۱۴۰۳ آبان ۱۶, چهارشنبه

درنگی در شعری از سیاوش کسرایی، تحت تأثیر غزلی از سعدی (۱)

 

درنگی

از

شین میم شین


 گفتم:
«آهندلی کنم چندی
  ندهم دل به هیچ دلبندی»

سعدی 

سیاوش کسرایی 

(مهر ۱۳۶۲)

 
دل صلح آفرین را باید ام، جنگی کنم چندی
به جای هر چه دلتنگی، گرانسنگی کنم چندی


به آهنگ زمین و آسمان، چرخنده گردیدم
برونرفت آرزو دارم، بد آهنگی کنم چندی


سیه چشمان در اشکم، سیه بختان ایامند
سزد گر این سیاهی ها به خون رنگی کنم چندی


من از آیینه بودن خسته ام، تصویر بنمودن
بر آنم تا بپوشانم رخ و زنگی کنم چندی


جوانی را ز کف دادم به عشق آبرومندی
چه باشد گر که پیری را به می، ننگی کنم چندی


فراخی بود ـ چون دریا ـ مرا در دست و در سینه
چو تنگی می رسد ـ چون دره ها ـ تنگی کنم چندی


سمند چابک رهوار بودم، پهلوانان را
ز پا افتاده ام، بگذار تا لنگی کنم چندی

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر