۱۴۰۴ مرداد ۴, شنبه

درنگی در فرازی از «ایده ئولوژی آلمانی» اثر مشترک مارکس و انگلس در جوانی (۲)


ایدئولوژی آلمانی

درنگی 

از

شین میم شین


مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. 

آنها رواﺑﻂ ﺧﻮد را ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎن در ﺑﺎرۀ ﺧﺪا، درﺑﺎرۀ اﻧﺴﺎن ﻋﺎدﯼ و ﻏﻴﺮﻩ ﺗﻨﻈﻴﻢ کرده اند.
ﻣﺤﺼﻮﻻت اذهانﺷﺎن، از ﮐﻨﺘﺮلﺷﺎن ﺧﺎرج ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.

اﻳﻦ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﮔﺎن، در ﺑﺮاﺑﺮ ﺁﻓﺮﻳﺪه های ﺧﻮد زاﻧﻮ زده اند. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺁنها را از ﺗﺼﻮرات واهی، ﻋﻘﺎﻳﺪ، اﻧﺪﻳﺸﻪهاﯼ ﺟﺰﻣﯽ و ﻣﻮﺟﻮدات ﺗﺨﻴﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﮔﺮدنﺷﺎن ﻳﻮغ نهاده اند، ﺑﺮهاﻧﻴﻢ. 

ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﻋﻠﻴﻪ اﻳﻦ ﺣﮑﻮﻣﺖ مفاهیم ﻃﻐﻴﺎن ﮐﻨﻴﻢ

.....

(ایده ئولوژی آلمانی)

 

۱

مارکس_و_انگلس
ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ. 
 

معلوم نیست که منظور مارکس و انگلس جوان از مفهوم «ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد» چیست.

خودشناسی؟

خودشناسی

چگونه میسر می شود؟

به زبان مارکس و انگلس جوان، افراد چگونه به «ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ درست و یا ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد» نایل می آیند؟

 

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش، باید پیشایپش دانست که چیزی به تنهایی وجود ندارد.

هر چیزی از ذرات تا کاینات

در داربستی دیالک تیکی وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد و توسعه یابد.

 

خودشناسی هم به همین سان.

خودشناسی 

در دیالک تیک خودشناسی و همنوع شناسی وجود دارد.

خودشناسی 

در دیالک تیک خودشناسی و جامعه شناسی وجود دارد.

خودشناسی  

در  دیالک تیک خودشناسی و طبیعت شناسی (شناخت جمادات و نباتات و جانوران و موجودات و میکرو اندام ها مثلا ویروس ها و غیره) وجود دارد.

 

این بدان معنی است که بشر در روند شناخت همنوع خود و محیط طبیعتی و جامعتی خود،

کم یا بیش

به خودشناسی سطحی و بند تنبانی نایل می آید.

 

مثال:

بشر به چشم خود می بیند که خودش موجودی متحرک است.

هر روز صبح از خواب بیدار می شود، به مزرعه و مرتع و کارخانه و مدرسه می رود، عصر به خانه برمی گردد، پس از رفع حوایج مادی و روحی و فکری خود، می خوابد تا فردا صبح دوباره بیدار شود.

 

بشر

همین روند و روال هر روزه و روزمره 

را

به طبیعت هم بسط و تعمیم می دهد.

مثلا

به ماه و خورشید و ستاره و نباتات و جانوران.

و

یا برعکس.

از طبیعت به جامعه و خویشتن
بسط و تعمیم می دهد.

بدین طریق و با این ترفند،

خودشناسی و طبیعت شناسی و جامعه شناسی بند تنبانی تحقق می یابد.

حتی

بدین طریق و با این ترفند است که طبیعت پرستی پدید می آید.

مثلا مهرپرستی ویا میترائیسم، آتش پرستی و غیره.


بعدها

رفته رفته انواع مختلف شعور پدید می آیند:

شعور هنری

شعور اساطیری

شعور مذهبی

شعور فلسفی

شعور فلسفی ـ علمی (مارکسیسم)    

بنابرین

ادعای مارکس و انگلس مبنی بر اینکه «ﺗﺎﮐﻨﻮن همیشه انسانها ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﺑﺎرۀ ﺧﻮد، درﺑﺎرۀ ﺁن ﭼﻪ ﮐﻪ هستند و ﺁن ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ»، نه درست و دقیق است و نه علمی و عقلی و تجربی و مارکسیستی.

مارکس و انگلس جوان

احتمالا

هنوز تئوری شناخت ماتریالیستی ـ مارکسیستی را موضوعیت نبخشیده اند و درک نکرده اند و توضیح و توسعه نداده اند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر