۱۴۰۴ تیر ۲, دوشنبه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «ای واژه خجسته آزادی» (۹)

  

  سیاوش کسرایی
  
درنگی
از
شین میم شین
 
ای نازینن من ، گل صحرایی
 ای آتشین شقایق پر پر
 ای پانزده پر متبرک خونین
بر بادرفته از سر این ساقه جوان 

 
مفاهیم این بند شعر قابل تأمل اند:
 
نازنین 
گل صحرایی
شقایق آتشین پر پر 
(پر پر شده، متلاشی شده و یا پر پر، حاوی گلبرگ های بیشمار)
پر متبرک خونین
ساقه جوان
 
۱
گل صحرایی
 
  سیاوش 
 گل ها را 
و
در این شعر، جوانان فدایی خلق را به دو دسته طبقه بندی می کند:

۱
گل اهلی
 گل گلخانه ای
(که اگر حافظه خطا نکند، یکی دیگر از مفاهیم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی سباوش بوده است)
گل مبتنی بر آگاهی علمی و انقلابی
گل پرورش (تربیت) یافته
گل جامعتی ـ طبیعتی
گل گلستان و باغ و بوستان

 
۲
گل صحرایی
گل وحشی
گل خودپو، 
گل خود به خودی
گل طبیعتی بی غل و غش
 
مشخصه مرکزی مهم گروه سیاهکل
وحشی بودن آنها بوده است.
 
البته این تصور و تصویر سیاوش 
علیرغم رئالیستی و راسیونالیستی بودنش
کاملا درست و دقیق نیست.
 
اولا
به این دلیل 
که
 گروه سیاهکل تجارب گروه چه گوارا ـ کاسترو
 را 
کم و بیش 
به طور مثله و مخدوش
در اختیار داشته اند.
 
ثانیا
به این دلیل که ایرانیان 
تجارب تاریخی دیرین در رزم های «چریکی» ـ مخفی ـ زیر زمینی
(مثلا سازمان حسن صباح)
را
در اختیار داشته اند.
 
 سیاوش
با این مفهوم ادبی ـ هنری ـ استه تیکی ـ اروتیکی
میان فرم مبارزاتی حزبی ـ توده ای  و فرم مبارزاتی به اصطلاح خرکی ـ چریکی
مرزبندی می کند.

اعضای احزاب کمونیست تربیت تئوریکی می شوند.
در حالیکه سازمان فدایی بی خبر از تئوری و حتی منکر عنقلابی ضرورت تفکر بوده است.
(«همه اش که نباید فکر کنیم»، صمد بهرنگی خر پرور)
 
مثال:
برخی از اعضای گروه سیاهکل
حتی شناختی از حزب دموکرات آذربایجان نداشته اند.
 
جنبش فدایی  
تئوری را با ترور و تهمت و تخریب و تظاهر و خودنمایی و حتی خود بزرگ نمایی
 جایگزین می سازند.

بقایای گروه سیاهکل در زندان های شاه
در مخالفت با توده ای ها 
هوداران خود را از مطالعه و هماندیشی با همدیگر و همبدندان اکیدا نهی می کردند 
و 
هنرشان، چاقوکشی و فحاشی بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر