نه عزت حق پرست از طرفداران خط کیانوری است
و نه خط کیانوری پس از شکست اردوگاه سوسیالیستی جهانی، جنبش بین المللی کارگری ـ کمونیستی و جنبش رهایی بخش ملی،
تدوین شده بود
و
نه ایرادی در خط کیانوری ـ جوانشیر بود.
تجربه تجاوز ۱۲ روزه امپریالیسم و صهیونیسم به ایران،
خط کیانوری ـ جوانشیر
را
به محک تجربه زد
و
صحتش را برای هر کوته بین کوته اندیش کر و کور و خری اثبات کرد.
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر چه در آن، غش باشد.
حافظ و مارکس
ربع
پهلوی اعلام کرد اگر آمریکا و اسرائیل از او حمایت کنند تا جمهوری اسلامی
را از بین ببرد؛ هوافضای سپاه که توان اصلی موشکی ایران محسوب می شود را
تعطیل خواهد کرد!!!!
پ.ن:
فقط هوافضا را نابود میکنی؟
آخه ابله ، فرض کنیم تورا با زور به ایران آوردند، اون علی یف با پانترک ها یک قسمت ایران رو می خوره.
حالا من به جاهای دیگه ایران کار ندارم.با چی تو میخواهی از مملکت دفاع کنی؟
اصلا تو میفهمی چی میگی؟
افسر
سابق عملیات سیا در اروپا و خاورمیانه دلایل جدیدی برای بازداشت نتانیاهو
توسط دولت آمریکا ارائه کرده که در ۲۴ ساعت یک و نیم میلیون بیننده داشته
است
فیلیپ جیرالدی
اسرائیل به طور غیرقانونی اورانیوم غنیشده را از
شرکتی به نام NUMEC متعلق به یک یهودی آمریکایی در پنسیلوانیا به دست آورد و
چاشنیهای هستهای برای ساخت بمب به طور غیرقانونی در کالیفرنیا توسط یک
فیلمساز اسرائیلی به دست آمد... بنیامین نتانیاهو در این سرقتها دست داشته
است، بنابراین باید دفعه بعد که به ایالات متحده میآید دستگیر شود!
سخن لنین از کدام از جنگ بوده است؟
اختلاف لنینسم با سوسیال ـ دموکراتیسم
در موضعگیری پرولتاریای انقلابی جهانی نسبت به ج ج امپریالیستی اول بوده است
ایران
هفتمین آماج در پروژه امپریالیستی ـ صهیونیستی است
حساب ۶ کشور را رسیده اند
و ااکنون نوبت به ایران رسیده است.
لنینیسم
سرسیخت ترین مخالف دگماتیسم بوده است.
کسب و کار دیمدام و لیملام همیشه همین بوده است:
شکار آیه ای از کتب مقدس و ذکر پر دبدبه و کبکبه آن از منابر و مناره ها
به نیت خودفریبی و عوامفریبی.
ما این طرز «تفکر» را اسکولاستیکی می نامیم.
کسب و کار طبری هم همین بوده است
مراجعه کنید به نقد آثار و اشعار و افکار طبری در وبلاگ بی مشتری ما که مغز خر خورده ایم
آنهم خروار خروار.
پزشکیان رئیس شورای دفاع میشود
ایران بنا دارد با فعالسازی بخش دیگری از ظرفیتهای قانون اساسی، نهادی را به نام «شورای دفاع» تشکیل دهد.
اصل
۱۷۶ قانون اساسی مشخصاً میگوید که شورای عالی امنیت ملی به تناسب وظایف
خود شوراهای فرعی را از قبیل شورای دفاع و شورای امنیت کشور تشکیل میدهد.
ریاست
هر یک از شوراهای فرعی با رئیسجمهور یا یکی از اعضای شورای عالی است که
از طرف رئیسجمهور تعیین میشود. حدود اختیارات و وظایف شوراهای فرعی را
قانون معین میکند و تشکیلات آنها به تصویب شورای عالی میرسد.
بر مبنای
همین اصل قانون اساسی، چند روز پیش ساختار شورای دفاع نیز مصوب شده است که
بر اساس این ساختار، رئیسجمهور، رئیس شورا خواهد بود و به احتمال بسیار،
فردی از نیروهای مسلح کشور از طرف رئیسجمهور به عنوان دبیر این شورا مشخص
میشود.
به نظر میرسد، «حمایت از تقویت همهجانبه توان دفاعی کشور»،
«حضور برخی دیگر از فرماندهان نظامی در شورا، علاوه بر رئیس ستادکل نیروهای
مسلح (که در شورای عالی امنیت ملی نیز حضور دارد)» و «سرعت عمل در
تصمیمگیریهای مربوط به حوزه دفاعی کشور»، بخشی از اهداف فعالسازی این
ظرفیت در قانون اساسی است.
برخی اخبار حاکیست که رؤسای سه قوه، ۲
نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی، وزیر اطلاعات، رئیس ستاد
کل نیروهای مسلح، فرمانده کل سپاه، فرمانده کل ارتش و فرمانده قرارگاه
مرکزی خاتم الانبیاء، ازجمله اعضای این شورا خواهند بود.
ماهواره
مخابراتی ناهید‑۲ با وزن ۱۱۰ کیلوگرم و عمر عملیاتی ۲ سال، گامی مهم در
دستیابی ایران به فناوری ماهوارههای مخابراتی در مدار پایین است؛ تاکنون
تنها کشورهای معدودی مانند آمریکا، چین، هند و فرانسه موفق به طراحی و ساخت
مستقل چنین ماهوارههایی شدهاند.
پ.ن:
این پیشرفت ها باعث افتخار
است، ولی نیازهای اولیه مردم را هم باید تامین کرد.کشور هنوز نمی تواند
برق، آب و دیگر نیازها را تامین کند.
مثال از شوروی: مردم از اب مجانی گرفته ، تا برق، تلفن، تحصیلات، خدمات پزشکی، مترو مجانی، بهترین فرهنگ انسانی،
بخش بزرگی از مردم همه این مزایا را ول کردند بدنبال آدامس،موز، شلوار لی ، و دیگر سرگرمیها افتادند.حالا همه افسوس می خورند.
همزمان
به مردم باید توجه کرد، با داشتن آب ، برق و نیازهای اولیه، مردم آن
پیشرفت ها را هم خواهند دید و افتخار خواهند کرد.من فکر میکنم که مردم
دارای استقامت، صبر و تحمل هستند.این جنگ ۱۲روزه نشان داد.
پوتین
بنا بر افشاگری های حریف جسور شهیدی
قصر عظیمی در روسیه برا ی خودش ساخته است.
برای ایام پیری؟
زنش که هزار سال جوانتراز او ست
در سوئیس در قصر دیگری با خانواده اش زندگی می کند.
شرودر صدر اعظم سابق المان
رفیق پوتین
سالی یک یملیون دلار از شرکت نفت پوتین حقوق می گیرد
و هر هفته با زیبارویی ازدواج میکند.
فکر می کنید منبع ثروت میلیاردرهای چین و ماچین چیست؟
عرق جبین حضرات نشسته در سواحل کانادا و قطر و ابوظبی؟
اصلا منبع ثروت خود دولت چین چیست؟
اعدام های چین و ماجین
بیشتر سمبولیک اند و نه رئالیستیک.
به نیت عوامفریبی اند.
سیدعلی
هم می تواند پسر قالی باف و خالی باف را اعدام کند.
ولی با اعدام که مسئله ای حل نمی شود.
جامعه
سرمایه داری است و فساد ذاتی این سیستم است.
یا گذار به کمونیسم
و
یا درجا زدن در منجلاب توحش و بربریت و خریت
خاخام اسرائیلی: کودکان غزه باید از گرسنگی بمیرند!
شائولوف،
خاخام اسرائیلی: تمام مردم غزه و تمام کودکان غزه باید از گرسنگی بمیرند؛
اینکه در اسرائیل حتی دربارهٔ گرسنگی کودکان غزه صحبت میکنند، مایهٔ ننگ
است.
«بوخدور علاج»
سویله دی:
«درد جهالته.»
خوب که چی بشود؟
کشتار ۶ میلیون یهودی و دهها میلیون اسیر و سکنه سرزمین های اشغالی و میلیون ها اسیر روسی و کموینست و کولی
توسط ارتش های نازی و فاشیسم ژاپن و ایتالیا و اسپانیا
چه درد بی درمانی از فاشیسم منفور جهانی را درمان کرده است
تا کشتار خلق فلسطین
دردی از درد های بی درمان مجانین فاشیست اسرائیل را درمان کند؟
منفور جهانیان بودن
چه لذتی و مزیتی دارد؟
چنین کسی چگونه می تواند در ایینه نظر کند؟
متن کامل سخنرانی الکساندر سولژنیتسین در جشن فارغ التحصیلی
دانشجویان دانشگاه هاروارد - 1978. 8 ژوئن
من
بسیار خوشحالم که در این روز میهمان شما در با پرستیژترین دانشگاه دنیا
هستم . شعار فارغ التحصیلان هاروارد " وریتاس"( (Veritasاست.(الهه حقیقت
محض و منبع روحیه حقیقت جویی برای رومیان عهد باستان - مترجم)البته حقیقت
در اکثر موارد چندان برای انسان ها مطبوع و لذت بخش نیست و با وجود تلخ و
ناگوار بودن آن ، بد فهمی و کج فهمی های زیادی در مورد این مفهوم ، وجود
دارد. و در صحبت های امروز من نیز تلخی هایی وجود دارد ، ولی باید بگویم که
حرف های من نه از سوی یک دشمن، که از طرف یک دوست مطرح می شود.خیلی از شما
قبلاً دریافته اید و دیگران در طول حیاتشان در خواهند یافت که به محض
اینکه تمرکز حواس گسسته می شود،حقیقت از ما می گریزد و در همین حال این
توهم بر جای می ماند که ما هنوز به دنبال حقیقت هستیم...اما بحث بر سر این
است که این تمرکز حواس و محوریت هدف مداری تا کجا با ماست؟از کجا به بعد در
مسیری واگرا قدم خواهیم زد؟ و از کجا دیگر صلاحیت تولید مفهوم از ما رخت
می بندد؟ و به جامعه ای بیاندیشید که از سر تا به پا به هرچیزی می اندیشد
جز حقیقت.خروجی این سامانه چه خواهد بود؟سه سال پیش من در ایالات متحده
موضوعاتی را طرح کردم که در آن زمان غیر قابل قبول به شمار می رفت.هرچند هم
اینک بسیاری از افراد با آن صحبت ها موافق هستند...- دنیایی که از هم
گسیخته شده است:گسیختگی و تکه تکه شدن دنیای امروز ما را حتی با نگاهی گذرا
به آن می توان دریافت. ما امروزه با دو قدرت بزرگ نقش آفرین جهانی در
دنیای مان روبرو هستیم که هریک از آنها قادرند تا دیگری را به صورت کامل از
بین ببرند. به هرحال با وجودی که از هم گسیختگی دنیای ما بیش از هر بخش در
حوزه سیاست قابل مشاهده است ، می توان چنین فرض کرد که با مذاکرات
دیپلماتیک سیاسی و یا توازن تسلیحاتی دو طرف ، مخاطرات فراروی دنیای ما
،کاهش یابد.اما واقعیت اینست که این از هم گسیختگی ، بسیار عمیق تر وچالش
برانگیز تر از آنی است که عده ای آن را مطرح کرده اند و یا در نگاه اول،
مشاهده می گردد. همه ما در آستانه یک فاجعه بزرگ قرار گرفته ایم و همانند
یک ضرب المثل قدیمی ،هیچ کس نمی تواند در برابر از هم فروپاشیده شدن بنیان
های یک پادشاهی(و اینک درکره خاکی ما) ایستادگی کند.- دنیاهای معاصر:ما با
مفهوم جهان سوم آشنا هستیم. لذا در کنار دنیاهای اول و دوم ،ما سه دنیا
داریم.البته بدون شک می توان دنیاهای بیشتری را در نظر گرفت و یا مشاهده
نمود و در عین حال ، همه فرهنگ های مستقل که دنیای ویژه خود را بنا نهاده
باشند ، با بهت غرب رو برو می گردند. و در گام اول ما باید هند و چین و
جهان اسلام و آفریقا را به عنوان دنیاهایی خارج از حیطه دنیاهای اول ودوم
وسوم به رسمیت بشناسیم. برای ۱۰۰۰ سال ،روسیه به عنوان یک دنیای مستقل از
طرف غرب به رسمیت شناخته نگردید و هم اینک هم غربی ها نمی توانند شوروی
اسیر در اندیشه های کمونیسم را درک کنند. در سال های اخیر ژاپنی ها به سرعت
از غرب دور شده اند. و با وجودی که من یک داور نیستم، اما اسراییل از
دیدگاه من، بدلیل بنیان های مذهبی رادیکال دولت های حاکم بر آن ، سال هاست
که از دنیای غرب جدا شده است.تا همین چند دهه پیش ، اروپایی ها مستعمراتی
در سراسر دنیا داشتند و با مقاومت های زیادی هم روبرو نبودند. چراکه
اروپایی ها با بسط قدرت و نفوذ خود ،آنان را در بند خود گرفته بودند و هنوز
هم حجم غارت منابع شان توسط غربی ها، قابل سنجش نیست.نابینایی و غفلت
جهانیان از ابعاد این سلطه و استعمارگری ها همچنان ادامه دارد و شیوه زندگی
غربی و مکاتبی نظیر دموکراسی در بسیاری از این مناطق طرفداران زیادی دارد و
هنوز هم شایستگی هاو جایگاه یک کشور در دنیای امروز ، با انطباق آنها با
چنین ارزش هایی ، سنجش می گردد.اما تا چه زمانی همه کشورها باید با
معیارهای غربی سنجیده و مقایسه گردند؟ اما تصویر واقعی توسعه دنیای ما ،
کاملا متفاوت است.از هم گسیختگی دنیای امروز ما و ظهور دنیایی دو قطبی ، می
تواند زمینه نگرشی نو را در میان جهانیان فراهم آورد. کوته فکری بسیاری در
مقایسه ساده انگارانه کشورهای دنیا، می تواند با تغییرات زیادی روبرو گردد
و مطمئنا استفاده از اهرم خشونت برای بسط قدرت یک کشور، دیگر قابل پذیرش
نیست. ما باید نقش آفرینی سایر کشورها را بپذیریم ، هرچند این کار برای ما ،
بسیار دشوار است. و در اینجا من تلاش می کنم که دیده هایم در غرب را برای
شما تبیین کنم.- افول در شجاعت:غرب امروز، سال هاست که شجاعت خود را از دست
داده است.و همه کشورها و دولتها و احزاب و البته سازمان ملل هم به این
ورطه سقوط کرده اند. این شرایط بویژه در گروه ها و مجامع روشنفکری قابل
مشاهده است و آنان باعث گسترش این روحیه در سراسر جامعه جهانی نیز شده اند.
در سراسر بلوک غرب، ما شاهد افراد روشن بین و برجسته ای هستیم که با وجود
دارا بودن نظراتی پیشرو ، در تعیین سرنوشت جامعه خویش، هیچ تاثیری قابل
ملاحظه ای ندارند. بوروکرات های روشنفکر و سیاستمدار با انزوا و گوشه گیری ،
عملا به منتقدانی کم اثر تبدیل شده اند. و این شرایط در مستعمره های پیشین
غرب نیز که از وجود دولت هایی ضعیف و ناکارا رنج می برند ، کم وبیش قابل
مشاهده است. در بخش های دیگر دنیا هم که از دولت هایی خودکامه برخوردارند
،این افراد از تنگناهای زیادی برخوردارند و هرگونه مخالفت، به شدت سرکوب می
گردد.و این فقدان انگیزه و شجاعت در بیان عقاید از دیرباز وجود داشته
است.و آیا باید به این نکته اشاره کنم که از دیرباز فقدان انگیزه و شجاعت
برای آغاز راهی نو در مسیر گذشته ، وجود داشته است؟- دارایی ها و داشته
ها:از زمانی که دولت های مدرن غربی پایه گذاری شدند، این ادعاها وجود داشته
است: دولت های در خدمت مردم و تامین آزادی مردم در راه دستیابی به یک
زندگی شاد.(مثلا به اعلامیه استقلال آمریکا بنگرید.)در دهه های اخیر هم
الگوی دولت رفاه در سایه پیشرفت های اجتماعی و تکنیکی ، پدید آمده است.
مردم شما منابع مادی و آزادی های لازم برای ایجاد چنین رویاهایی را در
اختیار دارند.اما حرص و تنوع طلبی موجود در جوامع مدرن ، باعث ایجاد
افسردگی و اضطراب و آشفتگی های روانی و کشمکش های بیهوده ای نیز شده است.
این رقابت های دائمی ، راهی را برای آزادی افراد باقی نگذاشته است. امروزه
شهروندان غربی، امکاناتی را دراختیار دارند که پدران و پدربزرگ هایشان حتی
خواب تصاحب آنها را نمی دیدند. اما با وجود حذف نقش آفرینی های پیشین دولت
در زندگی مردم ، آیا همه وعده های رهبران غرب محقق گردیده است؟حتی زیست
شناسان هم می گویند که دارا بودن یک محیط کاملا ایمن و مطلوب برای تداوم
حیات یک موجود زنده ، یک مزیت به شمار نمی رود. و امروزه در غرب ، رفاه و
ثروت در حال نشان دادن چهره وآثار واقعی اش است.- زندگی قانونمند:جوامع
غربی ، زندگی مردمان خویش را بر پایه موازین قانونی ، بنیان نهاده اند. و
محدودیت های حقوق انسانی با اهرم قانون که بسیار نیز گسترده است، ،مشخص می
گردد.در این نظام ،افراد باید توانایی ها و مهارت های پیچیده و گسترده ای
در استفاده، تفسیر و دستکاری از قانون داشته باشند ، حتی اگر بهره گیری از
این قوانین پیچیده مستلزم استفاده از خدمات یک کارشناس و یا وکیل باشد.در
این جوامع، همه اختلافات بر اساس موازین و مفاد قانونی حل و فصل می گردد و
این راهکار برای همه امور، راه حل نهایی می باشد.و فرد دارای حقوق قانونی ،
خواهان پذیرش هیچ محدودیت داوطلبانه ای برای زندگی و فعالیت هایش نیست. در
چنین جامعه ای همه باید در محدوده آزادی های قانونی به زندگی بپردازند و
مثلا خرید یک منبع جدید انرژی از سوی یک شرکت غول پیکر نفتی در جهت جلوگیری
از گسترش کاربرد آن در جامعه ، کاملا پذیرفتنی است. همچنین استفاده از
مواد سمی از سوی یک شرکت تولید کننده مواد غذایی برای افزایش طول عمر و
مانگاری محصولاتش، کاملا عادی است ، چراکه مردم در خرید آن، آزاد خواهند
بود.من به عنوان فردی که همه عمر خود را در یک رژیم کمونیستی گذرانده ام ،
باید یادآوری نمایم که زندگی در جامعه ای فاقد قوانین هدفمند ، یک فاجعه
تمام عیار خواهد بود.اما در جامعه ای نیز که همه چیز بر مبنای اصول و
موازین قانونی تعریف گردد، مفاهیم انسانی رنگ خواهند باخت. لذا در چنین
جامعه ای ، بسیاری از ظرفیت های انسانی هیچگاه شکوفا نخواهد شد و محیطی سرد
و رسمی ،حکمفرما خواهد بود که به اسارت ارزش های اخلاقی می انجامد. و از
دیدگاه من در این قرن پر فراز و نشیب ، اتکای همه جانبه بر قانون برای شکل
دهی به روابط ، غیر ممکن است.- جهت و راستای آزادی:در جوامع امروز غربی ،
نابرابری های موجود بر مبنای آزادی افراد در انتخاب خیر و شر سنجیده می
گردد. مثلا یک رهبر خودکامه با بهره گیری از پارلمان و مطبوعات و منتقدانی
یک جانبه نگر ، تداوم حکومت وی را ممکن می نماید. و در این نظام ، انسان
های مستقل صاحب نظر و اندیشمند، هیچ شانسی برای حضور در رده های بالای
تصمیم گیری ندارند.چراکه دموکراسی ، دام ها و موانع زیادی را در راه ارتقای
آنان ، با عناوینی پر طمطراق، پهن نموده است.در غرب مدرن ،راه برای نقد
قدرت همواره باز بوده ،اما راه برای رسیدن به آن همواره در حال سخت تر شدن
است. به علاوه ، شهروندان شما به انسان هایی بی دفاع تبدیل گردیده اند که
راهی برای دفاع از حقوق فردی آنها وجود ندارد.و اینک زمان آن فرا رسیده است
که دیگر غرب از حقوق انسانی به عنوان وظایف لازم الاجرای انسانی ، دفاع
نکند.آزادی های مخرب و مسئولیت گریز ، فضای بی حد و مرزی را پدید آورده که
به نظر می رسد جوامع غربی برای دفاع از سو استفاده هایی نظیر خشونت های
جنسی و غیر اخلاقی علیه کودکان و نوجوانان ، فیلم ها و کارتون های سرشار از
پورنوگرافی و مستهجن انگاری و جنایات و خشونت هایی که در پناه آزادی های
موجود انجام می گردد، هیچ دفاعی ندارد. و گویی این فجایع به عنوان بخش هایی
از یک نظام آزاد پذیرفته شده که افراد و بویژه نوجوانان می توانند از نگاه
کردن به این آثار و یا پذیرش آنها ، خودداری نمایند. و بدین ترتیب مشخص می
شود که یک جامعه قانونمند، از هیچ راهی برای مقابله و یا دفاع در برابر
آسیب های شیطانی ، برخوردار نیست. در غرب و بویژه ایالات متحده ، قوانین
کنونی نه تنها آزادی های فردی را تشویق می نمایند ، بلکه راه را برای انجام
جرایم وی نیز هموار نموده است. و با وجود هزاران وکیل خصوصی حرفه ای
،امکان تبرئه مجرمان به آسانی وجود دارد. و حتی در هنگام مبارزه دولت با
تروریست ها این جمله شنیده می گردد که حقوق مدنی تروریست ها نباید پایمال
گردد و مثال های بیشتری نیز در این میان، وجود دارد.چنین آزادی هایی که راه
را برای اقدامات شیطانی هموار نموده ، اندک اندک در جامعه غرب شکل گرفته و
با وجودی که نمی توان روح انسانی را با ارزش های شیطانی پیوند داد ، اما
این سیستم اجتماعی نادرست باید اصلاح گردد. در غرب که از لحاظ اجتماعی در
بهترین شرایط قرار دارد ، جرایم بسیار بیشتری در مقایسه با جامعه بی قانون و
فقیر شوروی کمونیست، وجود دارد.(در شوروی زندانیان زیادی وجود دارند، اما
گناه آنان، تنها دفاع از خود در برابر یک رژیم خودکامه است.)- جهت گیری
رسانه ها:در جوامع غربی ، بیشترین حد آزادی برای رسانه ها وجود دارد. اما
آنان از این آزادی چگونه استفاده می کنند؟ در جامعه ای که مسئولیت پذیری
اخلاقی در برابر اقداماتی نظیر سانسور حقایق و تحریف واقعیت ها بسیار اندک
است ، یک روزنامه نگار در برابر خوانندگان و تاریخ کشورش، چه مسئولیت هایی
را می پذیرد؟ در صورت گمراه نمودن افکار عمومی و دولت با ارائه اطلاعات
نادرست و نتیجه گیری های غیر دقیق ، آیا آنان حاضر به اعتراف به
اشتباهاتشان خواهند بود؟ هرگز ،چراکه چنین کاری به فروش آنها لطمه خواهد
زد. ممکن است ملتی قربانی چنین اشتباهاتی گردد ، اما روزنامه نگاران ، خود
را از سایه نتایج اقداماتشان، کنار می کشند. و همه روزه در غرب ،چه مقدار
دروغ و تحلیل نادرست بدون اینکه اصلاحی در مورد آنها صورت گیرد با شعار
"دانستن حق مردم است" انتشار می یابد؟ اما این شعاری نادرست است .چرا که
ندانستن مطالب دروغ و تحریف شده و بی فایده هم حق مردم است و این موضوعی
ارزشمند می باشد. بی تردید برای یک زندگی متعالی و خوب، ما به این اطلاعات
بی مصرف نیازی نداریم.عجله و سطحی نگری ، دو معضل فراروی ما در قرن بیستم
است ورسانه ها بیش از همه در این دام ،گرفتار شده اند.امروزه رسانه های
غربی حتی قدرتی فراتر از قانون گذاران و مدیران و قضات دارند. بدین ترتیب
این پرسش ممکن است بوجود آید که چه کسانی آنها را برای این نقش ، برگزیده
اند و و آنان در برابر چه کسی مسئولند؟در شرق کمونیست ، روزنامه نگاران
کارمندان دولت محسوب می گردند ، اما در غرب ، قدرت روزنامه نگاران توسط چه
کسانی و تاچه زمانی و بر اساس چه حقی به آنها اعطا گردیده شده است؟نکته
دیگر شایان توجه برای کسانی که به جامعه غرب وارد می شوند، اینست که گویی
همه رسانه ها در مورد اولویت موضوعات مورد نظرشان به توافق رسیده اند و بر
اساس این جریان مدگونه ، الگوهای پذیرفته شده ای در مورد همه رسانه های
غربی وجود دارد تا منافع ابرشرکت ها را حفظ نمایند و در مجموع همه رسانه
های شما به سوی همرنگی و نه رقابت گام بر می دارند. رسانه ها در جامعه غرب ،
آزادی زیادی دارند ، اما در آن سو ،مخاطبان فاقد هرگونه آزادی به رسمیت
شناخته شده ای برای عدم رویارویی با انبوهی از انواع استرس ها و مطالب بی
پایه هستند.- وقتی تفکر به یک مد اجتماعی روز تبدیل می گردد:بدون هرگونه
سانسوری ، در غرب ،مکاتب فکری روز ،وجود دارند و هیچ ممنوعیتی وجود ندارد
،اما نظریات و مکاتب دیگر هیچ راهی برای انتشار در کتاب ها و نشریات و
دانشگاه ها پیدا نمی کنند. شما در حالی در پژوهش هایتان آزادی عمل دارید که
باید تنها و تنها بر اساس مد روز حرکت نمایید. در اینجا اگرچه خشونت ها و
سرکوب گری های مشرق زمین وجود ندارد ، اما اجبار جامعه برای حرکت شما در
مسیری مطابق استاندارد های روز ، شما را در اسارت خویش گرفته است و امکان
کار بر روی مسائل دیگر، از سوی افکار مستقل وجود ندارد و ما شاهد بوجود
آمدن فضایی خطرناک برای حرکت همه به یک سو و در جهت توسعه هستیم.من نامه
هایی از آمریکا و از سوی افرادی بسیار نخبه و روشنفکر دریافت نموده ام که
گفته اند به عنوان یک معلم و یا استاد ، برای جلوگیری از سقوط کشورشان قادر
به انجام هیچ کاری نیستند. رسانه ها هم با آنان، هیچ همکاری ای نمی
نمایند. و بدین ترتیب موج گسترده ای از پیش داوری ها و نابینایی ها در این
دنیای پویا شکل گرفته است. در این تفسیر غم انگیز و تکان دهنده دنیای امروز
، باید به این نکته تاریخی اشاره کرد که در قرون گذشته و حتی دوره های پیش
از رنسانس هم ، ما هرگز شاهد چنین وضعیتی نبوده ایم.خب ،اینک که من به
ویژگی های شوک برانگیز غرب از نگاه افرادی که برای بار اول به آن پا می
گذارند ، اشاره نمودم ، اهداف و دورنمای تعیین شده برای این سخنرانی اجازه
نمی دهد که همچنان به این موارد و بویژه تاثیر چنین نگرش هایی بر نظام
آموزشی مدارس و دانشگاه های شما ، اشاره نمایم.- سوسیالیسم:در سراسر دنیای
امروز این اصل پذیرفته شده که غرب از لحاظ توسعه اقتصادی (با وجود سابقه
تورم های کمرشکن این نظام در گذشته ) از بهترین کارایی برخوردار است.اما به
هرحال ،بسیاری از ساکنان غرب از زندگی خود رضایت ندارند . چراکه از نگاه
آنان، ساکنان غرب به بلوغ و تکامل لازم و مورد نیاز انسانها، دست نیافته
اند. و البته نظام سوسیالیسم هم بدلیل وضعیت خطرناک خود و کج روی هایش با
انتقادات زیادی روبروست.من امیدوارم هیچ یک از شما با این صحبت ها به این
نتیجه نرسیده باشد که سوسیالیسم را باید جایگزین کاپیتالیسم غربی نمود.
شافارویچ ریاضی دان برجسته و عضو آکادمی علوم شوروی ،کتاب برجسته ای را با
عنوان" سوسیالیسم" نگاشته که در تحلیل های بنیادین وی در مورد این نظام
،خاطرنشان گردیده که سوسیالیسم به نابودی روح انسانی بشریت و سوق دادن
شهروندان به سوی مرگ ، می انجامد. این کتاب دو سال پیش در فرانسه به چاپ
رسید و هیچ کس قادر به انکار یافته های وی نیست.همچنین بزودی این اثر در
ایالات متحده به چاپ خواهد رسید.- و نه یک مدل:و اینک اگر کسی از من بپرسد
که آیا شما غرب کنونی را به عنوان مدلی برای کشورم برخواهم گزید ، من بدون
هیچ درنگی ،پاسخ منفی خود را بیان خواهم نمود. چراکه من نمی توانم کشور
امروز شما را به عنوان مدلی برای حرکت به سوی آن ، بپذیرم.شرایط روحی حاکم
بر غرب امروز برای مردم شوروی ، هیچ جذابیتی ندارد. حتی بسیاری از موارد
ذکر شده از سوی من در مورد جامعه شما ، برای هموطنانم ، مایه تاسف است.یک
واقعیت مهم اینست که غرب در حالی به سوی تضعیف ارزش های انسانی حرکت می
نماید که شرق در حال گام برداشتن به سوی تقویت و استحکام بخشی آن است. و با
وجود حرکت ما به سوی بهره گیری از پاره ای ارزش های غربی ، بی تردید این
تغییرات آثار ناخوشایندی نیز به همراه خواهد آورد. مطمئنا هیچ کس به دنبال
داشتن یک جامعه بی قانون نیست ،اما براستی انتخاب و ایجاد جامعه ای مکانیکی
و قانونمند همانند غرب امروز، به معنای تحقیر روح انسان ها نخواهد بود؟ و
آیا با بهره گیری از برنامه های مبتذل تلویزیونی و موسیقی هایی غیر قابل
تحمل، می توان بقای زندگی در چنین نظامی را تضمین نمود؟چنین واقعیت هایی در
سراسر دنیای امروز ما قابل مشاهده است. و روز به روز ، قابلیت یک زندگی
غربی برای تبدیل شدن به مدلی برای همه جهانیان ، در حال تضعیف می
باشد.تاریخ ، درس های ارزشمند و هشدار دهنده ای برای ما دارد و بسیاری از
دستاوردهای جامعه شما ، پس از چند ساعت قطع برق ، نابود خواهد شد، چراکه
سیستم اجتماعی شما بسیار ناکارا و ناسالم است.البته نبرد های آتی جسمی و
روحی فراروی ما برای حفظ کره زمین ، چندان مبهم و دور نیست. و سپاه شیطان
حملات خود را آغاز نموده است. شما هم اینک هم می توانید فشارهای شیطان را
حس کنید و صفحات تلویزیون ها و نشریات شما سرشار از خنده های سفارشی و
ساختگی است . و آیا می توان چنین هجویاتی را سرگرمی نامید؟- کوته بینی:در
جامعه شما ، افرادی برجسته نظیر جورج کنن ،معتقدند که اخلاق نباید در سیاست
دخالت نماید. لذا ما خیر و شر و راست و دروغ را با هم در آمیخته و فضا را
برای به صحنه آمدن شیطان آماده می نماییم. و از دیدگاه من تنها اخلاق می
تواند در رویارویی غرب با نظام کمونیسم به خوبی سازماندهی شده تا به غربی
ها کمک نماید. و هیچ ابزار دیگری در این رویارویی کارساز نیست.دنیای غرب
بدلیل غوطه ور شدن در انبوهی از اطلاعات ، توانایی درک واقعیت ها را از دست
داده است. و فقدان درک واقعیت های پیش پا افتاده سیاسی دنیا از سوی مردم و
کارشناسان شما ، ریشه در این واقعیت تلخ دارد. و باید بدانید که تحلیل
گران ما در مسکو، همواره به تحلیل های بی پایه و اساس و فانتزی و رویاگونه
رهبران و متخصصان شما، می خندند!رهبران و مردم شما درمورد ویتنام و کامبوج
هم، دچار همین آشفتگی و سردرگمی فکری شدند. در میان نظرات ضد و نقیض مردم و
رهبران و گروه های ضدجنگ ، بیش از هر چیز یک سلب مسئولیت عمومی به چشم می
خورد. و آیا همه خود را به ناشنوایی زده اند؟ کارشناسان اطلاعاتی شما در
مساله کوبا با کج اندیشی خود ، تهدیدی بزرگ را در کنار مرزهای ایالات متحده
پدید آوردند. اما آگاهی های عمومی مردم شما در این مورد ، بسیار اندک است.
در ویتنام ،شما از یک گروه کوچک شبه مسلح کمونیست شکست خوردید. اما آیا
رهبران شما به این موضوع اندیشیده اند که چگونه باید در آینده در برابر
سایر مخالفانشان مقاومت نمایند؟اینک من با اطمینان می گویم که در قرن بیستم
،دموکراسی در هیچ جنگی بدون یاری نظام هایی با ماهیت و فلسفه ای متباین با
اصول و مبانی تمدن غرب ، به پیروزی نرسیده است. در جنگ جهانی دوم و نبرد
با هیلتر ، غرب بدون استفاده از نیروهای خویش ، که بی تردید برای از پای
درآوردن ارتش هیتلر کافی بود ، به توانمندی ها و منابع نظام شوروی که
اختلافات فکری بیشتری با غرب داشت ،روی آورد. هم اینک نیز در غرب عده ای به
دنبال اتحاد با شوروی برای مقابله با جنگ جهانی سوم بر علیه احتمالا چین
هستند.اما من چنین نتیجه ای را برای هیچ کشوری آرزو نمی کنم.چراکه این
ائتلاف به معنای هم آغوشی با شیطان است. هرچند چنین ائتلاف هایی، به بهای
ایجاد نسل کشی هایی نظیر اتفاقات این روزها در کامبوج ، ایجاد گردد.- فقدان
اراده:و اینک هیچ اسلحه ای ، صرف نظر از قدرت آن نمی تواند ناکامی غرب در
فقدان قدرت اراده را جبران نماید. با وجود ضعف های روانی و فکری ، سلاح های
مدرن نمی توانند کاری را از پیش ببرند. برای دفاع از آرمان ها ، ما نیاز
مند افرادی هستیم که برای مرگ آماده باشند. اما درجامعه شما که در فضایی
مادی گرایانه شکل گرفته ،چنین آمادگی ای به ندرت قابل مشاهده است.تفکرات
جامعه غرب به سوی محافظه کاری سوق پیدا کرده است. گویی همه دنیا و با هر
هزینه ای ، باید منتظر غرب بماند. و این آرزویی ناکام برای کشوری است که در
قله پیشرفت مادی قرار دارد. در دو جنگ جهانی اول ودوم ، غرب توانست از زیر
بار آثارفاجعه آمیز آنها ،شانه خالی کند ،اما در جنگ جهانی سوم ، تمدن غرب
برای همیشه از بین خواهد رفت.رویارویی با چنین تهدیدی ، با وجود ارزش های
غربی دیرپای شما و آزادی های موجود ، آیا می تواندامیدی را برای دفاع از
تمدن غرب ، زنده نگاه دارد؟- اومانیسم و نتایج آن:اما این معضلات و ضعف ها
چگونه پدیدار شده است؟ و چرا تمایل به دفاع از آرمان های غرب تا این حد
ضعیف و ناتوان می باشد؟ از نگاه من اتکای بیش از حد بر تکنولوژی های
پیشرفته ، دلیل اصلی چنین وضعیتی می باشد. من معتقدم که نگاه جدید انسان
غربی به دنیا که با آغاز رنسانس و در دوره روشنگری اروپا روی داد ، ایجاد
کننده دولتها و علوم اجتماعی مرتبطی بود که با شعار اومانیسم عقل محور و یا
خودمختاری اومانیستی ، بوجود آمد و انسان در مرکز کائنات و همه چیز قرار
گرفت.این تغییرات که در سایه رنسانس پدیدار گردید ، از لحاظ تاریخی غیر
قابل اجتناب بود. با پایان قرون وسطی ، ارزش های مادی ، جای خود را به ارزش
های روحی داد و با روی گردانی از روح ، روش های جدیدی از تفکر پدید آمد که
اصول خود را بر ما تحمیل نمود. با شکل گیری تمدن مدرن مغرب زمین ، روند
خطرناک پرستش انسان و نیاز های مادی وی ، بوجود آمد که دو لت ها و نظام های
اجتماعی، موظف به تامین این خواسته های مادی گرایانه شدند. اما چنین
رویکردی به شکل گیری یک زندگی شیطانی و اهریمنی منجر شد که تاکنون هم ادامه
یافته است. از نگاه من و بسیاری دیگر ، بی تردید آزادی نمی تواند همه
مشکلات بشریت امروز و فردای دنیای ما را حل نماید و حتی مشکلات و موانع
جدیدی را در مسیر زندگی ما ، پدید خواهد آورد.به هر حال در دموکراسی های
اولیه (مثلا در سال های ابتدایی تشکیل ایالات متحده آمریکا) همه حقوق
انسانی بدین دلیل به رسمیت شناخته شد که انسان آفریده پروردگار است. آزادی
های اجتماعی و فردی نیز برای ادای مسئولیت های مذهبی فراگیر ، مورد پذیرش
رهبران غرب قرار گرفت. اما حفظ این میراث کهن چندهزار ساله ، درپانصد و یا
دویست سال اخیر به نظر می رسد که بویژه در آمریکا و سایر کشورهای مادی
گرایانه ، غیر ممکن تلقی گردیده و مسئولیت شهروندان در برابر خدا و
جامعه،کم رنگ تر وکم رنگ تر شده است.در دهه های پیشین ، رویکرد های انسان
محور و قانون مند تفکر غربی ، به پایان خود نزدیک شده و جهان ما در یک
بحران روحی هولناک و بن بست سیاسی ای گرفتار شده که گویی غرب بیش از هر
زمان دیگری ، به پایان حیات خود نزدیک گردیده است. همه پیشرفت ها و
دستاوردهای تکنولوژیک نظیر گام نهادن به فضا ، نمی تواند حقایق مربوط به
فقر اخلاقی قرن بیستم را (که پیدایش چنین شرایطی تا قرن نوزدهم میلادی ،
غیر قابل تصور بود ) کتمان نماید.- یک نزدیکی غیرمنتظره:با افزایش جنبه های
مادی گرایانه اومانیسم نظیر دوری از دین و خلاص شدن از مسئولیت ها و قید و
بندهای مذهبی ، علم گرایی و اتکا بر ساختارهای اجتماعی، حتی نظام های
سوسیالیستی و کمونیستی نیز به این سو متمایل گردیده اند .گویی تعبیر کارل
مارکس در سال ۱۸۴۴ درمورد نظام کمونیسم ، به عنوان "یک اومانیسم ناب"، اندک
اندک در حال تحقق است.(در قرن هجدهم نیز روس ها در سایه رنسانس خود ، چنین
رویکردهایی را در پیش گرفتند.)و با گسترش چنین اقداماتی ،کشورهای دیگر نیز
در سراسر دنیا به سوی بهره گیری از این رویکردها گام بر داشته اند. اما
غرب بدون میراث مسیحی خود، راه به کجا خواهد برد؟تجربه سال های گذشته بلوک
شرق نشان می دهد که لیبرالیسم جای خود را به رادیکالیسم داد و کمی بعد
سوسیالیسم جایگزین آن شد و اینک کمونیسم ، آخرین ایده ای است که در اوج
قرار دارد. دولت های حامی کمونیسم نمی توانند جنایات رژیم های کمونیستی را
تحمل نموده و تنها به توجیه گری می پردازند.امروزه با وجودی که در مشرق
زمین، کمونیسم با شکست سختی روبرو گردیده ، اما همچنان نخبگان و روشنفکران
غربی با علاقه زیادی این ایده را مورد کاوش قرار می دهند. و این همان دلیلی
است که غرب نمی تواند در برابر شرق ایستادگی کند.(و من این نکته را
یادآوری می نمایم که امروز ، موضوع جنگ های جهانی فاجعه آمیز اول و دوم و
تاثیرات آن ها بر شکل گیری دنیای کنونی ما ، در کانون مباحث امروزم قرار
ندارد.)در مغرب زمین ، هر انسانی که صبحگاهان از خواب برمی خیزد ، خود را
یگانه مسئول قضاوت وارزیابی هرچیزی بر روی زمین می داند. فراموش نکنید که
انسان غیرمتکامل امروز، هیچگاه خالی از غرور و خودخواهی و حسادت وغرور و ده
ها ویژگی ناپسند دیگر نبوده است. و ما اینک با نتایج اشتباهاتی روبرو
گردیده ایم که در آغاز سفر خویش، به آنها توجه ننموده بودیم. از روزگار
رنسانس تاکنون ، ما تجارب زیادی اندوختیم ،اما همچنان مسئولیت پذیری و
عاطفه و مهر ورزی را زیر پا نهاده ایم. ما به اصلاحات اجتماعی وسیاسی جوامع
خویش امیدواری زیادی داریم ، اما چنین امیدی مارا از زندگی روحی خویش
محروم نموده است. در شرق عالم ، رهبران خودکامه حاکم به نابودی این زندگی
روحانی ،کمر همت بسته اند .اما در مغرب زمین ، منافع تجاری به سوی نابودی
همه ارزش های غیرمادی گام برمی دارد. و با وجود تفاوت های موجود در این سو
وآن سوی عالم ، موضوع فاجعه آمیز اصلی مورد نظر من ، مشابهت این بیماری
درسراسر دنیای ماست. و این همان فاجعه حقیقی و اصلی روزگار ماست.اگر این
جمله اومانیست ها که انسان برای شادمانی و لذت طلبی آفریده شده است ، درست
باشد، نباید هیچ گاه کابوس مرگ در زندگی ما وجود داشت.و چون بدن های ما
محکوم به مرگ و فناست ، پس باید زندگی روحی ما در کانون توجه و اهتمام قرار
گیرد.لذا لذت طلبی بی حد وحصر و تصاحب پول و کالای بیشتر، نباید جایگاه
مهمی را در زندگی ما به خود اختصاص دهد. در مقابل، ارزش های انسانی باید در
کانون توجه و آمال ما قرار گیرد.امروزه در ارزیابی عملکرد یک رییس جمهور
غربی ،تنها به افزایش سطح درآمدهای افراد و قیمت و مقدار بنزین تخصیص یافته
(و یا به یغما رفته)برای خودروها، نگریسته می شود.و تنها در سایه فعالیت
های داوطلبانه و معنوی و خیر خواهانه افراد می توان موج کنونی مادی گرایی
افراطی را به حاشیه برانیم.تداوم نگاه ما و رهبران ما به دستاوردهای رنسانس
،تنها نوعی واپس گرایی است ، چرا که دگماتیسم اجتماعی، ما را به افرادی بی
پناه در این عصر تبدیل نموده که باید در برابر انبوهی از ایده ها و برنامه
های مصرف گرایانه و تجاری متظاهرانه مقاومت نماییم.حتی اگر در تقدیر ما،
نابودی در آتش افروزی عاملان جنگی دامنه دار رقم خورده باشد ، برای حفظ
حیات خویش باید در شیوه های کنونی زندگی مان ، اصلاحاتی همه جانبه انجام
دهیم . دیگر ما نمی توانیم از مسئولیت بازتعریف وتغییر درطرز نگرش خود به
الگوهای زندگی انسانی و جامعه انسانی، شانه خالی کنیم. آیا تعریف انسان به
عنوان موجودی فراتر از همه چیز ،تعریفی درست و حقیقی است؟آیا هیچ قدرت
برتری در این جهان وجود ندارد؟ و آیا همه فعالیت های انسانی، باید ماهیتی
سود محور و توسعه طلبانه داشته باشد؟ و آیا ما مختاریم که روح خود را در
خدمت این زیاده خواهی ها درآوریم؟اگرچه دنیای ما به پایان خود نرسیده است،
اما ما در نقطه ای مهم و کلیدی رسیده ایم که از لحاظ اهمیت همانند دوره
پایان قرون وسطی و ورود به عصر رنسانس است. ما باید امروزه روح خود را
اعتلا داده و زندگی نوینی را بنیان نهیم که نه تنها جسم های مان همانند
قرون وسطی در اسارت نباشد ، بلکه روح هایمان نیزهمانند عصر مدرن در اسارت
قرار نگرفته باشد.دنیای نا آرام ما در حال گام نهادن به مرحله ای دیگر است و
هیچ یک از ساکنان زمین خاکی ما ، راهی به جز پرواز تا آسمان های بی کران
فراروی خویش ندارد.الکساندر سولژنیتسین(Alexander Solzhenitsyn)، نویسنده
روس و برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۷۰، که درونمایه اصلی آثارش بیعدالتی و
زجرهای تحمیل شده بر مردم در دوره استالین بود، در روز یکشنبه ۳آگوست سال
جاری و در سن ۸۹ سالگی در خانهاش در نزدیکی مسکو درگذشت. این رمان نویس
به دلیل افشای جنایات «ژوزف استالین» حدود ۲۰ سال از عمرش را در تبعید
گذراند.محسن داوری منبع کار :
گلوبالیسم از مفاهیم خر رنگ کن امپریالیستی است.
طبقه حاکمه روسیه و حتی اوکراین و همه کشورهای سوسیالیستی سابق از آذربایجان تا ارمنستان و لهستان و غیره را
اولیگراش ها تشکیل می دهند.
ماهیت دولت این کشورها
نه امپریالیستی
بلکه اولیگارشیستی است.
به لحاظ توسعه تاریخی ـ طبقاتی
اولیگارش ها انگلتر و ارتجاعی تر و فاسد تر از بورژوازی امپریالیستی اند.
ترامپ کجا اوباما کجا؟
ما دهها تحلیل در این زمینه منتشر کرده ایم.
خود پوتین و مدودوف و علی اف و غیره و ترامپ و عربان و عردوغان و نتان و غیره
هم اولیگارش اند.
مثال:
در صد رشد سرانه آلمان (سومین قدرت اقتصادی جهان)
کمتر از ۱ در صد است
کانادا
۱/۵ در صد
در صد رشد سرانه اسرائیل ۵/۵ در صد بود و اکنون پس از اینهمه حیف و میل در غزه و لبنان و سوریه و ایران و غیره
۳/۵ درصد است.
یعنی چندین برابر کانادا و آلمان است
اینهمه پول از کجا به اسرائیل می آید
اگر از کیسه اولیگارش مالی نمی آید؟.
از فرار بیش از چندین هزار مبلیونر از اسرائیل گزارش می دهد
یعنی اسرائیل کشوری میلیونر ربا بوده است.
یعنی گهواره اولیگارش ها بوده است
دشمن از مسئله آب برای رسیدن به اهداف خود در کشور استفاده میکند.و هدف ایجاد نارضایتی در توده های مردم است. چرا؟
«جواب پزشکیان به انتقادهای قطع شدن آب:
به من چه مربوطه؟ مگه من قطعش کردم؟!
برید یقه اونی رو که قطع کرده رو بگیرید!»
و پزشکیان ناآگاهانه در جهت برنامه دشمن کار میکنه .
بیا این داوری ها را به پیش داور اندازیم.
ایران پروژه هایی چین آسا برای حل مسئله برق و آب و و آینده کشور
شروع کرده است.
ما گزارشاتی از این پروژه های فخر انگیز و امید انگیز
در همین جا شر کرده ایم تا خللاق ببینند و ارشاد شوند.
همه ملت های جهان
برای نیل به پیشرفت
محبور به تحمل ریاضت بوده اند.
در ج خ چین
به روایت رسانه های امپریالیستی
۳۰ میلیون نفر از قحطی مرده اند و اکنون به اینجا رسیده اند
عجب سؤالی.
مگر خیانت ضد دیالک تیکی رسالت است؟
مگر پیامبر ضد دیالک تیکی خاین است؟
ضد دیالک تیکی خاین
خادم است.
ضد دیالک تیکی پیامبر
از سویی
خدا ست
و از سوی دیگر
خلق است.
پیامبر
میانجی بین خلق و خدا ست.
نهادهای
امنیتی انگلیس و آمریکا برای حفظ دارایی های الیگارشی ایران و اجازه
سرمایه گذاری درغرب، برای آنها شرایط گذاشته اند، تغییر رژیم در ایران.
الیگارشی ایران هم از طریق اصلاح طلبان تلاش و دیگر عوامل داخلی سعی میکند که رژیم ایران را تغییر دهد.
اصولا این فرمول برای الیگارشی تمام کشورهای غیر غربی است.
آنهایی که دارایی های خود را در بانک های انگلیس و آمریکا، یا در گریزگاهای مالی سپرده اند.
اسکندر والستانی
مگر روسیه اولیگارش ندارد؟
طبقه حاکمه روسیه اگر از اولیگارش ها تشکیل نمی یابد،
از کدام طبقه اجتماعی تشکیل می یابد؟
مگر خود پوتین و شرکاء اولیگارش نیستند.
مگر ج خ چین
کشور میلیاردرها (اولیگارش ها) نیست؟
تعداد میلیونرهای چینی بیش از دیگر کشورهای امپریالیستی است.
راستی ماهیت طبقاتی طبقه حاکمه ایران چیست؟
مگر پوتین اولیگارش ها را سلب مالکیت کرده است؟
ما از ایران شناخت روشنی نداریم
ولی زمام امور در دست روحانیت فوندامنتالیستی ـ شیعی (خمینیستی) است
جای مائوئیسم (حزب ک. چین) را در ایران خمینسم گرفته است.
نهادهایی از قبیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بنیادهای دیگر
کنسرن
های ایرانی اند که ساختار مولتی بغرنج اقتصادی و علمی و فنی و تکنولوژیکی و
سیاسی و نظامی و تبلیغاتی و مذهبی و فقهی و غیره دارند.
عراقچی
اخیرا گفت که سران شهید سپاه او را بارها دعوت به گفتگو کرده بودند.
این به چه معنی است
اگر به معنی تمرکز قدرت در کنسرن های اسلامی نیست؟
رونن برگمن، روزنامهنگار و کارشناس ارشد امنیتی اسرائیل، در گفتوگویی با هفتهنامه آلمانی اشپیگل گفته:
«ایرانیها خیال میکنند در هر گوشهای یک مأمور موساد نشسته، اما این اغراق نیست؛
اسرائیل واقعاً در دستگاه امنیتی ایران نفوذ کرده است.»
او تأیید کرده که اسرائیل در حمله ۱۲روزه اخیر، حتی از خودروهای کنترل از راه دور هم داخل خاک ایران استفاده کرده است.
برگمن
میگوید شرایط فعلی ایران، یعنی سرکوب گسترده، بحران اقتصادی و ناامیدی
عمومی، مثل ظرف کشت آزمایشگاهی شده برای موساد؛ جایی که بهراحتی میتوان
نیرو جذب کرد.
او هشدار داده موساد به مزدبگیرهای صِرف، اعتماد نمیکند
و بهدنبال نیروهاییست که از روی باور یا نفرت از جمهوری اسلامی، حاضر به
همکاری هستند.
واسیلی ژان
اثری تحت عنوان چنگیزخان دارد
چنگیزخان هم قبل از حمله به ایران
از بازرگانان ایرانی اطلاعات استراتژیکی (راهبردی) لازم را دریافت و تنظیم کرده بود.
در این ۴۴ سال
مناسبات تولیدی سرمایه داری صد برابر زمان شاه
در ذرات جامعه نفوذ کرده است:
خداپرستی جای خود را به دلارپرستی داده است
همه چیز قابل خرید و فروش شده است
به موساد بگویید:
داداش
ایمان به دلار چه کم از ایمان به دلال و نفرت از رمال دارد؟
خود موساد مگر خودفروش نیست.
جت امریکایی را مگر به ج خ چین نفروخته است؟
افسار بشریت در دار المجانین (تیمارستان) جهان
افتاده به دست مشتی اوباش مافیایی بی همه چیز.
مد
به زبان انگلیسی
یعنی دیوانه
دوف
به زبان آأمانی
یعنی
کودن.
مد و دوف تجسم هر دو ست.
هم دیوانه است و هم کودن.
مگر خود مدودوف و رفیقش پوتین
خیلی پارسا و پاکدامن اند؟
سازمان اطلاهات روسیه
چه فرقی با سیا و موساد و غیره دارد؟
نقل خزعبلات این اوباش
چه کمکی به روشنگری و کشف حقیقت می کند که کسب و کار روشنفکران جهان شده است؟
مائوتسه دون:
«رفیق استالین مربی و دوست همه خلقهای زمین، مربی و دوست مردم چین است.
ما توسعه نظریه مارکسیستی-لنینیستی و همچنین سهم برجسته و عظیم در آرمان جنبش کمونیستی بینالمللی را مدیون او هستیم.»
آره.
کسی که استالین بی خبر از خرد
مربی و معلمش باشد
به همین روز می افتد که مائو افتاده است.
سوبژکت تاریخ را نه پرولتاریا بلکه دهاتی ها جا می زند
به
گزارش خبرگزاری نورنیوز، پس از ایجاد شرایط لازم و انجام اصلاحات ساختاری،
احتمال تغییرات سریع در سطح برخی از بالاترین نهادهای امنیتی به طور قابل
توجهی افزایش یافته است.
پ.ن:
ایران تغییرات اساسی بسیار مهمی در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی خود آغاز کرده است.
این اقدام مهم باید چند سال پیش آغاز و اجرا میشد.
در
زمان جنگ سوم جهانی ترکیبی(هیبرید)و جنگ های منطقهای، کشورهایی که بعلت
موقعیت و ثروت خود، مستقیم و غیر مستقیم در معرض این حملات قرار دارند باید
بسیج امنیتی و نگاه دیگری به مسایل امنیتی داشته باشند.و قدرت را از
مدیرانی که لبیرال غرب گرا هستند به افرادی منتقل کنند که خارج از حوزه
ایدیولوژیک لبیرالی هستند، و غیراز تامین امنیت برای کشور، ایدیولوژی دیگری
ندارند ، و خارج از جناح بندی هستند،و حتی با تغییر دولت این مدیران
امنیتی تحت کنترل شورای امنیت می توانند طولانی در سمتهای خود باقی
بمانند، و نه کسانی که در جناح بندی ها هستند همه چیز را خراب میکنند و
سپس مسئولیت را به گردن خدا و پیامبر میاندازند.
امیدوارم هر چه زودتر،
سایر حوزههای کلیدی و استراتژیک مملکت از دست مدیران غربگرای لبیرال
خارج شده و به کسانی سپرده شود که نگران سرمایه و منافع گروهی و خویشاوندی
خود نباشد، و هم چنین نگران نارضایتی اربابان خود درغرب، بهویژه ایالات
متحده، نباشند.
هر روز به شرایط رویارویی جهانی تعیین کننده نزدیکتر
میشویم،و سرنوشت کشورها و ملت ها برای 100 سال آینده تعیین میشود. در چنین
دورههایی سرنوشت ساز، نجات جان و آینده مردم و کشور با بازیهای رسانهای
و تلاش برای جا انداختن تصویر سیاستمدارانی که برای جامعه غربی «مناسب»
هستند، غیرممکن است.
در چنین شرایط حساس جنگی، کشورهای قوی همیشه کنترل
را از دست سیاستمداران لبیرال و سودجو خارج کرده و به نظامیان یا
سیاستمدارانی با سابقه نظامی میدهند.
البته، اینها باید افرادی باشند
که خانوادههایشان در کشور زندگی میکنند و تابعیت دوگانه نداشته باشند، تا
آنها، مانند برخی از رهبران کشورهای جهان سوم، در مواقع خطر فرار نکنند.
جنگ
12 روزه قدرت ایران ، کمبودها ، و کاستی ها را به جهانیان نشان داد، به
این معنی که دشمنان توجه بیشتری به کشور ما و کمبودها، و ضعیف های آن
دارند، و آن کمبودها، و ضعیف ها را زیر هدف قرار خواهند داد..
اینجاست که باید تمام رسم و رسومات را دور بریزیم و یک بار برای همیشه از شر چهرههای سیاسی، مدیران سودجو و ضعیف خلاص شویم.
حداقل
این جنگ اخیر به سیاستمداران، مدیران و مردم مقاوم ایران نشان داده است که
در حالی که عده ای لبیرال در رویای شیرین صلح و دعاهای سادهلوحانه برای
صلح جهانی هستند،حتی حاضرند سلاح های خود را کنار بگذارند، دشمن با تمام
قوا در حال آماده سازی خود برای حمله جدید است. و به خاطر حفظ
خانوادههایتان و منافع خویشاوندی خود ، باید یک بار برای همیشه این بازی
«سیاست مداران خوب و صلح جو» را در این هرج و مرج جهانی، و جنگل بی قانون
را متوقف کنید.حالا ببینیم این تغییرات تا چه اندازه عمیق خواهد بود؟
والستانی.ا
ایران تغییرات اساسی بسیار مهمی در ساختارهای امنیتی و اطلاعاتی خود آغاز کرده است.
این اقدام مهم باید چند سال پیش آغاز و اجرا میشد.
اسکندر
ضعف اطلاعاتی و امنیتی ایران
قبل از اینکه فیزیکی و پرسنلی باشد، فکری و علمی و عقلی بوده است.
ضعف فلسفی و به قول مارکس، فقر فلسفی بوده است.
شرق
با فلسفه و روشنگری بیگانه بوده است.
سرزمین فلسفه آلمان بوده است.
ایران
سرزمین فقه و شعر و عرفان بوده است.
ما فیلسوف به معنی حقیقی کلمه نداریم.
سعدی هم فقیه و ادیب بوده است و نه حکیم (فیلسوف)
سران ایران
فقهای با عمامه و بی عمامه بوده اند و از فلسفه کمترین خبری نداشته اند
ولی بدون تسلط عمیق و اصیل بر فلسفه (مارکسیسم)
بشر نمی تواند فراتر از نوک دماغ خود را ببیند.
عملا کر و کور و خر می شود.
همه اعمال سران ایران
ابرئالیستی و ایراسیونالیستی (واقع بینی ستیزاانه و خرد ستیزانه) بوده اند.
مسائل برای لحظه «حل» شده اند ونه برای روند.
اگر
به جای فقها
فلاسفه (مارکسیستی) سر کار می بودند،
ضعف های امنیتی و اطلاعاتی و غیره
بشدت کاهش می یافت.
خمینسم
مکتبی دشمن تراش و دشمن پرور بوده است
حتی قادر به تمیز دوست از دشمن نبوده است.
هادی غفاری در انتقاد از خود گفت:
ما استالینیست بوده ایم.
یعنی همان خریت ها و خطاهای خطیر استالین را تکرار کرده ایم
تعداد دوستانی که به دست لاجوردی های استالین قتل عام شدند
بیشتر از تعداد کمیسارهای سرخ بود که به دست جلادان نازی تیرباران شدند .
خریت بدترین دشمن بشر است
روشنگری یعنی خروج بی برگشت از خریت
**مدودف:**
«ترامپ نباید فکر کند که آرشیو ویدیویی رفتارهای غیراخلاقی گذشتهاش فقط در دست موساد است
پایان بلوفهای امپراتور پوشالی
امروز،
ترامپ نماد مضحک همان آمریکای زورگو و ریاکار است که جهان از آن بیزار
شده. او خودشیفته و گرفتار اطرافیانیست که توهم امپراتوری را در ذهنش
تقویت میکنند.
غربِ آنگلوساکسون و اروپا دیگر اهمیتی ندارند؛ آنها
حاکمیت خود را فروختهاند. حالا قدرت در دست کشورهای سرکش است: روسیه، چین،
ایران، کره شمالی و دیگرانی که قصد دارند سلطه آمریکا را عقب بزنند.
در
حالیکه آمریکا هنوز به قدرت نظامیاش دل خوش کرده، واقعیت این است که
توان صنعتی روسیه، چین، و ایران و کره شمالی، اکنون از آمریکا و متحدانش
بیشتر شده است.
ترامپ امروز به پوتین اولتیماتوم داده و ایران را تهدید
کرده. تنها گزینهای که برای ترامپ باقی مانده، جنگ با ایران است — اما
ایران تنها نیست.
پایان محتمل این مسیر: جنگی خونین، و تلفات سنگین برای ارتش آمریکا.
ویلیام شرایور نویسنده و تحلیلگر ژئوپولیتیک
عراقچی:
ترامپ حمله آمریکا به سه سایت هستهای ایران را با بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی مقایسه کرد؛
در ایران، این مقایسه با درد و خشم عمیقی مورد توجه واقع شد
عراقچی:
اورانیوم غنی شده ایران در مکانهایی بود که بمباران شد
عراقچی در گفتوگو با فایننشال تایمز در پاسخ به این پرسش که «آیا هنوز ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد غنی شده را دارید؟» گفت:
نمیدانم.
صادقانه نمیدانم؛
چون در مکانهایی بودهاند که بمباران شدهاند.
اطلاعات دقیقی ندارم، رقم دقیقی ندارم، اما بهطورکلی میدانم در تأسیساتی بودهاند که بمباران شدهاند
عراقچی:
دیگر مکانیسم ماشه برای ایران مهم نیست؛
آتش بس رسمی وجود ندارد و همه چیز ممکن است
تا زمانی که بر غنیسازی صفر اصرار
داشته باشند، توافقی در کار نخواهد بود.
تئوری و عمل دو جنبه اساسی از دانش و تجربه هستند؟
شما هماندیشی نمی کنید تا هماموزی میسر شود.
مفاهیم چیستند؟
از کجا می آیند؟
تفکر مفهومی چیست؟
پراتیک (Praxiss)
یکی از مهمترین مفاهیم
هم در فلسفه مارکسیستی (ماتریایلسم تاریخی) است
و
هم در تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است.
پراتیک نتیجه تجرید همه فعایت های غیرفکری است:
پراتیک در برگیرنده تجربه و عمل و کار و کردوکار و آزمون و آزمایش و غیره است.
کسب و کار ما که یک خروار مغز خر خورده ایم
از ۲۵ سال قبل از کنون
ترجمه و تمرین مفاهیم مارکسیستی است
کسی جز احنه نمی خواند
ما عمله عملی اجنه ایم.
شما حتی کلمه ای از مطالب را نخوانده اید.
راستی چرا؟
روزی بهلول نزد قاضی نشسته بود که قلم قاضی از دستش به زمین افتاد. بهلول به قاضی گفت: جناب قاضی کلنگت افتاد آنرا از زمین بردار !!
قاضی به مسخره گفت : واقعاً اینکه میگویند بهلول دیوانه است، صحیح است. آخر قلم است نه کلنگ!
بهلول جواب داد: مردک، تو دیوانه هستی که هنوز نمیدانی.!! با احکامی که به این قلم مینویسی خانه های مردم را خراب می کنی.
حال تو بگو این قلم است یا کلنگ؟
عجب دلیلی.
فونکسیون هر چیز
کمترین ربطی به چیستایی آن چیز ندارد.
فونکسیون هر چیز به چی ربط دارد؟
برای پیدا کردن جواب به این سؤال
باید دیالک تیکی را پیدا کرد که فونکسیون در آن وجود دارد.
فونکسیون
در دیالک تیک ساختار و فونکسیون وجود دارد.
مثال:
چیستایی ماهوی سیستم هایی به اسامی طشت و سطل و سندان و دیگ و تیر و تبر = اتم های اهن
فونکسیون هر کدام از اینها بستگی به نحوه پیوند اتم های آهن با یکدیگر دارد
یعنی بستگی به ساختار هر کدام دارد.
چپ کذا و گذا
خودش باید قبل از هر کس دیگر
فوت و فن تفکر مفهومی بیاموزد.
تفکر
یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست
(کانت)
چپ کذایی
عاجز از تعریف ساده ترین مفاهیم است.
هنرش فحاشی است.
چپ کذایی
دنبال لایک و نوچه می گردد
و نه دنبال حقیقت.
سرو ۴۵۰۰ ساله ابرکوه
سرو
۴۵۰۰ ساله ، سالمندترین موجود زنده #ایران_زمین و دومین درخت کهنسال زنده
جهان، دومین یادمان طبیعی ایران_زمین_ثبت شده در فهرست میراث_ملی تنها چند
عنوان مهم سرو_کهنسال_ابرکوه است.
سرو_ابرکوه یا سرو_ابرقو ، که با نام
پارسیک شناخته میشود، در بخش جنوب غربی شهر ابرکوه یزد واقع شده و شهرت و
اهمیت تاریخی به این شهر داده است. این درخت ۴۵۰۰ ساله، پس از قله سرفراز
دماوند در تهران، دومین یادمان طبیعی ایران زمین است که در فهرست میراث
نَفانی به ثبت رسیده است.
تنه این درخت قطریتقریبا ۵ متری دارد که
پیرامون تنهی آن در روی زمین به ۱۱.۵ متر میرسد، و بلندای آن ۳۵ متر و
پیرامون آن ۱۸ متر است.
در آغاز سال ۲۰۱۰ ترسایی، #روزنامه_چاینادیلی
درگزارشی ویژه، نام ده درخت #کهنسال_جهان را اعلام کرد که در میان آنها،
سرو ابرکوه با بیش از ۴۵۰۰ سال عمر در #استان_یزد، در رده دوم این لیست به
چشم میخورد و به عنوان دومین موجود زنده روی زمین شناخته شد.
این درخت
در شهر ابرکوه قرار دارد و از پیرترین جانداران زندهٔ جهان است. محیط تنهٔ
این درخت در روی زمین یازدهونیم متر است و بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر
برآورد شده است.
حمدالله مستوفی در کتاب نزهت القلوب که در سال ۷۴۰ قمری
تألیف شد دربارهٔ ابرکوه مینویسد: «آنجا سروی است که در جهان شهرتی عظیم
دارد. چنانچه سرو کشمیر و بلخ شهرتی داشت و اکنون این از آنها بلندتر و
بزرگتر است و درخت سرو در ایرانزمین مثل آن نیست.»[
چند سال پیش هم
دانشمندان کشور ژاپن و روسیه پس از بازدیز#سرو_ابرکوه کهنسالی آن را تا ۸
هزار سال تخمین زدند اما الکساندر_روف، دانشمند روسی، عمر این درخت را میان
۴ هزار تا ۴۵۰۰ سال برآورد کرده است.
جالب است بدانید که مارکوپولو در
یادگارهای سفرش به ایران_زمین مینویسد: یکی از چند سروی که در ایران
دیدهام سرو خوش بالای ابرکوه است که همچون آبشاری سبز از آسمان بر روی
زمین تنیده ابرکوه فرو میآید و از هر سو که به ابرکوه درآیی سرو کهنسال و
شاداب مانند چراغ دریایی سبزی ما را به بندر دریای کویر و خورشید تابان فرا
میخواند.
#حمدالله_مستوفی هم در نسک #نزهت_القلوب که در سال۷۴ ه.ق
تالیف شده است، درباره این سرو آورده است: آنجا سرو است که در جهان پرآوازه
است. چنانچه سرو کشمیر و بلخ شهرت داشته و اکنون این از آنها بلندتر و
بزرگتر است
شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
صَلایِ سرخوشی، ای صوفیانِ باده پرست
اساسِ توبه که در محکمی چو سنگ نُمود
ببین که جامِ زُجاجی چه طُرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاهِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست
از این رِباط دو در، چون ضرورت است رَحیل
رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکمِ بلا بستهاند عهدِ الست
به هست و نیست مَرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجامِ هر کمال که هست
شکوهِ آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست
به بال و پَر مرو از ره که تیرِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست
زبانِ کِلکِ تو حافظ چه شُکرِ آن گوید
که گفتهٔ سخنت میبرند دست به دست
محمد قاضی مترجم برجستهٔ ایرانی
زادروز ۱۲ مرداد ۱۲۹۲
مهاباد
درگذشت ۲۴ دی ۱۳۷۶
بیمارستان دی تهران
آرامگاه ، مهاباد
ملیت ایرانی
نقشهای برجسته ترجمه دن کیشوت و نان و شراب به فارسی
والدین میرزا عبدالخالق قاضی
محمد قاضی (۱۲۹۲-۱۳۷۶) مترجم برجستهٔ ایرانی، و مترجم آثاری چون دن کیشوت و زوربای یونانی به زبان فارسی است.
زندگی
محمد
قاضی فرزند میرزا عبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد به دنیا
آمد. میرزا عبدالخالق، امام جمعه مهاباد بود. محمد قاضی آموختن زبان فرانسه
را در مهاباد نزد شخصی بهنام آقای گیواز کردان عراق آغاز کرد. قاضی در
سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان دیپلم حقوق
گرفتهبود و در وزارت دادگستری کار میکرد، به تهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از
دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت. در سال ۱۳۱۸ دورهٔ دانشکده حقوق
دانشگاه تهران را در رشتهٔ قضایی به پایان برد. او در طول این دوران همیشه
جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود. از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ دورهٔ خدمت نظام
را با درجهٔ ستوان دومی در دادرسی ارتش گذراند.
محمد قاضی در مهر ماه ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در سال ۱۳۵۵ از خدمت دولتی بازنشسته شد.
از
ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از ویکتور هوگو به نام کلود ولگرد،
نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت.
در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک سالو نیم وقت برای ترجمهٔ جزیره پنگوئنها اثر
آناتول فرانس، بهزحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما سه سال
بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب،
آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بیبازار که کتابشان را در انبار
کتابفروشان در ایران خاک میخورد به درآمد. در این باره نجف دریابندری
در روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد»
نوشت. در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولو نوشتهٔ سنت اگزوپری را ترجمه کرد که
بارها تجدید چاپ شد. محمد قاضی با ترجمهٔ دورهٔ کامل دن کیشوت اثر سروانتس
در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران
دریافت کرد.[۱]
محمد قاضی پس از بازنشستگی قاضی به فعالیت در کانون
پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمهٔ کتابهای
باخانمان از هکتور مالو، ماجراجوی جوان از ژاک ژروند و زوربای یونانی از
نیکوس کازانتزاکیس است.
محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار
شد و هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را
گرفته بود و پس از جراحی، بهعلت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمیتوانست
سخن بگوید و از دستگاهی استفاده میکرد که صدایی ویژه تولید میکرد. با
این حال کار ترجمه را ادامه داد، و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال
حیاتش انتشار مییافت. وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر
اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است. از آثار مهم ترجمهشده
توسط او میتوان به دن کیشوت اثر سروانتس، نان و شراب اثر اینیاتسیو
سیلونه، آزادی یا مرگ، در زیر یوغ نام برد. او بیشتر از زبان فرانسوی به
فارسی ترجمه میکرد.
محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴
سالگی در تهران درگذشت. همسر وی، «ایران» پیش از او درگذشته بود. محمد
قاضی در شهر زادگاه خود مهاباد به خاک سپرده شد.
در فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی از تندیس محمد قاضی به بلندی چهار متر در کوی دانشگاه مهاباد پردهبرداری شد.[۲]
ترجمه
از آثار مهم ترجمهشده توسط محمد قاضی میتوان از این کتب نام برد:
جزیره پنگوئنها (اثر آناتول فرانس)
چهل روز موسی داغ اثر فرانتز ورفل (ترجمهشده در ۱۳۷۳)
درد ملت (ترجمه به همراه احمد قاضی از رمان کردی «ژانی گهل» نوشته ابراهیم احمد)
دن کیشوت اثر میگل سروانتس (ترجمهشده در ۱۳۳۶)
زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس
شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنتاگزوپری، ۱۳۳۳
صلاحالدین ایوبی اثر آلبر شاندور.
قلعه مالویل اثر روبر مرل
کمون پاریس
مسیح بازمصلوب اثر نیکوس کازانتزاکیس
نان و شراب (اثر اینیاتسیو سیلونه)
آخرین روز یک محکوم اثر ویکتور هوگو
آدمها و خرچنگها
آزادی یا مرگ اثر نیکوس کازانتزاکیس
ایالات نامتحد اثر ولادیمیر پوزنر
باخانمان، هکتور مالو
بردگان سیاه
پولینا چشم و چراغ کوهپایه، آناماریا ماتوته
تاریخ ارمنستان
تاریخ مردمی آمریکا اثر هاروی واسرمن
تاريک ترين زندان اثر ايوان اولبراخت
خداحافظ گری کوپر اثر رومن گاری
داستان کودکی من اثر چارلی چاپلین
در زیر یوغ اثر ایوان وازوف
در نبردی مشکوک اثر جان اشتاین بک
زن نانوا اثر مارسل پانیول
سادهدل اثر ولتر، ۱۳۳۳
سپیددندان (جک لندن)، ترجمه در ۱۳۳۱
سرمایهداری آمریکا
سگ کینهتوز
سمرقند
شاهزاده و گدا اثر مارک تواین، ترجمه ۱۳۳۳
غروب فرشتگان اثر پاسکال چاکماکیان
فاجعه سرخپوستان آمریکا
کرد و کردستان، نوشته واسیلی نیکیتین
گاندی اثر رومن رولان
کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو، ترجمه در ۱۳۱۷
کلیم سامگین اثر ماکسیم گورکی
کوروش کبیر اثر آلبر شاندور
ماجراجوی جوان
مادر اثر ماکسیم گورکی
مادر اثر پرل باک
درباره مفهوم انجیلها اثر کری ولف
نيه توچکا اثر فئودور داستایوسکی
[ویرایش]تالیف
خاطرات یک مترجم
سرگذشت ترجمههای من
زارا، عشق چوپان
فرقهی پایداری= فرستادگان خدا و عاری از خطا!
با این تفکر و تفاسیر هر کسی در مقابل فرقه پایداری باشد، انتقادی کند و یا صدایی به اعتراض بلند کند؛
به مقابله با فرمان خدا محکوم خواهند شد!
این حرف حریف باید تحلیل علمی و تجربی و عقلی و انقلابی (مارکسیستی) شود.
طعنه و تهمت و تحریف و تخریب
نمی تواند جای تخلیل را بگیرد.
البته اگر هدف روشنگری باشد و نه عوامفریبی.
حریف هم مثل حضرات اسرافیل و میکائیل و عزرائیل
حق داشتن نظر دارد و حق ابراز نظر دارد.
بهتر هم همین است
هماندیشی بهتر از چاقوکشی است.
او بر ان است که طرفدار حقیقت و مخالف باطل است
و
مشخصا
بر ان است که با مذاکره نمی توان به تحریمات پایان داد.
او مبارزه را بر مذاکره تقدم می بخشد.
می توان
نظرش را پذیرفت و یا نقد کرد و رد کرد.
پیش به سوی خوداندیشی به عوض خودفریبی و عوامفریبی
سران اتحادیه اروپا
در لفافه نگهداشتن امریکا در پیمان ناتو
از سفره توده محروم از حزب توده
به امپریالیسم امریکا
رسما و علنا باج می دهند.
دیری است که بازار بورس ممر درآمد غول آسایی برای سران و سرمایه داران جهان شده است.
مثلا
کسانی که با باندهای تروریستی القاعده در رابطه بودند
قبل از حمله جوانان عرب پیرو بن لادن به برج های دوقلو
سهامی را خریده بودند
و
خرمن دلار درو کرده بودند.
خود مش دونالد هم همین کار را میکند
قبلا
سهامی را می خرد
و
بعد دیکرتی امضا می کند و قیمت بورس مثلا بتکون سر به فلک می زند و مش دونالد یکشبه میلیون ها دلار خرپولتر می شود
مارکسیسم به مثابه تئوری و عمل؟
کسی که این تحریف را از مارکسیسم دارد،
نه معنی عمل را می داند و نه معنی تئوری را
و
هیچ خبری از هیچ علمی ندارد.
مثال:
تعریف شیمی چیست؟
با این ادعا مببنی بر اینکه
شیمی به مثابه تئوری و عمل
علمیت شیمی
عملا انکار می شود.
شیمی نظری (تئوریکی) و شیمی عملی (پراتیکی) (Angewandte Chemie) فقط رشته هایی از علم شیمی اند.
خلایق بی خبر از خدا و خرما
خیال می کنند که مارکسیسم
چیزی برای مبارزه است وبس.
مارکسیسم
علم و ایده ئولوژی همزمان است
مارکسیسم
علمی کل اندیشن است
مارکسیسم
علمی فلسفی و یا فلسفه ای علمی است
ایده ئولوژی پرولتاریا بودن مارکسیسم
تضمین کننده طبقاتی علمیت مارکسیسم است.
اکر کلاسیک ها (مارکس و انگلس و لنین)
با تمام وجود
در سنگر طبقاتی پرولتاریا نبودند
اصلا نمی توانستند
مارکسیسم را تدوین کنند
به همین دلیل (به دلیل ایده ئولوژی پرولتاریا بودن مارکسیسم )
مارکسیسم را نمی توان تدریس کرد.
هر ننه قمری نمی تواند مارکسیسم را از آن خود کند.
به همین دلیل
خیلی از سران احزاب کمونیست
از مارکسیسم خبر ندارند.
ایده ئولوژی
اکتسابی نیست
ایده ئولوژی
طبقاتی است
ایده ئولوژی
طبقاتی تر از هر چیز طبقاتی دیگر است:
ایده ئولوژی
با شیر مادر اندر می شود و با کفن و دفن به در می شود
نه.
گرگ و درندگان دیگر
جانوران الگویی و سرمشفی محبوب فلاسفه امپریالیسم
مثلا ارتور شوپنهاور
هستند.
گرگ
آرم و نشان و سمیل پان ترکیسم هم است.
سگ ها و گرگ ها
اخوان ثالث
(۱)
هوا سرد است و برف آهسته بارد
ز ابری ساکت و خاکستری رنگ
زمین را بارشِ مثقال، مثقال
فرستد پوششِ فرسنگ، فرسنگ
سرود کلبه بی روزن ِشب
سرود برف و باران است امشب
ولی از زوزه های باد پیداست
که شب مهمان توفان است امشب
دوان بر پرده های برفها، باد،
روان بر بالهای باد، باران؛
درونِ کلبه بی روزنِ شب،
شبِ توفانیِ سردِ زمستان.
آواز سگ ها:
«زمین سرد است و برف آلوده و تر،
هوا تاریک و توفان خشمناک است؛
کشد -مانند گرگان- باد، زوزه،
ولی ما نیکبختان را چه باک است؟»
«کنارِ مطبخِ ارباب، آنجا،
بر آن خاک اره های نرم خفتن،
چه لذت بخش و مطبوع است؛
و آنگاه عزیزم گفتن و جانم شنفتن»
«وز آن ته مانده های سفره خوردن،»
«و گر آن هم نباشد، استخوانی.»
«چه عمر راحتی، دنیای خوبی،چه ارباب عزیز و مهربانی!»
«ولی شلاق!…این دیگر بلایی ست…»
«بلی، اما تحمل کرد باید؛
درست است اینکه الحق دردناک است،
ولی ارباب آخر رحمش آید،
گذارد، چون فروکش کرد خشمش،
که سر بر کفش و برپایش گذاریم
شمارد زخم هامان را و ما این
محبت را غنیمت می شماریم…»
(۲)
خروشد باد و بارد همچنان برف
ز سقف کلبه بی روزن شب،
شبِ توفانیِ سردِ زمستان،زمستانِ سیاهِ مرگ مرکب
آواز گرگ ها:
«زمین سرد است و برف آلوده و تر
هوا تاریک و توفان خشمگین است
کشد –مانند سگ ها- باد، زوزه، زمین و آسمان با ما به کین است»
«شب و کولاکِ رعب انگیز و وحشی،
شب و صحرای وحشتناک و سرما؛
بلای نیستی، سرمای پرسوز،
حکومت می کند بر دشت و بر ما.»
«نه ما را گوشه گرمِ کنامی شکافِ کوهساری، سرپناهی؛»
«نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان
در آن آسود، بی تشویش، گاهی.»
«دو دشمن در کمین ماست؛ دائم
دو دشمن می دهد ما را شکنجه.
برون:سرما، درون: این آتش جوع
که بر ارکان ما افکنده پنجه.»
«و … اینک … سومین دشمن که ناگاه
برون جست از کمین و حمله ور گشت.
…سلاح آتشین … بیرحم … بیرحم…
نه پای رفتن و نی جای برگشت…»
-«بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز
که این خون، خونِ ما بیخانمان هاست.
که این خون، خونِ گرگان گرسنه ست
که این خون، خونِ فرزندان صحراست»
-«درین سرما، گرسنه، زخم خورده،
دویم آسیمه سر بر برف، چون باد.
ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد.»
این شعر
تحت تأثیر شعری از حریف روسی حواس پرتی است.
این ارتجاعی ترین شعر اخوان است
گرگ که مترقی تر و پیشرفته تر از سگ نیست.
گرگ مظهر توحش مطلق است
توحش که به معنی آزادی و آزادگی نیست.
سگ
موجودی نیمه جامعتی ـ نیمه طبیعتی است
سگ از ۴۰ هزار سال قبل همدم و همکار و همراه و همشنین و هماموز بشر بوده است.
تحقیر سک به معنی تحقیر توسعه و تکامل و ترقی و تمدن است
طرفداران گرگ ها
پانیست ها و فاشیست ها هستند و نه هومانیست ها و راسیونالیست ها و سوسیالیست ها و کمونیست ها
دلایل، قوی باید و من، تقی.
روسیه
چماق دارد و غیر از چماق چیزی ندارد.
با داشتن چماق
اگر بخت یار باشد
فقط می توان سر کرده چماقداران شد و نه سر کرده جهان.
توان اقتصادی روسیه
در حد توان اقتصادی اسپانیا و یا ایتالیا ست.
روسیه از فروش مواد خام
امرار معاش می کند.
ضمنا
۲ سال است که در باتلاق اوکراین گیر کرده است.
ایران
همان بهتر که به سیاست نه شرقی نه غربی اش وفادار بماند.
روی پا ی خود بایستد تا جهانیان بر او نماز بخوانند.
چنین هم است
بهتر هم همین است.
طبقه حاکمه روسیه که بهتر از طبقه حاکمه اسرائیل و امریکا نیست
کیست؟
انتظار این بود که بعد از جنگ بجای این چهره های فسیل و خائن
نیروهای جوانتری در عرصه سیاست ورود کنند .
ایرج
ایرج
از دوستان مجازی ما و از طرفداران حقیقی احمدی نجات است.
ایرج
حتی توان خواندن و فهمیدن جمله ای را ندارد.
اکنون بی اعتنا به محتوای این پست
سران ایران را فسیل و خاین قلمداد می کند و دنبال سران و رهبران جوان می گردد.
مگر احمدی نجات همیشه جوان است؟
ایرج
توان مقایسه دهاتی واره مثلا سیدعلی و پزشکیان و عراقچی و غیره با سران و وزیران اسرائیل و امریکا و روسیه و غیره را هم ندارد.
مثال:
پیشوای اسرائیل به جرم گیر دادن به منشی محکوم شده است
یکی از دییال جنگجویی نتان هراس از زندان است
یعنی اگر جنگ تمام شود باید به زندان برود و آب خنگ بخورد
ترامپ
دهها بار محکوم شده است و به قول رقیب انتخاباتی اش باید در محبس باشد و نه در مجلس و مخلفات و قدرت.
پوتین
زنش را پیشاپیش طلاق داده است و با زیبارویی از ورزش ازدواج کرده است که در قصری در سوئیس با خانواده اش زندگی می کند
پاکدامنی و عزت نفس سیدعلی و جنتی و پزشکیان و غیره کجا و فساد این و ان کجا؟
اگر عقل و هوش و فهم و فراست ندارید
چشم که دارید
همزمان
با تکمیل تغییرات ساختاری در شورای عالی امنیت ملی ایران، منابع آگاه از
تشکیل یک «شورای عالی دفاع» جدید با وظایف برنامهریزی استراتژیک در حوزه
سیاست دفاعی خبر میدهند.
ساختار نهایی این شورا به زودی تصویب خواهد شد.
طبق اطلاعات موجود، علی لاریجانی احتمالاً در روزهای آینده به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب خواهد شد.
انتظار میرود علی اکبر احمدیان، دبیر فعلی شورا، رهبری چندین پروژه استراتژیک ویژه در ایران را بر عهده بگیرد.
پ.ن:
این کار قبلا باید میشد، با تشکیل شورای عالی دفاع ما شاهد کاهش دادن نقش لبیرال ها در مراکز کلیدی و حساس کشور هستیم.
روابط راهبردی حساس و گسترش همکاری با کشورهای دیگر از جمله چین و روسیه به عهده این شورای دفاعی و امنیتی خواهد بود.
احتمالا این شورا خارج از کنترل رییس جمهور و زیر کنترل رهبر خواهد بود.
مثل روسیه که شورای عالی امنیت ملی و دفاع زیر کنترل پوتین است.
علی اکبر احمدیان یکی از افراد مود اعتماد مرحوم رییسی بود، در لیست تحریم آمریکا و اروپا قرار دارد.
از جهت دیگر این جنگ ۱۲ روزه خیلی از ضعف های امنیتی را آشکار کرد، و باعث آغاز تغییر و تحولات ساختاری در ایران میشود.
ایران سد محکمیست که از جهان در برابر صهیونیسم محافظت میکند.
آن
دسته از تحلیلگران دو خطی که هنوز واقعیت را نفهمیدهاند، شاید روزی با
خوردن یک بمب به سرشان دوزاریشان بیفتد — اما آن موقع دیگر خیلی دیر شده.
حریف
ایران سد محکمیست که از جهان در برابر صهیونیسم محافظت میکند.
آن
دسته از تحلیلگران دو خطی که هنوز واقعیت را نفهمیدهاند، شاید روزی با
خوردن یک بمب به سرشان دوزاریشان بیفتد — اما آن موقع دیگر خیلی دیر شده.
حریف
نه.
اگر به سخنان سران ایران با اندکی دقت گوش بدهید
متوجه قضیه می شوید.
ایران کنونی
ایران زمان خمینی نیست که ماجراجو و خالی بند باشد.
خامنه ای و روحانیت
در خمینیسم تجدید نظر کرده اند
راسیونال و واقع بین شده اند.
ایران سر میز مذاکره بود که خنجر از پشت خورده است
علیرغم این گفته است:
اگر نزنند نخواهند خورد.
ایران که سران و فرماندهان و دانشمندان و کادرهای پزشکی و پرستاری اسرائیل و امریکا و شهروندان آنان را ترور نکرده است.
ایران بسان ج خ چین
نیاز به صلح دارد تا عقب ماندگی عظیم خود را پشت سر گذارد.
مشخصه مرکزی مهم سیاست خارجی ایران
استقلال طلبی ویا خودمختاری طلبی بی غل و غش آن است
ایران نمی خواهد نوکر کسی باشد.
فرق هم نمی کند که ان کس
شرقی باشد و یا غربی
این
عکس نشان دهندهی اوج مثلا انسانیت و تکنیک و تمدن غرب است. اینها دارند
دوان دوان میروند که مواظب باشند حتما غذا به غزه برسد ...
یادش به
خیر، تنها دولتمرد اسرائیلی و انسان واقعی اسحاق رابین بود که سال 94
فلسطین را به رسمیت شناخت، سپس سال بعدش، به دست صهیونیستها ترور شد.
بعد
از هفت اکتبر، چهرههای سران کشورهای اروپایی همه را یک به یک یادمان است
که از بمباران فلسطین و کشتار فلسطینیها حمایت کردند و پیشرفتهترین
تسلیحات را در اختیار اسرائیل گذاشتند...
تا تل خاکستر و خون که شاهدیم ...
بیش از شصت هزار کشته غیرنظامیان ...
و بیشمار کودکان بیدست و پا ...
و این آخرین شاهکارشان ایجاد قحطی...
در
واقع بریدن نان و آب و دارو از دو سال پیش، قبل از این که چهرهی پلید
صهیونیزم را نشان دهد، چهرهی پوشالی نهادهای حقوق بشر را در غرب نشان داد و
آشکار کرد.
حالا الان یک هفته است که سران دولتهای اروپایی، غنچهی
دهان باز کرده، قصد کرده اند فلسطین را به رسمیت بشناسند بعد یکی دو تا
دیگر این وسط باد معده ول میدهند که مشکلساز است و از این حرفا و آن
نجاست نارنجی که هیمی گوید حماس، ده بیست گروگان را آزاد کند تا صلح شود
اما هیچی نمیگوید که بیش از سه هزار فلسطینی، گروگان دولت اسرائیل است و
آنها هم باید آزاد شوند ...
آهاااااای تروریستهای شیک کت شلوار پوش،
فلسطین
و فلسطینیها را مردم دنیا به رسمیت شناختهاند، مردم شریف و با وجدانی که
در تظاهرات علیه نسلکشی، به دست پلیس متمدن وحشی، سرکوب و لگدکوب
میشوند.
پرچم فلسطین، اکنون آبروی دنیاست و در بلندیهای شرافت و مقاومت افراشته است .
فشای ابعاد تکاندهنده قاچاق جنسی دختران ایرانی به دبی و عراق
گزارشهای
هولناکی از قاچاق جنسی زنان و دختران ایرانی به دبی و عراق، پرده از
سودجوییهای کلان و رنجهای بیشمار قربانیان برداشته است.
یکی از این قربانیان در گفتگو با خبرفوری، جزئیات تکاندهندهای را فاش کرده است.
این
زن ادعا کرده است که در یکی از پروازها به دبی، ۸۵ نفر از ۱۰۰ مسافر،
دخترانی بودند که برای تنفروشی به این شهر میآمدند. او از فروش بکارت یک
دختر ۱۴ ساله توسط مادرش در دبی خبر داد که پول حاصل از آن در ایران صرف
خرید ۴ واحد آپارتمان شده است.
به گفته این زن، واسطهها نیمی از درآمد دختران را به جیب میزنند و بیشتر مشتریان نیز مردان متاهل هستند.
مطابق
ادعاهای این زن وضعیت در عراق به مراتب وخیمتر است؛ جایی که برای هر
رابطه ۱۰۰ دلار پرداخت میشود و زنان به دلیل روابط مکرر و خشن، دچار
عفونتهای شدید داخلی شدهاند.
عدم نظارت بهداشتی نیز منجر به شیوع
بیماریهای زیادی شده است. فجیعتر اینکه، یک دختر در عجمان مورد تجاوز
گروهی قرار گرفته و دستش از مچ قطع شده است.
فقط دختران ایرانی که نیستند.
جهانیان
چه نر و چه ماده
همه از دم
در بند بند تنبانند و بس.
فکر و دکر و هم و عمی جز سکس شفاهی و کتبی و بصری و زبانی ندارند
دستور خواجه شیراز جامه عمل پوشیده است:
تو بندگی ـ چو کدایان ـ برای مزد مکن.
(کارگر نباش و برای دریافت دستمزد زحمت مکش)
که دوست، خود روش ج. پروری داند.
(ج. نر و ماده باش و نه کارگر
برای انیکه دوست فوت و فوت پرورش ج. را و تبدیل جامعه و جهان به ج. خانه را به خوبی می داند.)
هر بدبختی می تواند
۲۴ ستاهته به تماشای رایگان ج. جهان بنشیند و خودارضایی کند.
جای فروید ویونگ خالی است که کسب و کارشان خودارضایی کلکتیو و دسته حمعی بود
لیبی آیینه تمام نمای دسیسه ای است که غرب به سرکردگی امریکا و زائده صهیونیستی اش برای ایران طراحی کرده است ."
.
زنده
یاد معمر قذافی از این حیث که به وعده های از بیخ و بن دروغ و فریب امریکا
در مورد برداشتن تحریم ها در برابر نابودی تدریجی بازدارندگی دفاعی لیبی
اعتماد کرد و به دست خود بازدارندگی دفاعی لیبی را نابود کرد ، ساده اندیشی
کرد . امریکا ابتدا با امحاء تحقیقات صلح آمیز هسته ای لیبی شروع کرد ،
بعد سیستم موشکی لیبی را مطر ح کرد و هربار وعده داد که تحریم ها را لغو
خواهدکرد . این دسیسه ادامه یافت تا آنکه دیگر ابزاری برای لیبی جهت
بازدارندگی دفاعی باقی نماند . در همان حین رسانه های تحت کنترل
صهیونیستهای ضد بشر تبلیغات علیه سیستم حکومتی لیبی با وعده دموکراسی و
علیه شخص قذافی را در گسترده ترین شکل سامان داد . پس از سازمان دادن شورش
های داخلی به ویژه به مباشرت سیا و موساد ،و دستگاه های اطلاعاتی دیگر
کشورهای عضو ناتو مانند میت ترکیه و در وضعیتی که لیبی ابزاری برای مقابله
با این تهاجم برای خود باقی نگذاشته بود ، تهاجم نظامی و حمله به لیبی در
گسترده ترین شکل آغاز شد .
در نهایت ، لیبی یعنی کشوری که شکوفاترین
اقتصاد منطقه را داشت و کشور مقصد کارگران مهاجر چه از منطقه از قبیل مصر و
چه خارج از منطقه از قبیل فیلیپین بود نابود کرد ، قذافی را به سبعانه
ترین و غیرانسانی ترین شکل به قتل رساند ، و مردم لیبی را به خاک سیاه
نشاند . امریکا هیچگاه تحریم ها را لغو نکرد مگر زمانی که دیگر لیبی وجود
نداشت و قطعه قطعه ، تجزیه ، و از هم گسیخته شده بود .
هیلاری کلینتون
بر جسد زنده یاد قذافی رقصید و قتل سبعانه و وحشیانه او توسط شورشیان دست
پرورده سیا و موساد را جشن گرفت . داعش که دست پرورده سیا ، موساد ، ام آی 6
، میت و ... بود مدتها در بیابان های لیبی برده فروشی راه انداخت و زنان و
دختران ایزدی که از عراق به اسارت گرفته بود در معرض فروش قرار داد .
چین در حال سبقت از فورد در غرب آسیا؛ نبرد برای آینده خودرو و انرژی
شرکت
فورد هشدار داده که خودروسازان چینی با سرعتی بیسابقه در حال تصرف
بازارهای غرب آسیا هستند. رقابت شدید، گذار به خودروهای برقی (EV) و
چالشهای زنجیره تأمین، تهدیدی جدی برای شرکتهای آمریکایی است.
سیاستهایی
مانند «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان و «کربن صفر ۲۰۵۰» امارات، تقاضای
خودروهای برقی را افزایش دادهاند. هماکنون ۵۵٪ اماراتیها و ۴۰٪
عربستانیها قصد خرید EV دارند. فورد میگوید برای پاسخ به این روند،
سرمایهگذاری در زیرساختهای شارژ و آموزش مصرفکننده ضروری است.
در
همین حال، چین نفوذ خود را فراتر از خودرو گسترش داده است؛ از صادرات نفت
ایران به چین، پروژههای عظیم آبشیرینکن در عراق، همکاری Aramco با BYD
برای فناوریهای کمکربن، تا راهاندازی مسیر ریلی مستقیم چین به تهران که
مسیرهای دریایی تحت کنترل آمریکا را دور میزند.
این روند نشان میدهد که چین نهتنها در بازار خودرو، بلکه در کل اقتصاد منطقه غرب آسیا در حال سبقت از غرب و مخصوصا آمریکا است.
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد، اِلّا نوعی لجاجت با خود،و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت!
عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد
و
به کَرات هم،
هر آدمی دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بِسر می برد،
و هیچ چیز دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی نسبت به خودش نیست.
سلوک-
محمود دولت آبادی
بگذارید این دعاوی دولت آبادی را مورد تجزیه و تحلیل مارکسیستی شتابزده قرار دهیم:
۱
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد، اِلّا نوعی لجاجت با خود،و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت
معنی تحت اللفظی:
معنی سیگار کشیدن
اولا لجاجت با خویشتن است
ثانیا
لجاجت در تداوم عادت است.
چه ادعایی.
معنی پک زدن به سیگار
اعتیاد پیشاپیش به دخانیات است و نه لجاجت.
اعتیاد
چیزی جبری، غریزی، عاری از اختیار و عای از اراده است.
یعنی آگاهانه نیست.
دست خود معتاد هم نیست.
رسپتورهایی مغز معتاد ترشح می کند که نیکوتین می خواهند.
همین وبس.
اگر نیکوتین به اندام نرسد
دمار از روزگار معتاد در می آورند.
وقتی می توان از لجاجت دم زد
که
کاری آگاهانه صورت گیرد و نه جبری.
دولت آبادی
شعور مفهومی بخور و نمیری حتی ندارد.
از رفقای شاملو ست.
پسر نوح با خران بنشست
عقل و فهم و فراستش کم شد
سگ اصحاب عقل روزی چند
به تفکر نشست و ادم شد.
با پوزش از سعدی.
دولت آبادی
میان اعتیاد و عادت علامت تساوی می گذارد.
راستی عادت چیست؟
سخنگوی ریاستجمهوریِ روسیه:
ایران، چین و کرهشمالی متحدان و شرکای ما هستند و با آنها دربارهٔ نظم جهانی همنظریم.
منظور از نظم به طور کلی و نظم جهانی کذایی چیست که کسانی راجع بدان نظر مشترکی دارند؟
شب و رزو پروفسورهای امپریالیستی
از هژه مونی های لیبرال و اوتوکرات فلسفه بافی می کند.
منشاء فرماسیونی ـ اقتصادی ایم هژه مونی های سوبژکتیو و دلبخواهی چیست؟
مثال:
چه تفاوت طبقاتی بین طبقه حاکمه روسیه و امریکا وجود دارد؟
کارتل گازی ایران–روسیه
احتمال
تشکیل کارتل گازی میان ایران و روسیه بسیار بالاست و با توجه به شرایط
موجود و نشانههای آشکار، این اتحاد بهاحتمال زیاد در بازه ۲ تا ۵ سال
آینده شکل خواهد گرفت
۱. همکاری موجود از قبل آغاز شده است
• ایران و روسیه هماکنون در حال اجرای توافقات سوآپ گازی از مسیر ترکمنستان و جمهوری آذربایجان هستند.
• هر دو عضو مجمع کشورهای صادرکننده گاز (GECF) هستند — معادل اوپک در حوزه گاز.
• مقر این مجمع در دوحه است، اما رهبری ایدئولوژیک آن بهسوی شرق (ایران و روسیه) در حال چرخش است.
۲. تحریمها موجب همراستایی راهبردی شدهاند
• هر دو کشور تحت شدیدترین تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا قرار دارند.
• بازار گاز مایع دلاری (LNG) برایشان بسته شده، و این یعنی انگیزه برای ساخت یک اقتصاد گازی موازی بسیار بالاست.
بخش(۲)
۳. چین و هند از این اتحاد حمایت خواهند کرد
• چین هماکنون گاز ایران را بهصورت غیررسمی و گاز روسیه را بهطور علنی خریداری میکند.
• هند بهدنبال منابع انرژی پایدار و غیروابسته به غرب است، بهویژه از طریق خطوط لوله (مانند پروژه INSTC).
تولیدکنندگان کوچک گاز چارهای جز پیوستن نخواهند داشت زیرا:
۱. واقعیتهای لجستیکی
• پایانههای LNG، خطوط لوله، و زیرساختهای ذخیرهسازی بهسمت شرق و خارج از مدار غرب در حال بازآرایی است.
• زیرساختهای اوراسیایی مانند «قدرت سیبری» و «INSTC» آنها را به بلوک روسیه–ایران متصل خواهد کرد.
۲. تغییر در ارز مبادله
•
اگر ایران و روسیه شروع به قیمتگذاری گاز با طلا، یوان، روبل یا ارز
مشترک بریکس کنند، سایر کشورها نیز باید برای رقابتپذیری، پیروی کنند.
• ماندن در سیستم دلاری تبدیل به ضعف راهبردی خواهد شد.
۳. تضمینهای امنیتی
• محور روسیه–ایران میتواند به کشورهای گازی شکننده، پوشش نظامی، سایبری و اطلاعاتی بدهد.
• پیوستن به این بلوک یعنی مصونیت از تهدیدهای براندازی غرب.
کارتل
گازی ایران و روسیه، فراتر از یک ائتلاف انرژی خواهد بود؛ ترکیبی از قدرت
اقتصادی، امنیتی و دیجیتال است که به ستون اصلی بریکس و نظم چندقطبی تبدیل
میشود و به کشورهای تحریمشده امکان میدهد از انرژی بهعنوان سلاحی علیه
غرب استفاده کنند
مقدمات کارتل گازی ایران–روسیه از هماکنون با سوآپ
گازی، هماهنگی در مجمع صادرکنندگان گاز و حمایت چین و هند در حال شکلگیری
است. این اتحاد نهتنها محتمل، بلکه اجتنابناپذیر است و موازنه انرژی
جهانی را تغییر خواهد داد.
ترامپ تعرفههای ۲۵ درصدی بر کالاهای هندی وضع کرده است و در اینجا دو نکته مهم وجود دارد:
اول اینکه، حتی هند که کاملاً از آمریکا پیروی میکند، هنوز در معرض چنین اقداماتی از سوی واشنگتن قرار میگیرد.
دوم
اینکه، هژمونی آمریکا، به ویژه در اقتصاد، در حال فروپاشی است و ایالات
متحده به هر وسیلهای برای کند کردن این روند متوسل میشود.
پ.ن:
خیلی
از کارشناسان پیش بینی میکردند که آمریکا با هند علیه چین متحد میشود، ولی
این پیش بینی نادرست بود.دیگر ترامپ از طریق تعرفه ها می خواهد علیه بریکس
مبارزه کند.مسلما بریکس در حال تدابیر اقتصادی - مالی جدیدی علیه آمریکا
است.
فرق نمی کند که افکار چه باشند.
. افراد مهم نیستند. افراد می توانند فردا نباشند. نظر خود را و حتی سنگر خود را عوض کنند
تو پزشکی یا روانپزشکی که هنری و شق القمری جز احوال پرسی از همنوع بدبختت نداری؟
همنوعی که جرمش اندیشیدن و نظر ساختن و ابراز نظر است.
آخپوزه ر
چه مردمانی هستید که جز پوزه بند زدن بر همنوع هنری ندانید و ندارید؟
پزشکان در تاریخ فلسفه
اولین کسانی بوده اند که به جهان بینی ماتریالیستی ـ علم الاشیایی رسیده اند.
ضمنا
هر کلمه و جمله ما معیوب است
ذکرش کنید و بطلانش را اثبات علمی و عقلی و تجربی و منطقی بکنید
به خود ما بیهوده گیر ندهید.
ما فردا می توانیم در نظر امروزمان تجدید نظر کنیم
اگر دلایل علمی و عقلی دیگری بیابیم.
ما خر که نیستیم.
در
شرایط کنونی که امپریالیستها و صهیونیستها با تمام قوا در پی تخریب
کشورمان هستند و جریاناتی همچون سلطنتطلبان، مجاهدین و تجزیهطلبان را
تقویت میکنند تا ایران را به سرنوشت کشورهایی مانند عراق، لیبی، سوریه و
غزه دچار نمایند، دفاع از وضعیت موجود - ولو به صورت موقت - ضرورتی حیاتی و
انکارناپذیر است.
تنها راه گریز از این سناریو، تشکیل یک جبههی متحد ضدامپریالیستی و ضد استبدادی توسط نیروهای مترقی، مردمی و آزادیخواه است؛
مشروط
بر آنکه این نیروها از مواضع غیرواقعی خود فرود آیند. بدون تحقق چنین
اتحادی، قبضه قدرت توسط هر گروهی در ایران، جز ویرانی و نابودی پیامدی در
پی نخواهد داشت.
آیندهی ما را میتوان به روشنی در وضعیت کنونی تعدادی از کشورهای منطقه مشاهده کرد.
هر
نیرویی که به هر دلیلی مانع شکلگیری این اتحاد ضروری میان نیروهای مترقی
شود، بیتردید در آینده در برابر تودههای مردم مسئول و پاسخگو خواهد بود.
خلعسلاح سیاسی تودهها در برابر اتحاد امپریالیستی، اقدامی نابخشودنی است و
هیچ توجیه ایدئولوژیکی نمیتواند آن را موجه سازد.
در کنار مسائل فوق،
تمامیتخواهی و انعطافناپذیری رژیم حاکم نیز، سدی قدرتمند در برابر هرگونه
گذار از این وضعیت بحرانی است. اگر رژیم کنونی نیز همچون رژیم پیشین، در
برابر تحقق حداقلیترین اشکال دموکراسی مقاومت کند، بیشک ضربات سهمگینی را
متحمل خواهد شد.
نکتهی پایانی این است که امپریالیستها هرگز ایران یکپارچه و قدرتمند را برنخواهند تافت.
این هشدارها را باید جدی گرفت و به هیچروی نباید آنها را دستکم انگاشت.
حق پرست
افترا، و تهمت و آزار علیه پرستو فروهر را بس کنید!
لااقل
حرمت این بانوی هنرمند و مبارز شجاع دادخواهی را که در مقابل کاردآجین شدن
مادر و پدرش به دست عمال جنایتکار حکومت ولایی مثل کوه ایستاده است و یکی
از چهره های مهم مبارزات دموکراتیک و ملی مردم ایران است را رعایت کنید.
همین
نوع تهمت زنی ها و تنگ نظری ها و تخریب شخصیت ها از طرف شما هایی که چند
سالی است به نام دفاع از "پادشاه خود" انجام میدهید است که اکثر دموکراسی
خواهان را از آینده ای که وعده میدهید بیمناک و بدبین میکند.
نیره توحیدی
نیره توحیدی
قبل از تشکیل پیشاپیش شعور
شعار می دهد:
افترا، و تهمت و آزار علیه پرستو فروهر را بس کنید!
این طرز برخورد
در بهترین حالت
اخلاقی است و نه علمی و عقلی و منطقی.
فروهر کی بود؟
اختلاف فروهر با دربار پهلوی چی بود؟
دلیل طبقه حاکمه جدید برای ترور فروهر و حتی همسرش چی بود؟
دلیل حمله سلطنت طلبان بر پرستو چیست؟
دلیل توسل کسی به فحش و تحقیر و تخریب و تهمت و توهین چیست؟
یکی از زیباترین اشعار استاد امین پور:
پيش از اينها فکر مي کردم خدا
خانه اي دارد میان ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس، خشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور
ماه برق کوچکي از تاج او
هر ستاره، پولکي از تاج او
اطلس پيراهن او، آسمان
نقش روي دامن او، کهکشان
رعد و برق شب، طنين خنده اش
سيل وطوفان، نعره ی توفنده اش
دکمه ي پيراهن او، آفتاب
برق تيغ خنجر او ماهتاب
هيچ کس از جاي او آگاه نيست
هيچ کس را در حضورش راه نيست
پيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوستي جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها
زود مي گفتند : اين کار خداست
پرس و جو از کار او کاري خطاست
هرچه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذابش آتش است
تا ببندي چشم، کورت مي کند
تا شدي نزديک، دورت مي کند
کج گشودي دست، سنگت مي کند
کج نهادي پاي، لنگت مي کند
با همين قصه، دلم مشغول بود
خوابهايم، خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم که غرق آتشم
در میان شعله های سرکشم
در دهان اژدهاي خشمگين
بر سرم باران گرز آتشين
محو مي شد نعره هايم، بي صدا
در طنين خنده ي خشم خدا ...
نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن يک درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه
تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حل صدها مسأله
مثل تکليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود
تا که يک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يک سفر
در ميان راه، در يک روستا
خانه اي ديدم، خوب و آشنا
زود پرسيدم : پدر، اينجا کجاست؟
گفت: اينجا خانه ي خوب خداست!
گفت : اينجا مي شود يک لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند
با وضويي، دست و رويي تازه کرد
با دل خود، گفت و گويي تازه کرد
گفتمش: پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست؟ اينجا، در زمين؟
گفت : آري، خانه ی او بي رياست
فرشهايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي کينه است
مثل نوري در دل آيينه است
عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني
خشم، نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست
قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر هم با دوست معني مي دهد
هيچ کس با دشمن خود، قهر نيست
قهري او هم نشان دوستي است...
تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديک تر
از رگ گردن به من نزديک تر
آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
آن خدا مثل خيال و خواب بود
چون حبابي، نقش روي آب بود
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بي ريا
مي توان با اين خدا پرواز کرد
سفره ي دل را برايش باز کرد
مي توان درباره ي گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل ياران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سکوت آواز خواند
مي توان مثل علفها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد
مي توان درباره ي هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت
مثل اين شعر روان و آشنا :
« پيش از اين ها فکر مي کردم خدا ...»
قیصر امین پور
پزشکیان
۴۰ سال است که در سیاست اکتیو است،
پس باید خواه و ناخواه
گنجینه ای از تجارب شخصی و نوعی کسب کرده باشد.
یعنی
خر نباشد.
واقعا هم چنین است:
پزشکیان
خر نیست.
بلکه خرشناس بی نظیری است.
پزشکیان
اولا
پزشک است
پزشکیان
نه پزشک معمولی
بلکه پزشک جراح است
یعنی هشیارترین و دقت مند ترین تن از پزشکان است.
فریب سادگی نمودین آذری ها را فقط ساده لوحان می خورند و نه ژرف اندیشان.
آذربایجان ایران
پرورشگاه پیشه وری ها، فریدونی ها و جوانشیرها ست.
تحقیر و تخریب پزشکیان
یا نشانه نادانی است
یا ناشی از نادانی است
و
یا به نیت نادان پروری است.
پزشکیان
علی اوف و عردوغان وبن سلمان و این و آن را می شناسد
و
خیلی چیزها می داند که دیگران نمی دانند.
رابطه ایران با آذربایجان
سی سال قبل از قرار دیگری بوده است.
کادرهای نظامی آذربایجان را ایران تربیت می کرد
و
از تسخیر قره باغ حمایت می کرد.
علی اوف را عردوغان به امریکا و ناتو اسرائیل پیوند زده است.
ایشگی خلق ایلی ییب دشمن سواد اولسون گرک
سلطنت طلبها از دیکتاتوری بدشون نمیاد. از دیکتاتوری «جمهوری اسلامی» بدشون میاد.
عاشق دیکتاتوری سلطنتی اند.
حقیقتش اینه که کلا این دوستان آزادی دوست ندارند، فقط دوست دارند حکومت دیکتاتوریشون کراواتی باشه نه عبا عمامه ای.
تفکر
سلطنت طلبی اساسا به خاطر بی مطالعه بودن و استادیومی بودن و مهمتر از اون
به خاطر اینکه توسط سیا طراحی شده و اسپانسر داره، نمیتونه بستر مناسبی
برای فکر و تحلیل باشه. یعنی تحلیل توش بخار میشه. از بیخ و بن از لحاظ
فکری عقیمه.
**حوثیها محاصره دریایی در دریای سرخ را تشدید میکنند**
حوثیها
وارد مرحله جدیدی از مقابله با اسرائیل شدهاند؛ گامی کیفی و راهبردی که
نشاندهنده دفاع آنها از مردم فلسطین در برابر نسلکشی و تجاوز به غزه
است.
تصمیم انصارالله برای تشدید محاصره دریایی در دریای سرخ، پاسخی به
قحطی تحمیلی دولت اسرائیل بر نوار غزه است. "سید عبدالملک بدرالدین الحوثی"
رهبر یمنی، گزینههای جدیدی برای تشدید عملیات اعلام کرده که نیروهای مسلح
در پی اجرای آنها هستند «تا رژیم صهیونیستی را تحت فشار قرار دهند تا جنگ
گرسنگی خود در نوار غزه را پایان داده و تأمین مداوم و کافی غذا و کمکهای
بشردوستانه برای تمام ساکنان منطقه آسیبدیده را تضمین کند.»
سید
الحوثی یادآور شد: «عملیات هفته گذشته با ۱۱ موشک فراصوت و پهپاد علیه
سرزمینهای اشغالی فلسطین و هدفگیری دشمن صهیونیستی انجام شد» و توضیح
داد: «از آغاز حمایتها از غزه، ۱۶۷۹ عملیات شامل موشکباران، پهپاد و
هدفگیری کشتیهای جنگی انجام شده است.»
در آخرین بیانیه نیروهای یمنی،
تشدید عملیات پشتیبانی نظامی و آغاز فاز چهارم محاصره دریایی تأیید شد:
«این مرحله شامل حمله به تمامی کشتیهای متعلق به هر شرکتی که با بنادر
اسرائیل همکاری میکند - صرفنظر از ملیت آنها - و در هر نقطهای در
محدوده دسترسی ارتش یمن خواهد بود.»
دولت یمن از همه کشورها خواسته است
«اگر خواهان جلوگیری از این تشدید عملیات هستند، دشمن را تحت فشار قرار
دهند تا تجاوز خود را متوقف کرده و محاصره نوار غزه را بردارد. هیچ انسان
آزادهای در این جهان نمیتواند آنچه در حال رخ دادن است را بپذیرد.»
"محمد
الفاره" عضو هدایت انصارالله به نشریه "الوحده" گفت: «تصمیم نیروهای مسلح
برای حمله به کشتیهای شرکتهای تجاری کننده با اسرائیل، معادله "محاصره در
برابر محاصره و تشدید در برابر تشدید" را تأیید میکند.»
الفاره افزود:
«این تصمیم یک ضرورت انسانی و اخلاقی برای جلوگیری از نسلکشی دو میلیون
نفر در غزه است که با گرسنگی، کشتار و مخربترین سلاحهای آمریکایی و
اسرائیلی قتلعام میشوند؛ جنایت هولناکی که در برابر دیدگان جهانیان در
حال وقوع است.»
رهبر انصارالله تأکید کرد: «هدف از این تشدید عملیات،
فشار بر دشمن صهیونیستی برای پایان دادن به جنایت نسلکشی، برداشتن محاصره و
توقف تجاوز به غزه است.»
وی در پایان گفت: «این تصمیم پس از مطالعه
نقاط ضعف دشمن اتخاذ شده و تأثیر عمیقی بر زنجیرههای تأمین، تجهیزات نظامی
و لجستیکی، حملونقل و قیمت بیمه خواهد گذاشت. پیامدهای اقتصادی آن منجر
به بحران و افزایش قیمتها در درون رژیم صهیونیستی خواهد شد.»
از Chat GPT پرسیدم , تفاوت جهان بینی فلسفی و ایدئولوژی چیست؟
جهانبینی فلسفی و ایدئولوژی هر دو به نظامهای فکری مرتبطاند، اما
تفاوتهای اساسی دارند:
1.
جهانبینی فلسفی یک نگاه کلی و بنیادی به جهان، زندگی و هستی است که بر
اساس تفکر عقلانی، تأمل و استدلال شکل میگیرد. این نوع جهانبینی معمولاً
انعطافپذیر است، پرسشگرانه برخورد میکند و میتواند دستخوش تغییر شود.
2.
ایدئولوژی یک نظام فکری منسجم و هدفدار است که بیشتر در حوزههای
اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی به کار میرود. ایدئولوژی معمولاً مجموعهای از
باورهای تثبیتشده را ارائه میدهد که افراد را به عمل و تغییر اجتماعی یا
سیاسی ترغیب میکند. برخلاف جهانبینی فلسفی که به دنبال حقیقت است،
ایدئولوژی بیشتر بر اقدام و جهتدهی تأکید دارد.
به طور خلاصه، جهانبینی فلسفی باز و کاوشگر است، در حالی که ایدئولوژی جهتدار و عملیاتی است.
ا
****
از ChatGPT سوال کردم:
جهان بینی چیست: ایده آلیسم، ماتریالیسم، آگنوستیک؟
ChatGPT گفت:
جهان بینی نگاهی بنیادی به جهان، زندگی و هستی است.
سه اصطلاحی که نام بردید متعلق به جریان های مختلف فلسفی است:
ایده آلیسم
ایده آلیسم فرض می کند که واقعیت در نهایت ماهیت معنوی دارد. چیزهای مادی فقط به این دلیل وجود دارند که توسط یک آگاهی درک می شوند.
یکی از نمایندگان مشهور افلاطون است که ادعا می کرد ایده ها واقعیت واقعی هستند و دنیای مادی فقط نسخه ناقصی از آن است.
ماتریالیسم
در
مقابل، ماتریالیسم جهان را چیزی کاملاً فیزیکی می بیند. هر چیزی که وجود
دارد از ماده ساخته شده است و با قوانین طبیعی قابل توضیح است.
نماینده
معروف کارل مارکس است که ماتریالیسم دیالکتیکی را توسعه داد و تأکید کرد که
شرایط اقتصادی و اجتماعی آگاهی انسان را شکل می دهد.
آگنوستیک
اگنوستیسیسم
موضعی است که معتقد است به برخی سؤالات - به ویژه در مورد خدا یا ماوراء
طبیعی - نمی توان پاسخ داد زیرا شواهد کافی وجود ندارد.
یکی از نمایندگان معروف توماس هاکسلی است که این اصطلاح را ابداع کرد و تأکید کرد که باید روی حقایق قابل تأیید تمرکز کرد.
این جهان بینی ها بر تفکر ما در مورد علم، اخلاق، دین و جامعه تأثیر می گذارد. کدام یک از این موارد بیشتر برای شما جذابیت دارد؟
از ChatGPT سوال کردم در مورد هر سه:
ChatGPT گفت:
این
هیجان انگیز است زیرا هر سه جهان بینی نقاط قوت خود را دارند و حتی می
توانند مکمل یکدیگر باشند. در اینجا مقایسه مختصری از نحوه ارتباط آنها
وجود دارد:
آرمان گرایی به جهان معنوی و ایده ها اولویت می دهد. می توان گفت که افکار، ارزش ها و باورهای ما واقعیت ما را شکل می دهند.
ماتریالیسم بر واقعیت فیزیکی تمرکز دارد. هر چیزی که وجود دارد مادی است و قابل بررسی علمی است.
اگنوستیسیسم
دیدگاهی انتقادی به ارمغان می آورد: تشخیص می دهد که ما نمی توانیم همه
چیز را بدانیم، به ویژه در مسائل متافیزیکی مانند وجود خدا یا آگاهی.
بنابراین می توان یک دیدگاه ترکیبی داشت:
آرمان گرایی به ما کمک می کند تا ارزش ها و ایده ها را توسعه دهیم.
مفاهیم در هر زمینه و رشته فو حرفه قهی و علمی و هنری و فلسفی و غیره
تعریف استاندارد دارند.
جهان بینی یک مفهوم فلسفی است
و
تعریف مارکسیستی روشن دارد.
معیار تعیین جهان بینی
طرز پاسیخ به سؤال زیر است:
ایا روح بر ماده مقدم است و یا برعکس.
اگر کسی روح را مقدم بر ماده بداند
مثلا مفهوم سیب را مقدم بر سیب سر و مر و گنده بداند
جهان بینی اش ایدئالیستی است
اگر ماده را مثلا سیب سر و مر و گنده را مقدم بر مفهوم سیب بداند،
جهان بینی اش ماتریالیستی است
خبرگزاری فارس مدعی شد: علی لاریجانی احتمالا در روزهای آینده به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی منصوب خواهد شد.
این
خبرگزاری همچنین نوشته: با نهاییشدن تغییرات ساختاری در شورایعالی امنیت
ملی، «شورای دفاع» ایجاد میشود؛ شورایی جدید با مأموریتهای راهبردی در
حوزه سیاستهای دفاعی کشور که ساختار آن بهزودی نهایی خواهد شد.
ایران
شرایط پسیکولوژیکی بسیار سختی را از سر می گذراند که در مقیاس جهانی بی نظیر است.
جو بی اعتمادی و بی اطمینانی
پس از فاجعه اطلاعاتی ـ امنیتی تاکنونی
شدت و حدت یافته است.
دلیل خودفروشی خیلی ها
هم
قبل از همه پسیکولوژیکی بوده است.
به دام این توهم افتاده بودند که طبقه حاکمه ایران
سیستمی کارتن واره است که به بادی فرو می ریزد.
منت خدای را که ایران از طوفان هولناک اخیر
جان سالم به در برد
و ورق پسیکولوژیکی خلایق تا حدی بر گشت
و
خیلی ها متوجه و متنبه شدند.
چه در داخل و چه در خارج.
این خودش امر بسیار مهمی بوده است.
توده های خلق هم به هوش امدند و از خطر تبدیل ایران به لیبی و سوریه و عراق و غیره بر خود
لرزیدند و از لانه های جاسوسی امپریالیسم و صهیونیسم پرده برداشتند
ولی
باید همچنان هشیار بود و در اماده باش مدام بود.
کره دموکراتیک
۷۰ سال است که در اماده باش مدام
و
تخت تهدیدات و تحریمات امپریالیستی است
سرسخت ترین و پیگیرترین و با هوش ترین و بیرحم ترین
طنز پردداز کل هستی
تاریخ است
و
تلخ ترین و تکان دهنده ترین طنز هستی،
طنز تاریخ.
در غزه
هولوکاوست نازی های نازی آباد المان
تکرار می شود:
طنز تاریخ این است
که
جلادان این هولوکاوست غزه،
قرباینان هولوکاوست های بیشمار در نازی آباد آلمان اند.
ما چه بسا با دیالک تیک حلاد و قربانی سر و کار داریم.
مشخصه مرکزی مهم هر دیالک تیک
استحاله اقطاب دیالک تیکی به یکدیگر در سیستم مختصات دیگر است
مثال سعدی
پیاز است.
پیاز مظهر استحاله دهها باره فرم به محتوا (پوسته به هسته)
و
استحاله دهها باره محتوا به فرم (هسته به پوسته) است
ایران
عملاً کنترل «دالان زنگزور» را در دست گرفته است — مسیری که پیشتر توسط
ساختارهای ناتو و صهیونیستی بهعنوان ابزاری برای فشار بر منطقه تلقی
میشد.
پروژه راهبردی تبریز–ایروان به طول ۱۲۰ کیلومتر، با سرعتی بالا در حال اجراست و ایران را بهطور مستقیم به ارمنستان متصل میکند.
این
مسیر نهتنها جایگاه تهران را تقویت میکند، بلکه مانعی جدی بر سر راه
هرگونه تلاش ناتو یا رژیم صهیونیستی برای نفوذ به استان سیونیک ایجاد
مینماید — پیش از آنکه وارد ارمنستان شوند، باید با ایران روبهرو شوند.
بی دلیل نیست که پزشکیان
می گوید:
هراسی نیست.
ایران علاوه بر این بزرگراهی به عراق می زند که به ترکیه هم خواهد رسید.
یه زمانی
علی اکبر هاشمی رفسجانی رئیس جمهور بود
علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس
علی اکبر ولایتی هم وزیر خارجه
علی اکبر محتشمی وزیر کشور!
بعضی خارجیها فکر میکردن"علی اکبر"، یه لقب دولتی هست که به سران ایران اعطا میشه!
بعد
من میخواستم برم ترکیه، توی مرز پاسپورتم را دادم، یارو یه نگاه کرد از
جاش بلند شد به من احترام گذاشت به بقیه گفت این آقا علی اکبره، همه پا
شدند، رئیسشون اومد جلو پاسپورت منو داد بعد همه به ستون وایستادن و یه
راهرو باز کردند و من از همشون سان دیدم و از مرز با احترام رد شدم، بقیه
همسفرها که هاج و واج مونده بودند پشت سر من می دویدند، و بدون بازرسی هر
چی داشتند، مثل تریاک و سکه و دلار و قاچاق، از مرز رد کردند.
از خاطرات "علی اکبر زرندی" در کتاب
"رویاهای شیرین من"
حضرت اسرافیل
به عوض دمیدن حقیقت در صور و شیپورش
جوک ها و خرافات خلایق را می دمد.
آدم دلش به حال خودش و دیگر خوانندگانش می سوزد.
اشگی خلق ایلییوب
دشمن سوار اولسون گرک
"فیلسوفان تنها جهان را به شیوههای مختلف تفسیر کردهاند؛
آنچه مهم است تغییر آن است.
" کارل مارکس
ممنون
ولی این حرف مارکس چه ربطی به محتوای این پست ما دارد؟
ضمنا
منظور مارکس از این حرف چیست؟
علاوه بر این
جرف های کلاسیک ها که وحی منزل نیستند.
مارکسیسم ـ لنینیمس که حرف های کلاسیک ها نیست.
چه بسا غلطند.
ما بخشی از آثارشان را مورد تحلیل مارکسیستی ـ لنینیستی قرار داده ایم و همین روزها قرا می دهیم.
مثال:
درنگی در فرازی از «ایده ئولوژی آلمانی» اثر مشترک مارکس و انگلس در جوانی
حرف های کلاسیک ها و هر کس دیگر
قابل نقدند و نه قابل نقل.
این حرف مارکس را اگر تحلیل مارکسیستی ـ لنینیستی کنیم
ایرادات تجربی و نظری و علمی و عقلی آن آشکار می گردد.
مارکس هم می دانست.
منظورش چیز دیگری بود.
چی بود؟
مثال:
مگر سران سوسیالیسم اوتوپیکی مثلا روبرت اوون
فقط جهان را تفسیر کرده اند؟
اروپا فاقد زیرساختهای لازم برای انتقال تسلیحات به جبهه شرقی است**
آپوستولوس
تزیتزیکوستاس، کمیسر حملونقل پایدار و گردشگری اتحادیه اروپا، هشدار
جدیای درباره عدم آمادگی زیرساختهای قاره اروپا برای جنگ با روسیه صادر
کرد.
جادهها، خطوط ریلی و پلهای اروپا در انتقال نیروهای نظامی در
مقیاس بزرگ **دچار مشکل خواهند شد**. تزیتزیکوستاس هشدار داد: «جادهها و
راهآهن اروپا برای جنگ با روسیه **مناسب نیستند**. ما پلهای فرسودهای
داریم که نیاز به بازسازی، پلهای باریکی که باید عریضتر شوند و پلهای
نداشته ای که باید ساخته شوند را نیاز داریم.»
اگر نیروهای ناتو برای
حمله به روسیه در مرز شرقی اتحادیه اروپا به سرعت بسیج شوند، پاسخ آنها
ممکن است به دلیل **ضعفهای ساختاری، رویههای مرزی منسوخ و گلوگاههای
حملونقل** تجهیزات نظامی به شدت مختل شود.
وی افزود: «واقعیت امروز این
است که انتقال تجهیزات نظامی و نیروها از اروپای غربی به اروپای شرقی
**هفتهها یا حتی ماهها** زمان میبرد.» مشکل اصلی این است که اکثر شبکه
حملونقل اروپا هرگز برای پشتیبانی لجستیکی نظامی طراحی نشدهاند.
کامیونهای
غیرنظامی معمولاً **وزن ناخالص ۴۰ تُنی** دارند، درحالی که تانکهای جنگی
تا **۷۰ تُن** وزن دارند که بسیاری از پلها را از نظر سازهای برای انتقال
سریع زرهپوشها نامناسب میکند.
به همین دلیل بخشی از بودجههای
اختصاصیافته به **بازسازی تسلیحاتی اروپا**، به ارتقای زیرساختهای
حملونقل زمینی این قاره اختصاص داده شده است.
لطفی
امپریالیسم جهانی
کمبود تسلیحاتی ندارد.
زیرساخت ها و روساخت های لازمه را هم دارند می سازند.
هزاران میلیارد دلار را به بازسازی و تدارک ج ج سوم اختصاص داده اند
هر دولت ناتو نه دو در صد بلکه ۵ در صد از درامد سالانه اش را به تولید و تهیه تسلیحات وتربیت نفرات اختصاص داده است
جوامع امپریالیستی میلیتاریزه می شوند
اسرائیل واره می شوند
«به خدا ایمان نداشت.
به زبان عبری سخن نمیگفت.
دو تن از سه فرزندش خودکشی کردند.
یهودیان بومی فلسطین را طبقهای پستتر از یهودیان اروپایی میدانست.
برای
برپایی «دولت یهودی» خود میان آرژانتین و فلسطین در حال تصمیمگیری بود،
اما برای فریب دادن افراد بیشتری و پیوند زدنِ دولت جدید اسرائیل با قوم
باستانی بنیاسرائیل، فلسطین را برگزید.
پدر صهیونیسم را ببینید: تئودور هرتصل. در دولت مدرن اسرائیل بیش از ۵۰ خیابان به نام او وجود دارد – بیش از هر چهره ملی دیگری.
از
آغاز تا پایان، این یک حقهبازی بزرگ بوده است: این اسرائیلِ کتاب مقدس
نیست، این سرزمین پیامبران و پاتریارکهای دوران گذشته نیست، این قوم
برگزیدهٔ خدا و احیای خاندان داوود نیست: این ستاره و پرچم آنها نیست!
آنها
یهودیانِ دروغینی هستند با سرزمینی دزدیده شده، که خود را «مردم برگزیده»
خدایی جا میزنند که نه بدان ایمان دارند و نه آن را پرستش میکنند.»
مرتضی لطفی
مرتضی لطفی کیست
و
مراد مرتضی لطفی از تحریف مفهوم صهیونیسم چیست؟
صهیونیسم یک مفهوم فلسفی است
و
تعریف مارکسیستی روشن دارد
که در دایرة المعارف شوروی حی و حاضر است
و
امیر نیک آیین
شهید شهیر حزب توده
به فارسی ترجمه کرده است و ما منتشر و حتی تحلیل کرده ایم.
ابراهیم یونسی
از افسران حزب توده
اثری از ایوانف تحت عنوان صهیوینسم به فارسی ترجمه است.
صهیونیسم
ایده ئولوژی بورژوازی یهود است.
صهیونیسم
جنبش رهایی بخش بورژوایی خلق یهود است.
هدف و آماج جنبش صهیونیستی
خاتمه بخشیدن به سرگردانی خلق یهود و اسکان انان در جایی بوده است.
الترناتیو اول نه خاک فلسطین
بلکه هر جای دیگر مثلا در افریقا بوده است
می توانست هم امریکا و اروپا باشد.
روی مشخصات و متدهای سران این جنبش می توان دست به کار پژوهشی زد و روشنگری کرد.
اینکه پدر هرتسل کی بوده و پسرش چه کرده و خودش کجا بوده
فقط به درد عوامفریبی می خورد و نه به درد روشنگری.
ضمنا
کلیسای یهود
مخالف سرسخت صهیونیسم است
خیلی از سکنه اسرائیل اصلا صهیونیست نبوده اند و نیستند
به همان سان که خیلی از سکنه ایران شاه اللهی و حزب اللهی نیستند.
این فرمایش خودخواهانه و بی ادبانه سیاحان را
فی نفسه دال بر بیسوادی و حواسپرتی آنان از هر قبیله است.
اگر پزشکیان
۴۰ سال است که در سیاست اکتیو است،
پس باید خواه و ناخواه
گنجینه ای از تجارب شخصی و نوعی کسب کرده باشد.
یعنی
خر نباشد.
واقعا هم چنین است:
پزشکیان
خر نیست.
بلکه خرشناس بی نظیری است.
پزشکیان
اولا
پزشک است
سیاحان و خالی بندان چیستند و کیستند که بی پروا توهین میک نند؟
پزشکیان
نه پزشک معمولی
بلکه پزشک جراح است
یعنی هشیارترین و دقت مند ترین تن از پزشکان است.
فریب سادگی نمودین آذری ها را فقط ساده لوحان می خورند و نه زرف اندیشان.
آذربایجان
پرورشگاه پیشه وری ها، فریدونی ها و جوانشیرها ست.
تحقیر و تخریب پزشکیان
یا نشانه نادانی است
یا ناشی از نادانی است
و
یا به نیت نادان پروری است.
ما حاضریم با هر کسی در رابطه با پزشکیان بحث کنیم.
فرقی هم نمی کند که حریف سیاح باشد و یا ملاح و یا جراح.
فارن پالیسی:
ایران اگر بخواهد بمب بسازد، راههای مختلفی دارد و اصلاً نیازی نیست که تأسیسات آسیبدیدهاش را بازسازی کند
مجله فارین پالیسی:
آمریکا و اسرائیل میدانند که بیشتر ذخایر اورانیوم با غنای بالای ایران از حملات جان سالم به در بردهاست.
ایران
احتمالاً این ذخایر را در تونلهایی زیر مجتمع هستهای اصفهان نگهداری
میکرد که آنقدر عمیق بودند که آمریکا حتی سعی نکرد با بمبهای سنگرشکنی که
روی فردو انداخت، به آن حمله کند.
اگر آمریکا میتوانست سانتریفیوژها و
دخایر اورانیوم ایران را نابود کند، حتماً این کار را میکرد؛ اما در عوض،
کاری که انجام داد این بود که محدودیت تواناییاش برای تخریب تأسیسات
موجود در اعماق زمین را به ایران نشان داد.
اگر ایران تصمیم به ساخت
بمب بگیرد، هیچ مانع فنیای در برابرش نیست. آنها این بار میتوانند در
تأسیساتی کوچک و ناشناس در اعماق کوهها با چیزی کمتر از ۲۰۰ سانتریفیوژ،
ظرف ۱۰ الی ۲۰ روز، اورانیوم ۶۰ درصد خود را به ۹۰ درصد تبدیل کنند.
حالا آنچه باقی مانده، دیپلماسی است؛ با این امید که موفقتر از اقدام نظامی باشد.
فارن پالیسی:
ایران اگر بخواهد بمب بسازد، راههای مختلفی دارد و اصلاً نیازی نیست که تأسیسات آسیبدیدهاش را بازسازی کند
سیاست خارجی عزیزم
پروژه پنتاگون
تجزیه و تسخیر کشورهای تحت نفوذ اتحاد شوروی مرحوم است.
این سیاست از یوگوسلاوی شروع شده است و عنوان بالکانیزاسون به خود گرفته است:
تکه تکه کردن کشورها و گماشتن سرگروهبانی برای اداره هر کدام از انها و مستعمره سازی آنها و دوشیدن و نوشیدن آنها.
بمب اتم و تسلیحات امحای همگانی بهانه است.
پروژه پنتاگون برای خاورمیانه تجزیه ۷ کشور بوده است:
بوش ابن بوش
پس از تسخیر و تجزیه عراق در صد تسخیر و تجزیه ایران هم بود
ولی چنان در باتلاق عراق گیر افتاد که «اندیشه دیگر کرد» و تسخیر و تجزیه ایران را به عقب انداخت.
اکنون
۶ کشور مورد نظر تخریب و تضعیف و تسخیر شده اند و نوبت به ایران رسیده است.
بعد از ایران هم نوبت به روسیه و ج خ چین خواهد رسید
روسیه در باتلاق اوکراین گیر کرده است و همه دول امپریالیستی از دور لجن بارانش می کنند
دور وبر ج خ چین هم شب و روز مانور نظامی می دهند.
جنگ جهانی سوم
دیر و زود دارد
ولی سوخت و سوز ندارد.
جنگی که در اثرش
بشریت به اسفل السافین بربریت سقوط خواهد کرد
به عهد بوق و چپق و چوب و چماق
تنها
پرندهای که جرات میکند عقاب را نوک بزند، دورنگوی سیاه است. به پشت عقاب
مینشیند و گردنش را نوک میزند. با این حال، عقاب هیچ واکنشی نشان نمیدهد
و با دورنگو نمیجنگد. او وقت و انرژی خود را تلف نمیکند. فقط بالهای خود
را باز میکند و شروع به پرواز بالاتر در آسمان میکند.
هرچه پرواز
بالاتر باشد وعقاب بیشتر اوج بگیرد نفس کشیدن برای دورنگو سختتر میشود و
سرانجام به دلیل کمبود اکسیژن دورنگو سقوط میکند.
نیازی نیست که به همه
افراد ومحافل بی ربط به مردم واکنش نشان داده شود. لازم نیست که به همه
استدلالها یا منتقدان کاسبکار سیاسی پاسخ داده شود. فقط با بالا بردن
کیفیت بحث سیاسی، تلاش برای آگاهی ومتشکل کردن مردم، همه مخالفان مردم
دیریازود ازنفس افتاده وروبه اضمحلال خواهند رفت.....
در این متن، عقاب
نماد انسانهای والا و اندیشههای بلند است؛ کسانی که به جای درگیر شدن با
حاشیهها و حملات کوچک، مسیر خود را ادامه میدهند و با ارتقای سطح کار و
اندیشهشان، خودبهخود دشمنان و مخالفان را از میدان به در میکنند.
دورنگوی
سیاه (کلاغ سیاه) نماد منتقدان سطحی، بدخواهان و مزاحمان خرد است که با سر
و صدا میخواهند پرنده بلندپرواز را متوقف کنند. اما عقاب با نادیده گرفتن
آنها و بالاتر بردن سطح پروازش، نشان میدهد که پاسخ به هر انتقادی لازم
نیست؛ بلکه باید با عمل و رشد پاسخ داد.
در دنیای امروز که اطلاعات
به سرعت در حال گسترش است و شبکههای اجتماعی به یکی از اصلیترین منابع
خبری تبدیل شدهاند، ضرورت سواد رسانهای و تعهد رسانهای بیش از پیش احساس
میشود
در جهان امروز، چه در زندگی فردی و چه در عرصههای اجتماعی و
سیاسی، همواره صداهایی وجود دارند که میکوشند مسیر حرکت را مختل کنند. در
طبیعت، نمونهای زیبا از این حقیقت را میتوان در رفتار عقاب و دورنگوی
سیاه دید.
دورنگوی سیاه، پرندهای کوچک و مزاحم است که گاه بر پشت عقاب
مینشیند و گردنش را نوک میزند. با این حال، عقاب هیچگاه وقت خود را صرف
نبرد با این پرنده نمیکند. او تنها بالهایش را میگشاید و بالاتر و
بالاتر اوج میگیرد، تا جایی که هوای رقیق ارتفاع، نفس دورنگو را میبُرد و
سرانجام سقوط میکند.
این تصویر نمادین، درسی بزرگ برای ماست:
به
جای پاسخ دادن به هر انتقاد بیاساس، شایعه و مزاحمت، باید سطح اندیشه و
عملکرد خود را بالا برد. هرچه اوج بگیریم، صداهای مزاحم خودبهخود خاموش
خواهند شد.
همین آموزه در عرصه رسانه و اطلاعرسانی نیز صدق میکند.
در
شرایط بحرانی، مانند جنگ یا تحولات سیاسی، شایعات و اخبار جعلی میتوانند
به سرعت در جامعه گسترش یافته و اضطراب و بیثباتی ایجاد کنند. در چنین
مواقعی، آگاهی، آرامش و تکیه بر منابع معتبر همان بالهای عقاب است که
جامعه را از آشوب میرهاند.
برای مقابله با اخبار نادرست و بحرانهای اطلاعاتی:
1.
سواد رسانهای: سواد رسانهای به معنای توانایی تحلیل و بررسی اطلاعات،
شناسایی منابع معتبر و تفکیک حقیقت از دروغ است. این مهارت به مخاطبان و
گردانندگان کانالهای خبری کمک میکند تا بتوانند اخبار را بهدرستی تحلیل
کنند و از انتشار اطلاعات نادرست جلوگیری نمایند از منابع معتبر استفاده
کنید. در برابر سیل اطلاعات، تنها خبرگزاریها و رسانههایی که اعتبارشان
آزموده شده است، قابل اتکا هستند.
2. شایعات را بازنشر نکنید. هر خبری که تأیید نشده، میتواند به ترس و بیاعتمادی دامن بزند.
3. سواد رسانهای خود را تقویت کنید. توانایی تشخیص خبر درست از جعلی، کلید حفظ آرامش و امنیت فکری است.
رسانهها
باید بر اصول استقلال و عدم وابستگی پایبند باشند و در عین حال منافع ملی
را در تمامی فعالیتهای خود مدنظر قرار دهند. نشر اخبار داخلی باید بر پایه
حقیقت و واقعیتها باشد و از هرگونه جهتگیری سیاسی یا اجتماعی پرهیز کند
4.
اخلاق و تعهد رسانهای را رعایت کنید. چه در شبکههای اجتماعی و چه در
رسانهها، پایبندی به حقیقت و پرهیز از جهتگیریهای فریبکارانه، رسالت
اصلی است.
رسانهها و افرادی که در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند
باید به اهمیت تعهد و وجدان کاری واقف باشند. این تعهد نه تنها به حفظ
اعتبار رسانه پاسخ میدهد بلکه به رعایت اخلاق حرفهای و ارائه اخبار صحیح و
مستند نیز کمک میکند
5. بر رشد و آگاهی جامعه تمرکز کنید. به جای گرفتار شدن در جدلهای بیثمر، باید به ترویج تحلیل منطقی و نگاه انتقادی کمک کرد.
درست همانطور که عقاب با اوج گرفتن، مزاحمان را پشت سر میگذارد، ما نیز
با ارتقای سطح آگاهی و پرهیز از درگیریهای بیهوده میتوانیم جامعهای
هوشیار و مقاوم در برابر بحرانها بسازیم.
راه نجات، پرواز بلندتر است.
این پیام پایانی که به سیاست پیوند داده شده هم درست و قابل تأمل است:
گاهی
به جای غرق شدن در پاسخگویی به هر حمله یا انتقاد، باید تمرکز را بر
آگاهیبخشی، رشد و کار درست گذاشت؛ چرا که حقیقت و اندیشههای بلند در
نهایت پیروز میشوند.
به نظرم این نوشته علاوه بر سیاست، برای زندگی فردی و اجتماعی هم الهامبخش است.
در
نهایت، تاکید بر سواد رسانهای، تعهد کاری و رعایت منافع ملی، به ترویج
فرهنگ صحیح مصرف اطلاعات و ارتقاء کیفیت اخبار منتشر شده در شبکههای
اجتماعی کمک شایانی خواهد کرد. به این ترتیب، میتوانیم به ایجاد جامعهای
آگاه و مستحکمتر در برابر اخبار و اطلاعات نادرست دست یابیم
میان موجودات از نباتات تا جانوران و آدمیان
رابطه دیالک تیکی برقرار است.
یعنی
هم در وحدت و همزیستی و همیاری و همکاری با همدیگرند
و
هم
در ستیز با همدیگر و حتی شکار همدیگر و تغذیه از همدیگر.
به قول شی جین پین
رابطه وین وین دارند.
مثال:
گوسفند
کلک علف ها را میکند
ولی ضمنا
علف ها را آبیاری و کودپاشی و تکثیر و تقویت میکند.
طبیعت میدان لایتناهی و لایزال دیالک تیک است.
بهتر هم همین است.
اگر
آمریکا در قرن 20 مرکز تمرکز نیروی های مولده صنعتی بود ، حالا چین مرکز
تمرکز نیروهای مولده فراصنعتی در قرن 21 است.این روند ادامه دارد
این
اهداف به ایران هم داده شده ، ولی در ایران بعلت تضادها ، خرابکاری های
داخلی و خارجی، نقش منفی لبیرال های غرب گرا، این حرکت کنده شده، و تنها
خروج از این بحران تغییرات و اصلاحات داخلی است.
اسکندر
توسعه نیروهای مولده در هر جامعه
نه
از صفر شروع می شود.
و
نه
بدون حمایت از خارج.
ج خ چین
بدون حمایت اتحاد شوروی
اصلا نمی توانست تشکیل یابد.
توسعه نیروهای مولده ج خ چین
هم
با حمایت همه جانبه اتحاد شوروی پا گرفته است و پس از تجارب تلخ مبتنی بر مائوئیسم
پی در پی تصحیح شده است و به اینجا رسیده است.
خامنه ای
با خمینی تفاوت های چشمگیری دارد
به همان سان که خروشچف با استالین
و
شی جینگ پینگ با مائو.
توسعه نیروهای مولده
در ایران هم بدون حمایت ج خ چین و روسیه میسر نمی شد.
هر پیشرفت و پسرفتی
در دیالک تیک داخلی و خارجی صورت می گیرد.
توسعه نیروهای مولده ایران در مدت دو سه دهه
ستایش انگیز است
ایران یکشبه ره صد ساله رفته است
و
مسیر دشوار بغرنجی طی کرده است.
امپریالیسیم امریکا و اسرائیل اکنون به فراست افتاده اند و تصمیم به طرح و تولید پهباد شاهد ایرانی گرفته اند.
روسیه از ایران هزاران پهباد خریده است و ایران در صدد تأسیس کارخانه پهباد و شاید هم دیگر تسلیحات در روسیه است.
مهندسین جوان ایرانی
واقعا از صفر شروع کرده اند و با مهندسی معکوس اولین موشک ها را
با خون دل و دیده در واویلای جنگ تحمیلی صدام تولید کرده اند.
مهندسینی که در تجاوز اخیر امپریالیسم و صهیونیسم شهید شده اند.
نفرین به یاد
باد
نفرین بر آن، که رسم ستم را نهاد
باد
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر