شین میم شین
بوستان
باب سوم
در عشق و مستی و شور
حکایت پانزدهم
بخش اول
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
از انعکاس دوست زمینی (شاهد، شاه، شاهزاده، خداوند زمین، خداوند بنده، خداوند نعمت، خان، ارباب، خواجه، جانان، سلطان و غیره)
در آیینه زلال آسمان،
دوست آسمانی (حق، خداوند تعالی، خدا و غیره)
پدید می آید
و
از انعکاس دشمن زمینی (یاران، نصیحتگر، ملامتگر، رقیب، زاهد، واعظ، شیخ، صوفی، پارسا و غیره)
در آیینه آسمان،
دشمن آسمانی (فلک، چرخ، گردون، دهر، سپهر، هور، ابالسه و ملائکه، اجنه و غیره)
پدید می آیند.
مقوله عشق در فلسفه سعدی و حافظ و به احتمال قوی پیروان آنها
شباهت غریبی به مفهوم وابستگی دارد.
ما برای مقایسه آندو به دایرة المعارف روشنگری نگاهی می اندازیم:
وابستگی
بیانگر پیوند منفعل میان الف و ب است.
وابستگی
از نظر علم منطق
یک مناسبت سه عضوی است.
و
لذا کافی نیست اگر بگوییم:
«ایکس وابسته است به ایگرگ!»
بلکه باید گفت که ایکس از چه نظر، وابسته به ایگرگ است.
بنابرین فرمولبندی کامل یک رابطه مبتنی بر وابستگی باید چنین باشد:
«ایکس از لحاظ (زد) به ایگرگ وابسته است!»
این همان عشق کذائی بیمارگونه است که نتیجه اش جز خفت و خواری عاشق نیست.
این همان عشقی است
که
میلیونها شاعر تهی مغز میلیاردها غزل و قصیده و رباعی در باره اش سروده اند.
این همان عشقی است
که
مقامش بالاتر از عقل است.
این همان عشقی است
که
مضمون و محتوای زندگی انسانی است.
این همان عشقی است
که
برایش باید مرد.
این همان عشقی است
که
معیار تمییز و مرزبندی انسان از جانور و حتی ملائکه و اجنه است.
این همان عشقی است
که
به برکت آن انسان، زنده به معنی واقعی کلمه است.
این همان عشق رهائی بخش است
که
حافظ را از دو عالم آزاد و بی نیاز می سازد.
این همان عشقی است
که
زندگی سوز و زندگی ساز همزمان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر