۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۴۶)

  

 
شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت یازدهم

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

 

«بلی»،

گفت:

«سالار و فرماندهم

ولی عزت ام هست، تا در ده ام»

معنی تحت اللفظی:

کداخدا گفت:

«تفاوت من با پادشاه

در

 نسبیت (نسبی بودن) اوتوریته (اقتدار، مقام، سالاریت و فرماندهیت) است.

من فقط در روستا، اوتوریته ام و نه در همه جا.»

 

 کدخدا در سیستم مختصات روستا اوتوریته محسوب می شود، نه در خارج از آن.

در خارج از آن، به درجه توده هراسزده، رنگباخته سقوط می کند.

  

جامعه طبقاتی را بهتر از این نمی توان توضیح داد.

انسان حتی امروز، پس از گذر از دوران هومانیسم و روشنگری و فلسفه کلاسیک آلمان و انقلاب فرانسه ارزش و اعتبار «در خود» ندارد.

انسان هنوز به معنی واقعی کلمه، آزاد، مستقل و خودمختار نشده است.

خودمختاری و آزادی انسانی

با سیطره مالکیت خصوصی در تضاد آشتی ناپذیر است.

انسان برای کسب استقلال و آزادی واقعی

 باید دژ مالکیت خصوصی را تسخیر کند و پرچم مالکیت جامعتی را بر فرازش بیفزازد.

سعدی در این حکایت به توضیح سلسله مراتب (هیرارشی) فئودالی می پردازد:

جامعه بشری و حتی همبود حیوانی، مبتنی بر سلسله مراتب تو در تو است.

کسی نیست که در این سلسله مراتب جای معینی نداشته باشد.

در رأس این سلسله مراتب خدا قرار دارد،

بعد نوبت به سایه خدا (پادشاه) و سپس به ولیعهد و ملازمان و سرهنگان و خانان و کدخدایان و رعایا و بندگان می رسد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر