
از این خبرها نیست
هر طبقه اجتماعی
هم شعور طبقاتی خاص خود را دارد
و
هم روشنفکران خاص خود را.
مثلا
شعرا
علما
فلاسفه
نویسندگان
نقاشان
تندیس سازان
نوازندگان
خوانندگان
معلمان
مدرسان
واعظان
دانشمندان خاص خود را
هر گردی گردو نیست
*اگر جنگی در بگیرد هیچ رئیس جمهوری در آن کشته نخواهد شد ...*
*اگر اقتصاد کشوری فرو بپاشد رئیس جمهور آن ورشکسته نخواهد شد و بانک کاخ ریاست جمهوری را مصادره نخواهد کرد*
*اگر کشوری به ورطۀ قحطی و تورم شدید بیافتد رئیس جمهور از فکر گرسنگی زن و بچه اش دیوانه نخواهد شد !*
*رئیس جمهورها از راه انداختن هیچ دعوایی ترس ندارند ، چون کتک ها را کسان دیگری می خورند !*
آبراهام لینکلن ، شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا*
اولا
رئیس جمهور
مأمور است و نه آمر (امر کننده).
آمر
طبقه حاکمه است
که نامرئی و ناشناخته می ماند
که همه کاره ای به ظاهر هیچکاره است
که پشت پرده نشینی تصمیمگیر است (حافظ)
ثانیا
رئیس جمهور
می تواند در صورت شکست
حتی دربدر و بی پناه بماند و کسی در به رویش باز نکند
ثالثا
خیلی از رئیس جمهورها ترور و اعدام و تیرباران شده اند
مثلا
همین چند ماه پیش
رئیس جمهور ایران
در برگشت از مرز پفیوزستان
در هلیکوپتر همراه با یاران جزغاله شد
رئیس جمهور دیگر
چند سال قبل توسط لاشخورها ترور شد
در سوریه همین چند ماه قبل
رئیس جمهور دربدر شد و به پوتین پناهنده شد
رئیس جمهور شیلی
جند سال قبل در کاخ ریاست جمهوری بمباران شد
رئیس جمهور دیگری را حتی دستگیرکردند و مثل مجرمی به زندان های امریکا بردند
رئیس جمهور عراق را مثل موشی از سوراخی در زیر زمین بیرون کشیدند و پس از محاکمه ای مسخره اعدام کردند
رئیس جمهور لیبی را بسان چه گوارا در ملآ عام به طرز فجیعی کشتند
....
بیا بیرون از تعصبات وافکار پوچ ذهنی
دکتر فیروز
مگر افکار عینی هم وجود دارند؟
مگر افکار را می توان به پوچ و پر
طبقه بندی کرد؟
افکار
دو دسته بیش نیستند
یا حقیقی اند
و
یا
باطل.
مشخصه حقیقت و حقیقیت (حقیقی بودن) افکار چیست؟
معیار عینی و علمی مطمئن
برای تمیز افکار حقیقی از افکار باطل چیست؟
منظور از تعصب چیست؟
مفهوم تعصب
اصلا اکتوئآل نیست.
تعصب
از مفاهیم عهد بوق و چماق و چپق است
در کشور عزرائیل هم اعدام وجود ندارد.
عوضش اما چی وجود دارد؟
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
پیش شرط صدور حکم اعدام
دستگیری و بازجویی و محاکمه و وکیل و دفاع متهم و نهایتا صدور تبرئه و یا حکم اعدام است.
در ترور و تروریسم
اما
دژخیم تلاویو و ترکیه و تهران و مسکو و ریاض و غیره تصمیم می گیرند و اجرا می کنند
عقل تان کجا ست؟
بی ذات وجود ندارد
حتی خسی بی ذات نیست
چه رسد به کسی.
ذات چیست؟
انسان در این دنیا با دو توانایی بزرگ به دنیا میآید: یکی توانایی فکر کردن و دیگری توانایی عملی کردن آنچه در ذهن خود دارد.
عسگر
تفکر مادر زادی نیست.
تفکر چیست؟
توله بشر کمترین فرقی با کره خر ندارد.
خیلی ها پس از صد سال زندگی
هنوز هم قادر به تفکر نیستند.
یعنی
کره خر زاده می شوند
و
نره خر می میرند
توانایی چیه؟
توانا بود هر که دانا بود
جنایت به چه معنی است؟
محتوای اجتماعی و سیاسی سرکوب لرها و کردها و غیره چه بوده است؟
وظایف اجنبش مشروطه و مشروطه خواهان چه بوده اند؟
این سرکوب ها انقلابی بوده اند و یا ارتجاعی؟
تشکیل دولت مدرن مرکزی و پایا دادن به نظامات ملوک الطوایفی و هرج و مرج در کشور
اقدامی انقلابی بوده است و یا ارتجاعی؟
نه.
این حرفها مارکسیستی ـ لنینیستی اند.
این حرفها که از ما نیستند.
این حرفها از فلاسفه چه بسا بی نام پرولتاریا در آلمان انتی فاشیستی اند.
هنر ما حمل و نقل افکار آنان است.
همین و بس.
پدر و مادرم به سختی میتوانستند بخوانند یا بنویسند
عمر یاغی، برنده اردنی جایزه نوبل شیمی امسال:
من در خانوادهای از پناهندگان متولد شدم و والدینم به سختی میتوانستند بخوانند یا بنویسند.
علم بزرگترین نیروی برابرکننده در جهان است.
رویای شیمیدانان این است که بتوانند ساختارهای شیمیایی را با رویکرد بلوکهای سازنده بسازند.
چیزی که ما پیدا کردیم، تنوع بسیار زیادی از چارچوبها و به تبع آن، تعداد بسیار زیادی از کاربردها است.
عجب خرافاتی
اولا
علمای علم الاشیاء بالاعم و علمای شیمی بالاخص
نه اهل اوتوپی و رؤیا
بلکه اهل علم و عمل آزمایشگاهی اند.
ضمنا
شیمی از علوم تجربی است
خیلی از پیوندهای شیمیایی مثلا دارویی
چه بسا تصادفا سنتز می شوند
خیلی از داروها
از موجودات ذره بینی و نباتی و جانوری
ایزوله می شوند
همین نیکوتین
سپر پدافندی گباه توتون است
حشره ای و یا پیله ای اگر از برگ های این گیاه تغذیه کند
چه بسا مسوم می شود و دار باقی را وداع می گوید
علم
چرا و کجا و به چه دلیل باید « بزرگترین نیروی برابرکننده در جهان» باشد
اصلا منظور اعرابی از نیروی برابرکننده
چیست؟
لیبرالیسم بورژوازی انقلابی آغازین
تحت رهبری کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و روسو و هلوه تیوس و دیدرو و لامتری و هولباخ
ضد فئودالیسم بوده است.
به همین دیل
مارکسیست ها
نه مخالف لیبرالیسم بلکه ادامه دهنده و توسعه و تکامل بخشنده و تعمیق کننده لیبرالیسم اند
یعنی نافی دیالک تیکی لبرالیسم اند
شعارهای برنامه ای بورژوازی انقلابی آغازین
(ازادی و برابری و خواهری و برادری) در مارکسیسم
از قید وبند فرمالیسم آزاد می شوند و محتوا کسب می کنند.
امپریالیسم
عزرائیل لیبرالیسم و اتیک و اخلاق و راسیونالیسم و هومانیسم است
همه دستاوردهای انقلابات بورژوایی
در مارکسیسم تداوم و تعمیق می یابند
کیانوری سواد مارکسیستی نداشت
و
خیال می کرد که مهندس بازرگان و سنجابی لیبرال اند
و از لیبرال فحش واژه می ساخت.
ترور،اعدام و جنگ افروزی هیچ فرقی با هم ندارند
سیروس
این ادعای شما
فرمی از خردستیزی (ایراسیونالیسم) است
خردستیزی (ایراسیونالیسم)
اس اساس ایده ئولوژی بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر است
اس اساس ایده ئولوژی امپریالیسم است.
مخترع خردستیزی (ایراسیونالیسم)
فریدریش نیچه
خاتم الفلاسفه امپریالیسم است.
این ادعای شما
به معنی بیگانگی شما با تعریف علمی و انقلابی مفاهیم است
ادعایی عمیقا ضد پرولتری و ضد مارکسیستی ـ لنینیستی است.
لنین
برخورد وسواس امیز با مفاهیم را صدهزار بار توصیه کرده است.
هر مفهومی در دایرت المعارف مارکسیستی ـ لنینیستی
تعریف استاندارد آهنین خود را دارد
ادعای شما
سرشته به عرفان است که متکتبی ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی (ایراسیونالیسم) استو
از دید عرفان هم خر و خربزه و خلق و خدا و خرما و خردل یکی است
ترور تعریف دارد
یکسان قلمداد کردن ترور با اعدام و جنگ و غیره
فقط به درد عوامفریبی می خورد
و
نه به درد روشنگری
استالین در قرن گذشته مانع سلطه فاشیسم برجهان شد.ولی بعداز فروپاشی بلوک شرق، و عقب نشینی پروژه سوسیالیستی، متاسفانه پروژه فاشیستی با همکاری صیهونیسم در حال احیاء است.فعلا ایدئولوژی جهانی وجود ندارد که در مقابل صیهون- فاشیسم یکپارچه عمل کند.و این مقابله و مبارزه بشکل منطقه ای عمل میکنه.امروز بعلت بحران ایدئولوژیک در جهان، تلاش میشود که جلادان بشریت را قهرمان معرفی کنند، کاری که در اوکراین کردند و استپان باندرا جنایتکار را قهرمان معرفی کردن ، و چندین مجسمه یادبود برای او ساختند. استپان باندارا در جنایت و قتل عام هیچ فرقی با نتانیاهو نداره،
اسکندر
اسکندر و اختراعاتش.
نوادگان کیان؟
مگر نواده فاشیستی
حتما فاشیست می شود
و
نواده کمونیستی
حتما
کمونیست؟
قاتل چه گوارا را چه ترور کرده است؟
حتی
فرزند فاشیستی
حتما فاشیست نمی شود،
چه رسد به نوه و نتیجه اش.
اسکندر از قران کریم هم بی خبر مانده است.
ان من اولادکم ... فتنه عدو لکم
توله های تان اسباب آزمون شما هستند
دشمنان تان هستند.
این یک قانون دیالک تیکی است که از زبان کریم می شنویم.
توله هر کس نافی دیالک تیکی او ست
قانون نفی نفی
به همین دلیل نسل بعدی بهتر از نسل قبلی است.
پسر و دختر بهتر از پدر و مادر است.
دختر همین استالین و دختر نافی اش یعنی خروشچف و دختر فیدل کاسترو و سیاوش کسرایی
جزو سکنه ایالات متحده امریکا هستند
یعنی از کشور مادری و پدری شان فرار کرده اند.
معلوم نیست که اسکندر در پی چیست.
بی شک در پی حقیقت نیست.
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
پیش شرط صدور حکم اعدام دستگیری و بازجویی و محاکمه و دفاع متهم و نهایتا صدور حکم اعدام است. در ترور و تروریسم اما دژخیم تلاویو و ترکیه و تهران و مسکو و ریاض و غیره تصمیم می گیرند و اجرا می کنند
آقای خامنه ای بفهم حرف این مرد را
یاشینا باخان اولسا، قان آخماز؛
شعر ترکی رییسجمهور در طعنه به جنایات اسراییل
رییسجمهور پزشکیان در رویداد روز ملی روستا و عشایر:
کسی که اشک دیدگان انسانها را میبیند هیچگاه به مردم ظلم و ستمی روا نمیکند.
مدعیان دروغین حقوق بشر که پول و قدرت چشمشان را بسته است از هیچ ستمی دست نخواهند کشید.
اگر ننه دکارت زنده بود
می گفت:
ما نمی اندیشیم
پس زنده ایم و زر می زنیم.
مشخصه مرکزی مهم بنی بشر این است
که
از تاریخ
هیچ نمی اموزد.
برای اینکه اعمال دیگران را
از لندترین مناره ها جار می زند
و اعمال خود را بکلی از یاد می برد.
از خاوران بپرس که بر ما چه رفته است.
از خاوران بپرس که بر ما چه رفته است.
حریفی ز
رهبران اسیر حزب توده را دیده بود که از فرط گرسنگی
به پوست خیار زیر پا مانده ای حتی دل می بستند.
شرم
خصیصه ای انقلابی است
مرتجعین نمی توانند شرم کنند.
(کارل مارکس)
که یادش به یاد، باد
نفرین به باد، باد
نفرین بر آنکه رسم ستم را نهاد، باد
چرایی جنگ
مائوریتزیو لاتزارتو
ترجمهی فرهاد محرابی
این مقاله بخشی از سهگانهایست که لاتزاراتو در طی یکسال گذشته نگاشته. یکی از این سه مقاله پیشتر تحت عنوان «بنبستهای اندیشهی انتقادی غرب» در «نقد اقتصاد سیاسی» منتشر شده بود. مقالهی سوم نیز تحت عنوان «الزامات سیاسی یک نظم نوین جهانی» ظرف هفتههای آینده در همین نشریه منتشر خواهد شد. مقالهی حاضر که در اکتبر سال گذشته و پیش از انتخاب مجدد دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده نوشته شده همچون دو مقالهی دیگر به درهمتنیدگی مضامینی چون جنگ، امپریالیسم، انحصار و شکست حکمرانی نولیبرال در ساختار اقتصاد جهانی میپردازد. خوانش این مقاله در این روزها که ایالاتمتحده تحت رهبری ترامپ آرایش نظامی به غایت تهاجمیای به خود گرفته بسیار روشنگر خواهد بود.
ین یکی از تابلوهای ماندگار نقاشی جهان است، نقاش آن شخصی به نام فیودور روتشینکوف است.
که در آن پسر بچه ای از مدرسه برگشته و مردود شده است.
برادر کوچکتر که غرق جهل کودکی است ، به عنوان یک رقیب به او نگاهی مسخره آمیز دارد.
خواهر بزرگتر ، گرفتار غرور زیبایی خویش است، به او نگاهی تحقیر آمیز دارد.
مادر نیز که مملو از مهر مادری است به او نگاهی ملامت آمیز و گلایه مند دارد.
سگ با حرکت خود به آنها می گوید که من او را همین گونه که هست دوست دارم، و من عاشق ذات وجودیش هستم، و نه عاشق اعتبارات مادی و دنیوی!
نام تابلو " با من همانند سگ رفتار کنید"
لک لک
————-
ملا منوچهر کولیوند
========
می روم تا آشیان بر گنبد مینا بسازم
دور از این دنیا بسازم
در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم
خیمه ای از پرنیان ، خرگاهی از دیبا بسازم
دور از این کانون پستی
وین بساط خود پرستی
میروم با چیره دستی
سرنوشت خود کمی ، بالاتر از بالا بسازم
دور از این نام و نشانها
بر فراز قله آتشفشانها
پشت بام کهکشانها
پر زنم ، چندان که سر تا پا بسوزم
یا در این کانون پستی ، آتشی بر پا بسازم
یا بسوزم ..... یا بسازم
میروم تا دور از این آلایش و آلودگیها
بند خود را گم کنم در وادی نابودگیها
وارهانم خویش را از ننگ و دود اندودگیها
گر نشد ، چنبر کنم چرخ زمان را
یا بهم دوزم زمین و آسمان را
با فغان سینه سوز .... بی امان و کینه توز
هم گریزان میستیزم ..... هم ستیزان میگریزم
در جهان خاکی از پاکی اثر کو؟
گوشه امن و امان ، یا خلوت بی درد سر کو؟
زین متاع مختصر ، کس را گذشتی مختصر کو؟
با پسر مهر پدر کو؟ وز پدر شرم پسر کو؟
زندگی خاکش به سر گشته ، ولی اهل بصر کو؟
جان به قربان بشر ، اما بشر کو؟
وز بشر ، جز شور و شر کو؟
شد عیان شرش به عالم ، لیکن از خیرش خبر کو؟
راه گم شد ، راست کج شد ، راهبین کو ؟ راهبر کو؟
یارب آن طوفان که این بنیان کند ، زیر و زبر کو؟
از قلم کاری نشد ، باری تبر کو؟
دیده ها بیناست ، اما دیده صاحب نظر کو؟
در نظر جز سیم و زر کو؟
عالمی زین خاکدان آلوده تر کو؟
میروم تا عالمی دلکش تر از رویا بسازم .
قصر شیرین ، طاق بستان ، بیستون
جمله بی سقف و ستون
مادر گیتی مگر ، لیلی و مجنون نمیزاید دگر؟
یا شکسته قالب آن کوزه ها را کوزه گر؟
رادمردان ، آن صفا و سادگی کو؟
رادی و آزادی و آزادگی کو؟
چون فروغ مهر با افتادگان ، افتادگی کو؟
تخت و بخت اماده ، اما در شما آمادگی کو؟
کو شکوه کوهساران؟
کو نسیم نوبهاران؟
کو صدای آبشاران؟
کو صفای جویباران؟
کو هزاران ..... در هزاران ؟
ماه کو ؟ مهتاب کو؟ رنگین کمان کو؟
آن جهان آسمانی ، آن جلای آسمان کو؟
آنکه با دل همزبان باشد در این دور وزمان کو؟
وز شرار خانمانسوز شرارتها امان کو؟
میروم تا در شکاف سخره ها مأوا بگرم
یا سرم سامان پذیرد ، یا در این سودا بمیرم
یا بگیرم ....... یا بمیرم
یاد باد آن مردی و مردانگیها
عالم خوش باوریها ، درو از این فرزانگیها
در بهار عاشقی گل کردن دیوانگیها
با پری هم خوابگیها ، با جنون هم خانگیها
وز خرد تا خادم خودکامگی بیگانگیها
ای خوش آن خواب خیال انگیز و رویای طلایی
عالم عشق و ، بلای مبتلایی
ای دریغا ! کان طهارت رفت وآن عصمت رمید
جای هر گل ، هرزه خاری بر دمید
میروم تا درو از این درنده خوها
دور از این ناشسته رو ها
وین زننده رنگ وبوها
آشیان از اطلس و دیبا بسازم
در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم
میروم تا شکوه دل باز گویم با " خدایان "
پرده ها را پس زنم تا چهره ها گردد نمایان
پاره سازم پرده ها را
رو کنم با برده داران ، برده ها را
با ستم کیشان ، ستم پرورده ها را
باز گویم گفته ها را ، بر شمارم کرده ها را
با خدایان لخت و عریان گویم از حال گدایان
در نگاه بی گناهان این عبارت
کاین نمایش کی رسد یارب به پایان
نیست در راهی که من پا میگذارم
رد پای رهگذاری
خویش را با خویش تنها میگذارم
در حصار انتظاری
عقربک میچرخد اما دیر دیر
بی گذشت و سختگیر
بس عبوس ومرگبار
بس صبور وبردبار
ساعت سیر زمان گردیده پیر
میبرم صد ره ، به تنهایی ، پناه از بی پناهی
بلکه یک دم وارهم زین همرهان نیمه راهی
وز تباهی و سیاهی
داوریها دارم از دست ستمکاران به داور
از سیاهی میگریزم...... با تباهی میستیزم
وآنچه پیش آید در این ره از دل وجان میپذیرم
میروم ..... میروم.... تا آشیان بر گنبد مینا بسازم
دور از این دنیا بسازم
=========
ملا منوچهر کولیوند شاعر لک در شعری بدین مضمون خود را لر معرفی میکند. کتاب شاهنامه لکی که به دستور رستم شاه عباسی اتابک لرستان سروده شدهاست این نظریه که لکها در زمان صفویه به درون خاک لرستان مهاجرت کردهاند را مورد تردید قرار میدهد
منوچهر کولیوند با نام خانوادگی نورمحمدی (زادهٔ ۱۲۲۹ هـ. ق در الشتر یا درهشهر) از شاعران معروف لکزبان است.[۱][۲][۳][۴][۵] دیوان اشعار وی به زبان فارسی، لکی و زبان گورانی است.[۶] شعرهای دیوان ملا اغلب به زبان لکی سروده شدهاند، اما در آنها از اصطلاحات کردی، فارسی، عربی و ترکی نیز استفاده شده است.[
نخستوزیر گرجستان، ایراکلی کوباخیدزه، اعلام کرد که نیروهای مخالف تلاش کردند در روز انتخابات کودتایی به سبک «میدان» در تفلیس ترتیب دهند — اما این تلاش ناکام ماند.
محمدجواد ظریف وزیر اسبق امور خارجه کشورمان:
آمریکا به دنبال تغییر جمهوری اسلامی در ایران بود اما الان به این نتیجه رسیده که با این کار فروپاشی ایران صورت میگیرد، لذا به دنبال تضعیف نظام جمهوری اسلامی هستند چون از تغییر رفتار حکومت ایران ناامید شدهاند.
البته معلوم نیست این سیاست دو ماه دیگر هم باشد. آیا راه بدون جنگ متصور است؟ به نظر من باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم که به نظر میرسد آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است. اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که منافع ایران حفظ شود و حس خودمحوری ترامپ هم ارضا شود، این به معنای پایان مخاصمه میتواند باشد و چنین چیزی ممکن است.
آره.
حق با ظریف الظرفا ست
سید علی
هم
باید
مثل سید جولانی
معامله عزتمندانه ای با دوناد دیل میکر (معامله گر) بکند تا ایران مثل سوریه بهشت برین شود.
یک سومش
را دونالد بگیرد
یک سومش را عردوغان
و
یک سومش را نتان
اگر چیزی باقی ماند
آن را هم بدهند به علی پف و بن سلمان عف
ظریف: فروپاشی ایران به نفع اسراییل و به ضرر آمریکا است
باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم، آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است؛ اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که هم منافع ایران حفظ شود و حس خود محوری ترامپ هم ارضا، این به معنای پایان مخاصمه است.
محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه کشورمان:
آمریکا به دنبال تغییر جمهوری اسلامی در ایران بود اما الان به این نتیجه رسیده که با این کار فروپاشی ایران صورت میگیرد، لذا به دنبال تضعیف نظام جمهوری اسلامی هستند چون از تغییر رفتار حکومت ایران ناامید شدهاند.
البته معلوم نیست این سیاست دو ماه دیگر هم باشد. آیا راه بدون جنگ متصور است؟ به نظر من باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم که به نظر میرسد آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است.
اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که منافع ایران حفظ شود و حس خودمحوری ترامپ هم ارضا شود، این به معنای پایان مخاصمه میتواند باشد و چنین چیزی ممکن است.
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
مگر عقل ندارید؟
کسی که عقل نداشته باشد
فقط می تواند
کم و نیست
باشد
و
یا گم و نیست.
پیش شرط کمونیست بودن
داشتن پیشایپش عقل کل اندیش است.
اونی که به ما نریده بود،کلاغ ک و ن دریده بود!
آقایان عرب و اروپا!
موضوع جزایر سه گانهٔ ایران دراوایل دهه هفتاد(۱۹۷۱) بین ارباب شما یعنی دولت بریتانیا و دولت وقت ایران حل و فصل شده و اسناد آن در آرشیوهای خودتان و سازمان ملل موجود است!
بعد از رفتن بریتانیا از خلیج فارس،شماها،مخصوصا امارات و بحرین در سایهٔ حضور ایران در خلیج فارس،استقلال وامنیت یافتید!
وقتتان را تلف نکنید!
یکی را می شناسم
صبح لیبرال است
ظهر چپ میزند
و غروب که از کوچه تاریک میگذرد
زیر لب آهسته می گوید بسم الله
#سید_علی_صالحی
سید علی خامنه ای صد هزار بار با شعورتر از سید علی صالحی است.
بسم الله گفتن
چه ربطی به چپ و لیبرال بودن دارد؟
ضد چپ که لیبرال نیست
ضد چپ راست است
ضد چپگرا راستگرا
ضد لیبرال
فئودال است
مهمترین و اصیلترین نمایندگان لیبرالیسم
مارکسیست ها هستند
ذهنهایی که هنوز جهان را با متر طبقات میسنجند، نه با عمق تجربه انسان امروز.
رحمانیان
تجربه چیست و شناخت تجربی چه ارزشی دارد؟
اولا
تجربه به تنهایی وجود ندارد تا با عمقش شق القمر شود.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
همه چیز
از ذرات تا کاینات
در داربست دیالک تیکی خاص خود وجود دارد.
سعدی
دیالک تیسین بزرگ ایران گفته است:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.
تجربه یکی از زیرمفاهیم پراتیک (Praxiss) است
پراتیک در دیالک تیک تئوری و پراتیک وجود دارد
با شناخت تجربی فقط میتوان به مسطح بودن زمین و گردش خورشید به دور زمین و سکون زمین
ایمان اورد و نه بیشتر.
در جامعه بشری
همه چیز
از آه تا عطسه حتی طبقاتی است.
انکار وجود طبقات و شعور طبقاتی
فاجعه بار است.
بیا و کشتی ما در شظ سراب انداز
غریو و ولوله در بزم اهل خواب انداز
دهن کجی؟
حریفه کیست؟
حریفه
بهتر از مش دوناد که نیست
رحمانیان
«فاینپرینتِ» روشنفکران منقضی
ــــــــــــــــــــــــــــ
هشدار به نسل جوان: پیش از خواندن آثار بزرگان، ماسک ذهنی بزنید
و دستکش طبی شکاکیت بهدست کنید؛
احتمال سرایت افکار مستعمل و استدلالهای باستانی وجود دارد.
ــــــــــــــ
I grow old... I grow old...
(*) I shall wear the bottoms of my trousers rolled.
T. S. Eliot
در عصر امروز، همهچیز تاریخ مصرف دارد:
ماست، دارو، لپتاپ، دموکراسی، موبایل، عشق، ازدواج، مدرک دانشگاهی، وعده انتخاباتی، شعار انقلابی، کتاب پرفروش، شبکه اجتماعی، دوهفته نامه پیوند، حتی امید...
فقط روشنفکران ما هنوز «کلاسیک» ماندهاند؛ بیتاریخ انقضا، بی بروزرسانی، و البته پر از اعتمادبهنفس،... یا دقیق تر تفرعن، تبختر، از نوع بر ما مگوزید، از نوع استاد شاگردی، از نوع ارباب رعیتی. آنان که در دهه چهل و پنجاه نوار کاستِ نظریه ضبط میکردند، حالا در تلگرام و ایکس همان نوارها را با صدای خشدار منتشر میکنند. تفاوت فقط در رسانه است، نه در محتوا.
ذهن بعضی از این پیشوایان فکر، این قدیسان اندیشهی مستعمل، این روشنفکران مادامالعمر، مثل یک ضبطصوت قدیمی است که وقتی روشنش میکنی، بهجای تحلیل روز، هنوز شعار «بازگشت به آرمانهای اصلی» پخش میکند. حافظه کوتاهمدت خاموش شده، اما خاطرات طولانیمدت بخصوص از نوع سالخورده و سپرده شده، هنوز با وضوح و تعصب کار میکند؛ از پالوده با شاه، شام با شاملو تا دعوا با آلاحمد، کتک کاری با براهنی و نصرت و مفید و... همه حاضرند.
برای همین باید زیر پستهایشان «فاینپرینت» (یادآوری / توجه!) نوشت!
مثل این ها.
>> هشدار مصرف برای نسل جوان ناآگاه دیجیتال:
- این «آیتم» دچار «اُفت شناختی» است، با احتیاط بخوانید!
- به سوابق درخشان گذشته ارجاع داده میشود، اما نرمافزار تحلیل فعلی از کار افتاده است.
- گول نام و سابقه و کارنامه و سال های تدریس و تجربه و زهرمار دیگر را نخورید؛ محصول، همان است با بستهبندی تازه.
مشکل در سن نیست، در نپذیرفتن زمان است. آنان که روزی علیه سانسور جنگیدند، حالا خودشان استاد ممیزی افکار تازهاند.
کسانی که زمانی از «فکر آزاد» مینوشتند، امروز زیر هر نقدی مینویسند:
* «چپول!»، «ووک»، کمونیست، گلوبالیست
* «جوانک بیتجربه!»
* «تاریخ نخواندهای!»
* «ما آنجا بودیم پسرجان!»
* «تو هنوز به دنیا نیامده بودی!»
* «نسل شما عمق ندارد!»
* «شعور سیاسی یعنی ما!»
* «هرکه با ما نیست، مزدور است!»
* «درد وطن را نمیفهمی!»
* «تو فالوور داری، ما سابقه!»
* «عصر ما عصر تفکر بود، نه وایفای!»
هر جملهشان بوی همان سانسوری را میدهد که روزی با آن جنگیده بودند. انگار تنها چیزی که از آن روزگار باقی مانده، عادت به برچسب زدن است... فقط برچسبها مدرنتر شدهاند.
البته این پدیده تازگی ندارد.
- در پاریس بعد از سارتر، پیران مونپارناس هنوز در کافه فلور از «وظیفه متعهد بودن» میگفتند، در حالیکه خیابان پر از پستمدرنهای بیاعتقاد بود.
- در روسیه، تبعیدیان انقلاب ۱۹۱۷ هنوز در پاریس نشریه چاپ میکردند و از بازگشت پرولتاریا مینوشتند، در حالی که شوروی عملاً فروپاشیده بود.
- در همسایگی خودمان، آمریکا هم نسل هیپیهای ضدجنگ، امروز از بالکنهای ویلایشان نگران بازار بورساند و از بیتعهدی جوانان شکایت میکنند.
ما هم نسخه خودمان را داریم:
روشنفکرانی که یا هنوز در سال ۱۳۵۷ ماندهاند، یا در جغرافیای تبعید، بدون جیپیاس فکری سرگرداناند. کسانی که در هر گفتوگو نام نیچه و فوکو را احضار میکنند … بیآنکه بفهمند جهان مدتهاست از فلسفه به فستاسکرول رسیده است، گفتوگو دیگر در میدان نیست، در الگوریتم است؛ جهان از کتابخانه بیرون آمده و در کف دست مردم جا گرفته، دیگر با نقلقول از نیچه نمیچرخد، با نوتیفیکیشن میچرخد؛ زمانه از فلسفه به فید خبری مهاجرت کرده، از چاپخانه به صفحهنمایش کوچ کرده، از قهوهخانههای سیاسی به اتاقهای بیصدا رفته؛ امروز جهان دنبال تئوری نیست، دنبال وایفای است، از گفتوگو به سرعت انگشت رسیده و از جدلهای کاغذی گذشته و به سکوتهای دیجیتال رسیده است.
برخی هم در مسیر عجیبی سقوط کردهاند؛
>> از «ضددیکتاتور» به «نوستالژیک سلطنتطلب» رسیدهاند،
و از دشمن استعمار به شیفته نتانیاهو تبدیل شدهاند.
انگار تاریخ برایشان فقط صحنهای است برای تکرار نقشهای قدیمی، با گریم جدید.
ذهن شان هنوز میخواهد قهرمان بماند، در حالیکه حافظهشان دیگر حتی رمز عبور ایمیلشان را به یاد ندارد. بااینحال، اگر کسی بگوید «شما اشتباه میکنید»، فوراً چنان برمیآشوبند که انگار بهجای تحلیل، به شناسنامهشان، به هستی و وجودشان توهین شده.
اینجا طنز تلخ ما آغاز میشود:
روشنفکری که زمانی نماد نافرمانی بود، امروز از نظم گذشته دفاع میکند. گویی در درون هر روشنفکر ایرانی، یک پیرمرد پوسیده کوچک نشسته، ملوک ضرابی می خواند و زمزمه میکند: «کاش دنیا همانطور می ماند!»
پیشنهاد من، برای دوستان جوانم ساده است:
از این پس، کنار هر اظهار نظر جدی این حضرات، از جمله فـَـدوی، برچسب هشدار بزنیم، درست مثل دستگاههای فرودگاه:
این اندیشه ممکن است دچار نقص فنی، جهتگیری شدید یا خطای تاریخی باشد. لطفاً از لمس مستقیم خودداری کنید.
و اگر باز هم اصرار دارید سخنانشان را بخوانید، لطفاً با دستکش طبّی فکری این کار را انجام دهید. چون هرچقدر هم به گذشته احترام بگذاریم، باید بپذیریم که بعضی از بزرگان ما، دیگر فقط نسخهی آرشیوی حقیقتاند.
و البته، مثل همه چیزهای قدیمی، دیدنشان هنوز لذت دارد... اما نه برای استفاده روزمره.
ــــــــــــ
برگردان شعر الیوت:
«پیر میشوم... پیرتر میشوم...
از این پس پاچههای شلوارم را بالا میزنم.»
کنایهای تلخ دارد: مردی که بهجای درک پیری و زمان، فقط ظاهرش را با مد روز هماهنگ میکند؛ میخواهد جوان بهنظر برسد، نه جوان بیندیشد.
این مطالب رحمانیان باید تحلیل مارکسیستی شوند.
رحمانیان
خیال می کند که روشنفکریت نه یک قشر احتماعی با تعلقات طبقاتی چه بسا متضاد
بلکه یک طبقه اجتماعی است.
جلال ال احمد هم همین پندار باطل را داشت.
از این خبرها نیست
هر طبقه اجتماعی
هم شعور طبقاتی خاص خود را دارد
و
هم روشنفکران خاص خود را.
مثلا
شعرا
علما
فلاسفه
نویسندگان
نقاشان
تندیس سازان
نوازندگان
خوانندگان
معلمان
مدرسان
واعظان
دانشمندان خاص خود را
هر گردی گردو نیست
*اگر جنگی در بگیرد هیچ رئیس جمهوری در آن کشته نخواهد شد ...*
*اگر اقتصاد کشوری فرو بپاشد رئیس جمهور آن ورشکسته نخواهد شد و بانک کاخ ریاست جمهوری را مصادره نخواهد کرد*
*اگر کشوری به ورطۀ قحطی و تورم شدید بیافتد رئیس جمهور از فکر گرسنگی زن و بچه اش دیوانه نخواهد شد !*
*رئیس جمهورها از راه انداختن هیچ دعوایی ترس ندارند ، چون کتک ها را کسان دیگری می خورند !*
آبراهام لینکلن ، شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا*
اولا
رئیس جمهور
مأمور است و نه آمر (امر کننده).
آمر
طبقه حاکمه است
که نامرئی و ناشناخته می ماند
که همه کاره ای به ظاهر هیچکاره است
که پشت پرده نشینی تصمیمگیر است (حافظ)
ثانیا
رئیس جمهور
می تواند در صورت شکست
حتی دربدر و بی پناه بماند و کسی در به رویش باز نکند
ثالثا
خیلی از رئیس جمهورها ترور و اعدام و تیرباران شده اند
مثلا
همین چند ماه پیش
رئیس جمهور ایران
در برگشت از مرز پفیوزستان
در هلیکوپتر همراه با یاران جزغاله شد
رئیس جمهور دیگر
چند سال قبل توسط لاشخورها ترور شد
در سوریه همین چند ماه قبل
رئیس جمهور دربدر شد و به پوتین پناهنده شد
رئیس جمهور شیلی
جند سال قبل در کاخ ریاست جمهوری بمباران شد
رئیس جمهور دیگری را حتی دستگیرکردند و مثل مجرمی به زندان های امریکا بردند
رئیس جمهور عراق را مثل موشی از سوراخی در زیر زمین بیرون کشیدند و پس از محاکمه ای مسخره اعدام کردند
رئیس جمهور لیبی را بسان چه گوارا در ملآ عام به طرز فجیعی کشتند
....
بیا بیرون از تعصبات وافکار پوچ ذهنی
دکتر فیروز
مگر افکار عینی هم وجود دارند؟
مگر افکار را می توان به پوچ و پر
طبقه بندی کرد؟
افکار
دو دسته بیش نیستند
یا حقیقی اند
و
یا
باطل.
مشخصه حقیقت و حقیقیت (حقیقی بودن) افکار چیست؟
معیار عینی و علمی مطمئن
برای تمیز افکار حقیقی از افکار باطل چیست؟
منظور از تعصب چیست؟
مفهوم تعصب
اصلا اکتوئآل نیست.
تعصب
از مفاهیم عهد بوق و چماق و چپق است
در کشور عزرائیل هم اعدام وجود ندارد.
عوضش اما چی وجود دارد؟
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
پیش شرط صدور حکم اعدام
دستگیری و بازجویی و محاکمه و وکیل و دفاع متهم و نهایتا صدور تبرئه و یا حکم اعدام است.
در ترور و تروریسم
اما
دژخیم تلاویو و ترکیه و تهران و مسکو و ریاض و غیره تصمیم می گیرند و اجرا می کنند
عقل تان کجا ست؟
بی ذات وجود ندارد
حتی خسی بی ذات نیست
چه رسد به کسی.
ذات چیست؟
انسان در این دنیا با دو توانایی بزرگ به دنیا میآید: یکی توانایی فکر کردن و دیگری توانایی عملی کردن آنچه در ذهن خود دارد.
عسگر
تفکر مادر زادی نیست.
تفکر چیست؟
توله بشر کمترین فرقی با کره خر ندارد.
خیلی ها پس از صد سال زندگی
هنوز هم قادر به تفکر نیستند.
یعنی
کره خر زاده می شوند
و
نره خر می میرند
توانایی چیه؟
توانا بود هر که دانا بود
جنایت به چه معنی است؟
محتوای اجتماعی و سیاسی سرکوب لرها و کردها و غیره چه بوده است؟
وظایف اجنبش مشروطه و مشروطه خواهان چه بوده اند؟
این سرکوب ها انقلابی بوده اند و یا ارتجاعی؟
تشکیل دولت مدرن مرکزی و پایا دادن به نظامات ملوک الطوایفی و هرج و مرج در کشور
اقدامی انقلابی بوده است و یا ارتجاعی؟
نه.
این حرفها مارکسیستی ـ لنینیستی اند.
این حرفها که از ما نیستند.
این حرفها از فلاسفه چه بسا بی نام پرولتاریا در آلمان انتی فاشیستی اند.
هنر ما حمل و نقل افکار آنان است.
همین و بس.
پدر و مادرم به سختی میتوانستند بخوانند یا بنویسند
عمر یاغی، برنده اردنی جایزه نوبل شیمی امسال:
من در خانوادهای از پناهندگان متولد شدم و والدینم به سختی میتوانستند بخوانند یا بنویسند.
علم بزرگترین نیروی برابرکننده در جهان است.
رویای شیمیدانان این است که بتوانند ساختارهای شیمیایی را با رویکرد بلوکهای سازنده بسازند.
چیزی که ما پیدا کردیم، تنوع بسیار زیادی از چارچوبها و به تبع آن، تعداد بسیار زیادی از کاربردها است.
عجب خرافاتی
اولا
علمای علم الاشیاء بالاعم و علمای شیمی بالاخص
نه اهل اوتوپی و رؤیا
بلکه اهل علم و عمل آزمایشگاهی اند.
ضمنا
شیمی از علوم تجربی است
خیلی از پیوندهای شیمیایی مثلا دارویی
چه بسا تصادفا سنتز می شوند
خیلی از داروها
از موجودات ذره بینی و نباتی و جانوری
ایزوله می شوند
همین نیکوتین
سپر پدافندی گباه توتون است
حشره ای و یا پیله ای اگر از برگ های این گیاه تغذیه کند
چه بسا مسوم می شود و دار باقی را وداع می گوید
علم
چرا و کجا و به چه دلیل باید « بزرگترین نیروی برابرکننده در جهان» باشد
اصلا منظور اعرابی از نیروی برابرکننده
چیست؟
لیبرالیسم بورژوازی انقلابی آغازین
تحت رهبری کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و روسو و هلوه تیوس و دیدرو و لامتری و هولباخ
ضد فئودالیسم بوده است.
به همین دیل
مارکسیست ها
نه مخالف لیبرالیسم بلکه ادامه دهنده و توسعه و تکامل بخشنده و تعمیق کننده لیبرالیسم اند
یعنی نافی دیالک تیکی لبرالیسم اند
شعارهای برنامه ای بورژوازی انقلابی آغازین
(ازادی و برابری و خواهری و برادری) در مارکسیسم
از قید وبند فرمالیسم آزاد می شوند و محتوا کسب می کنند.
امپریالیسم
عزرائیل لیبرالیسم و اتیک و اخلاق و راسیونالیسم و هومانیسم است
همه دستاوردهای انقلابات بورژوایی
در مارکسیسم تداوم و تعمیق می یابند
کیانوری سواد مارکسیستی نداشت
و
خیال می کرد که مهندس بازرگان و سنجابی لیبرال اند
و از لیبرال فحش واژه می ساخت.
ترور،اعدام و جنگ افروزی هیچ فرقی با هم ندارند
سیروس
این ادعای شما
فرمی از خردستیزی (ایراسیونالیسم) است
خردستیزی (ایراسیونالیسم)
اس اساس ایده ئولوژی بورژوازی مرتجع واپسین و معاصر است
اس اساس ایده ئولوژی امپریالیسم است.
مخترع خردستیزی (ایراسیونالیسم)
فریدریش نیچه
خاتم الفلاسفه امپریالیسم است.
این ادعای شما
به معنی بیگانگی شما با تعریف علمی و انقلابی مفاهیم است
ادعایی عمیقا ضد پرولتری و ضد مارکسیستی ـ لنینیستی است.
لنین
برخورد وسواس امیز با مفاهیم را صدهزار بار توصیه کرده است.
هر مفهومی در دایرت المعارف مارکسیستی ـ لنینیستی
تعریف استاندارد آهنین خود را دارد
ادعای شما
سرشته به عرفان است که متکتبی ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی (ایراسیونالیسم) استو
از دید عرفان هم خر و خربزه و خلق و خدا و خرما و خردل یکی است
ترور تعریف دارد
یکسان قلمداد کردن ترور با اعدام و جنگ و غیره
فقط به درد عوامفریبی می خورد
و
نه به درد روشنگری
استالین در قرن گذشته مانع سلطه فاشیسم برجهان شد.ولی بعداز فروپاشی بلوک شرق، و عقب نشینی پروژه سوسیالیستی، متاسفانه پروژه فاشیستی با همکاری صیهونیسم در حال احیاء است.فعلا ایدئولوژی جهانی وجود ندارد که در مقابل صیهون- فاشیسم یکپارچه عمل کند.و این مقابله و مبارزه بشکل منطقه ای عمل میکنه.امروز بعلت بحران ایدئولوژیک در جهان، تلاش میشود که جلادان بشریت را قهرمان معرفی کنند، کاری که در اوکراین کردند و استپان باندرا جنایتکار را قهرمان معرفی کردن ، و چندین مجسمه یادبود برای او ساختند. استپان باندارا در جنایت و قتل عام هیچ فرقی با نتانیاهو نداره،
اسکندر
اسکندر و اختراعاتش.
نوادگان کیان؟
مگر نواده فاشیستی
حتما فاشیست می شود
و
نواده کمونیستی
حتما
کمونیست؟
قاتل چه گوارا را چه ترور کرده است؟
حتی
فرزند فاشیستی
حتما فاشیست نمی شود،
چه رسد به نوه و نتیجه اش.
اسکندر از قران کریم هم بی خبر مانده است.
ان من اولادکم ... فتنه عدو لکم
توله های تان اسباب آزمون شما هستند
دشمنان تان هستند.
این یک قانون دیالک تیکی است که از زبان کریم می شنویم.
توله هر کس نافی دیالک تیکی او ست
قانون نفی نفی
به همین دلیل نسل بعدی بهتر از نسل قبلی است.
پسر و دختر بهتر از پدر و مادر است.
دختر همین استالین و دختر نافی اش یعنی خروشچف و دختر فیدل کاسترو و سیاوش کسرایی
جزو سکنه ایالات متحده امریکا هستند
یعنی از کشور مادری و پدری شان فرار کرده اند.
معلوم نیست که اسکندر در پی چیست.
بی شک در پی حقیقت نیست.
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
پیش شرط صدور حکم اعدام دستگیری و بازجویی و محاکمه و دفاع متهم و نهایتا صدور حکم اعدام است. در ترور و تروریسم اما دژخیم تلاویو و ترکیه و تهران و مسکو و ریاض و غیره تصمیم می گیرند و اجرا می کنند
آقای خامنه ای بفهم حرف این مرد را
یاشینا باخان اولسا، قان آخماز؛
شعر ترکی رییسجمهور در طعنه به جنایات اسراییل
رییسجمهور پزشکیان در رویداد روز ملی روستا و عشایر:
کسی که اشک دیدگان انسانها را میبیند هیچگاه به مردم ظلم و ستمی روا نمیکند.
مدعیان دروغین حقوق بشر که پول و قدرت چشمشان را بسته است از هیچ ستمی دست نخواهند کشید.
اگر ننه دکارت زنده بود
می گفت:
ما نمی اندیشیم
پس زنده ایم و زر می زنیم.
مشخصه مرکزی مهم بنی بشر این است
که
از تاریخ
هیچ نمی اموزد.
برای اینکه اعمال دیگران را
از لندترین مناره ها جار می زند
و اعمال خود را بکلی از یاد می برد.
از خاوران بپرس که بر ما چه رفته است.
از خاوران بپرس که بر ما چه رفته است.
حریفی ز
رهبران اسیر حزب توده را دیده بود که از فرط گرسنگی
به پوست خیار زیر پا مانده ای حتی دل می بستند.
شرم
خصیصه ای انقلابی است
مرتجعین نمی توانند شرم کنند.
(کارل مارکس)
که یادش به یاد، باد
نفرین به باد، باد
نفرین بر آنکه رسم ستم را نهاد، باد
چرایی جنگ
مائوریتزیو لاتزارتو
ترجمهی فرهاد محرابی
این مقاله بخشی از سهگانهایست که لاتزاراتو در طی یکسال گذشته نگاشته. یکی از این سه مقاله پیشتر تحت عنوان «بنبستهای اندیشهی انتقادی غرب» در «نقد اقتصاد سیاسی» منتشر شده بود. مقالهی سوم نیز تحت عنوان «الزامات سیاسی یک نظم نوین جهانی» ظرف هفتههای آینده در همین نشریه منتشر خواهد شد. مقالهی حاضر که در اکتبر سال گذشته و پیش از انتخاب مجدد دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده نوشته شده همچون دو مقالهی دیگر به درهمتنیدگی مضامینی چون جنگ، امپریالیسم، انحصار و شکست حکمرانی نولیبرال در ساختار اقتصاد جهانی میپردازد. خوانش این مقاله در این روزها که ایالاتمتحده تحت رهبری ترامپ آرایش نظامی به غایت تهاجمیای به خود گرفته بسیار روشنگر خواهد بود.
ین یکی از تابلوهای ماندگار نقاشی جهان است، نقاش آن شخصی به نام فیودور روتشینکوف است.
که در آن پسر بچه ای از مدرسه برگشته و مردود شده است.
برادر کوچکتر که غرق جهل کودکی است ، به عنوان یک رقیب به او نگاهی مسخره آمیز دارد.
خواهر بزرگتر ، گرفتار غرور زیبایی خویش است، به او نگاهی تحقیر آمیز دارد.
مادر نیز که مملو از مهر مادری است به او نگاهی ملامت آمیز و گلایه مند دارد.
سگ با حرکت خود به آنها می گوید که من او را همین گونه که هست دوست دارم، و من عاشق ذات وجودیش هستم، و نه عاشق اعتبارات مادی و دنیوی!
نام تابلو " با من همانند سگ رفتار کنید"
لک لک
————-
ملا منوچهر کولیوند
========
می روم تا آشیان بر گنبد مینا بسازم
دور از این دنیا بسازم
در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم
خیمه ای از پرنیان ، خرگاهی از دیبا بسازم
دور از این کانون پستی
وین بساط خود پرستی
میروم با چیره دستی
سرنوشت خود کمی ، بالاتر از بالا بسازم
دور از این نام و نشانها
بر فراز قله آتشفشانها
پشت بام کهکشانها
پر زنم ، چندان که سر تا پا بسوزم
یا در این کانون پستی ، آتشی بر پا بسازم
یا بسوزم ..... یا بسازم
میروم تا دور از این آلایش و آلودگیها
بند خود را گم کنم در وادی نابودگیها
وارهانم خویش را از ننگ و دود اندودگیها
گر نشد ، چنبر کنم چرخ زمان را
یا بهم دوزم زمین و آسمان را
با فغان سینه سوز .... بی امان و کینه توز
هم گریزان میستیزم ..... هم ستیزان میگریزم
در جهان خاکی از پاکی اثر کو؟
گوشه امن و امان ، یا خلوت بی درد سر کو؟
زین متاع مختصر ، کس را گذشتی مختصر کو؟
با پسر مهر پدر کو؟ وز پدر شرم پسر کو؟
زندگی خاکش به سر گشته ، ولی اهل بصر کو؟
جان به قربان بشر ، اما بشر کو؟
وز بشر ، جز شور و شر کو؟
شد عیان شرش به عالم ، لیکن از خیرش خبر کو؟
راه گم شد ، راست کج شد ، راهبین کو ؟ راهبر کو؟
یارب آن طوفان که این بنیان کند ، زیر و زبر کو؟
از قلم کاری نشد ، باری تبر کو؟
دیده ها بیناست ، اما دیده صاحب نظر کو؟
در نظر جز سیم و زر کو؟
عالمی زین خاکدان آلوده تر کو؟
میروم تا عالمی دلکش تر از رویا بسازم .
قصر شیرین ، طاق بستان ، بیستون
جمله بی سقف و ستون
مادر گیتی مگر ، لیلی و مجنون نمیزاید دگر؟
یا شکسته قالب آن کوزه ها را کوزه گر؟
رادمردان ، آن صفا و سادگی کو؟
رادی و آزادی و آزادگی کو؟
چون فروغ مهر با افتادگان ، افتادگی کو؟
تخت و بخت اماده ، اما در شما آمادگی کو؟
کو شکوه کوهساران؟
کو نسیم نوبهاران؟
کو صدای آبشاران؟
کو صفای جویباران؟
کو هزاران ..... در هزاران ؟
ماه کو ؟ مهتاب کو؟ رنگین کمان کو؟
آن جهان آسمانی ، آن جلای آسمان کو؟
آنکه با دل همزبان باشد در این دور وزمان کو؟
وز شرار خانمانسوز شرارتها امان کو؟
میروم تا در شکاف سخره ها مأوا بگرم
یا سرم سامان پذیرد ، یا در این سودا بمیرم
یا بگیرم ....... یا بمیرم
یاد باد آن مردی و مردانگیها
عالم خوش باوریها ، درو از این فرزانگیها
در بهار عاشقی گل کردن دیوانگیها
با پری هم خوابگیها ، با جنون هم خانگیها
وز خرد تا خادم خودکامگی بیگانگیها
ای خوش آن خواب خیال انگیز و رویای طلایی
عالم عشق و ، بلای مبتلایی
ای دریغا ! کان طهارت رفت وآن عصمت رمید
جای هر گل ، هرزه خاری بر دمید
میروم تا درو از این درنده خوها
دور از این ناشسته رو ها
وین زننده رنگ وبوها
آشیان از اطلس و دیبا بسازم
در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم
میروم تا شکوه دل باز گویم با " خدایان "
پرده ها را پس زنم تا چهره ها گردد نمایان
پاره سازم پرده ها را
رو کنم با برده داران ، برده ها را
با ستم کیشان ، ستم پرورده ها را
باز گویم گفته ها را ، بر شمارم کرده ها را
با خدایان لخت و عریان گویم از حال گدایان
در نگاه بی گناهان این عبارت
کاین نمایش کی رسد یارب به پایان
نیست در راهی که من پا میگذارم
رد پای رهگذاری
خویش را با خویش تنها میگذارم
در حصار انتظاری
عقربک میچرخد اما دیر دیر
بی گذشت و سختگیر
بس عبوس ومرگبار
بس صبور وبردبار
ساعت سیر زمان گردیده پیر
میبرم صد ره ، به تنهایی ، پناه از بی پناهی
بلکه یک دم وارهم زین همرهان نیمه راهی
وز تباهی و سیاهی
داوریها دارم از دست ستمکاران به داور
از سیاهی میگریزم...... با تباهی میستیزم
وآنچه پیش آید در این ره از دل وجان میپذیرم
میروم ..... میروم.... تا آشیان بر گنبد مینا بسازم
دور از این دنیا بسازم
=========
ملا منوچهر کولیوند شاعر لک در شعری بدین مضمون خود را لر معرفی میکند. کتاب شاهنامه لکی که به دستور رستم شاه عباسی اتابک لرستان سروده شدهاست این نظریه که لکها در زمان صفویه به درون خاک لرستان مهاجرت کردهاند را مورد تردید قرار میدهد
منوچهر کولیوند با نام خانوادگی نورمحمدی (زادهٔ ۱۲۲۹ هـ. ق در الشتر یا درهشهر) از شاعران معروف لکزبان است.[۱][۲][۳][۴][۵] دیوان اشعار وی به زبان فارسی، لکی و زبان گورانی است.[۶] شعرهای دیوان ملا اغلب به زبان لکی سروده شدهاند، اما در آنها از اصطلاحات کردی، فارسی، عربی و ترکی نیز استفاده شده است.[
نخستوزیر گرجستان، ایراکلی کوباخیدزه، اعلام کرد که نیروهای مخالف تلاش کردند در روز انتخابات کودتایی به سبک «میدان» در تفلیس ترتیب دهند — اما این تلاش ناکام ماند.
محمدجواد ظریف وزیر اسبق امور خارجه کشورمان:
آمریکا به دنبال تغییر جمهوری اسلامی در ایران بود اما الان به این نتیجه رسیده که با این کار فروپاشی ایران صورت میگیرد، لذا به دنبال تضعیف نظام جمهوری اسلامی هستند چون از تغییر رفتار حکومت ایران ناامید شدهاند.
البته معلوم نیست این سیاست دو ماه دیگر هم باشد. آیا راه بدون جنگ متصور است؟ به نظر من باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم که به نظر میرسد آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است. اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که منافع ایران حفظ شود و حس خودمحوری ترامپ هم ارضا شود، این به معنای پایان مخاصمه میتواند باشد و چنین چیزی ممکن است.
آره.
حق با ظریف الظرفا ست
سید علی
هم
باید
مثل سید جولانی
معامله عزتمندانه ای با دوناد دیل میکر (معامله گر) بکند تا ایران مثل سوریه بهشت برین شود.
یک سومش
را دونالد بگیرد
یک سومش را عردوغان
و
یک سومش را نتان
اگر چیزی باقی ماند
آن را هم بدهند به علی پف و بن سلمان عف
ظریف: فروپاشی ایران به نفع اسراییل و به ضرر آمریکا است
باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم، آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است؛ اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که هم منافع ایران حفظ شود و حس خود محوری ترامپ هم ارضا، این به معنای پایان مخاصمه است.
محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه کشورمان:
آمریکا به دنبال تغییر جمهوری اسلامی در ایران بود اما الان به این نتیجه رسیده که با این کار فروپاشی ایران صورت میگیرد، لذا به دنبال تضعیف نظام جمهوری اسلامی هستند چون از تغییر رفتار حکومت ایران ناامید شدهاند.
البته معلوم نیست این سیاست دو ماه دیگر هم باشد. آیا راه بدون جنگ متصور است؟ به نظر من باید دنبال راهحلی بدون جنگ باشیم که به نظر میرسد آمریکا هم دنبال راهی بدون جنگ است.
اگر بشود معامله عزتمندانهای را طراحی کرد که منافع ایران حفظ شود و حس خودمحوری ترامپ هم ارضا شود، این به معنای پایان مخاصمه میتواند باشد و چنین چیزی ممکن است.
برای چی با مجازات اعدام مخالفت باید کرد؟
اعدام متمدنانه ترین فرم مجازات است.
ترور و تروریسم باید محکوم و معدوم و مذموم شود و نه اعدام.
مگر عقل ندارید؟
کسی که عقل نداشته باشد
فقط می تواند
کم و نیست
باشد
و
یا گم و نیست.
پیش شرط کمونیست بودن
داشتن پیشایپش عقل کل اندیش است.
اونی که به ما نریده بود،کلاغ ک و ن دریده بود!
آقایان عرب و اروپا!
موضوع جزایر سه گانهٔ ایران دراوایل دهه هفتاد(۱۹۷۱) بین ارباب شما یعنی دولت بریتانیا و دولت وقت ایران حل و فصل شده و اسناد آن در آرشیوهای خودتان و سازمان ملل موجود است!
بعد از رفتن بریتانیا از خلیج فارس،شماها،مخصوصا امارات و بحرین در سایهٔ حضور ایران در خلیج فارس،استقلال وامنیت یافتید!
وقتتان را تلف نکنید!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر