۱۴۰۴ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «ای واژه خجسته آزادی» (۷)

 

  سیاوش کسرایی
  
درنگی
از
شین میم شین
 
ای نازینن من ، گل صحرایی
 ای آتشین شقایق پر پر
 ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان

 من زیست می دهم به تو در باغ خاطرم
 من در درون قلبم در این سفال سرخ
عطر امیدهای تو را غرس می کنم.
من بر درخت کهنه اسفند می کنم به شب عید
نام سعید سفیدت را ای سیاهکل ناکام.
 
معنی تحت اللفظی:
ای پانزده پر خونین خجسته که از ساقه جوان بر باد رفته اید،
ای نازنینان من،
ای گلهای صحرایی من،
ای شقایق های پر پر آتشین من،
من شما را در باغ خاطرم رشد خواهم داد.
من عطر امید های شما 
را
در کاسه قلبم (دلم) که شبیه سفال سرخی است،
خواهم کاشت.
 
ای سیاهکل ناکام
من نام خجسته تو 
را
بر درخت اسفند در شب نوروز  به یادگار خواهم کند.

در این بند آخر شعر 
صراحت روشن وارد این شعر می شود.
 
۱
ای نازینن من ، گل صحرایی
 ای آتشین شقایق پر پر
 ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان 

 
سیاوش 
شهدای پانزده گانه سیاهکل 
را
فرزندان دلبند خود احساس و استنباط و تصور و تصویر می کند.
نازنین
گل صحرایی
شقایق پر پر آتشین
پر خجسته خونینی که از ساقه جوانی بر باد رفته است.
 
منظور سیاوش از پر، گلبرگ است که از گلی توسط باد کنده می شود و برده می شود.
 
سیاوش 
در منظومه آرش
هم
از مفهوم «پر» برای توصیف برف در بوران بهره بر گرفته است.

 

«صبح می آمد»،  

 پیر مرد آرام کرد آغاز:

«پیش روی لشکر دشمن، سپاه دوست،  دشت نه، دریایی از سرباز

 

آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست

بی نفس می شد سیاهی در دهان صبح

باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز

 

معنی تحت اللفظی:

 

عمو نوروز 

گفت:

«آسمان ستارگان خود را از دست داده بود.

ظلمت در دهان سحر از نفس می افتاد.

باد برف ها را بسان انبوهی از پر سفید به دشت فراه دامن البرز می پراکند.»

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر