۱۴۰۳ آذر ۳, شنبه

درنگی در مکررات مکرمات (۵۵)


درنگی

از 

میم حجری

ساعدی فقط نویسنده نبود

 یک مبارز سیاسی در سنگر فقرا و زحمتکشان بود

وی همانطوری که فکر می‌کرد زندگی هم کرد تا به پایان ساده زیست و سنگر مبارزه برای عدالت و برابری را ترک نکرد یاد و نامش جاودان باد

پیروز


 ممنون از ابراز نظر.

بحث بر سر نظرات ساعدی است و نه بیوگرافی ساعدی.

تعیین کننده هم نظر است و نه بیوگرافی صاحب نظر.

اگر راجع به کامنت ما نظری دارید

ذکر کنید تا هماندیشی میسر شود.

البته همین دعاوی شما هم قابل بحث و بررسی اند:

۱

ساعدی فقط نویسنده نبود
 یک مبارز سیاسی در سنگر فقرا و زحمتکشان بود

 

آره.

ساعدی

 فقط نمایشنامه نویس نبود.

ساعدی

روانپزشک، پژوهشگر و منتقد و فعال سیاسی هم بود.

ساعدی

در ایام نوجوانی عضو فرقه دموکرات آذربایجان هم بوده است.

 

سیری در سخنان گوهرمراد (غلامحسین ساعدی)

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2716

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2717

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2718

 

پایان

ساعدی

از یاران نیما و جلال آل احمد و احمد شاملو و دهقانی و بهرنگی و غیره هم بوده است.

سؤال اما این است که این جماعت، چه سمتگیری سیاسی و چه آرمان طبقاتی داشته اند؟


نیما یوشیج

فاقد جهان بینی روشنی است.

ما کلیات ۲۰۰۰ صفحه ای نیما را به دقت خواندیم و به همین نتیجه رسیدیم.

اشعار نیما

را

باید تحلیل مارکسیستی کرد و یقین قلبی کسب کرد.

جلال آل احمد

نیمه فاشیست و نیمه فوندامنتالیست اسلامی بوده است.

جنقوری اسلامی

به توصیه او به تقلید از واتیکان تشکیل یافته است.


سیری در جهان بینی جلال آل احمد

(غرب زدگی)

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_198.html

 

احمد شاملو

در جوانی طرفدار هیتلر بوده است.

متفقین پس از اشغال ایران، شاملو و پدرش را حتی به پای چوبه  اعدام برده اند و به تصادفی از جان از مهلکه به در برده اند.

شاملو

بعد از شکست فاشیسم و تبعید رضاشاه 

به اگزیستانسیالیسم گرویده است و لاطائلات نیچه مادام العمر روی میز تحریرش بوده اند.

مراجعه کنید

به «بامداد در آینه» یاد داشت های ده ساله نورالدین سالمی (پزشک خصوصی شاملو)

 

سطر سطر آثار شاملو

نیچه ئیستی ـ ایراسیونالیستی ـ اگزیستانسیالیستی است.

 

مراجعه کنید

به

 

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (بخش اول)

 

 

درنگی در شعری از شاملو

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9997

 

پایان

 

بهار خاموش

شعری از شاملو

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13136

 

پایان

 

 تأملی در شعر از شاملو تحت عنوان «لوح»

 


شاملو از دید کدکنی

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_32.html

 

احمد شاملو از دید محمود دولت آبادی  

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_83.html


 

سیری در جهان بینی شاملو

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_15.html

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5853

 

بخش اول

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/240

 

بخش دوم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/241

 

بخش سوم

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/242

 

پایان

 

 

تأملی در شعری از شاملو تحت عنوان «تکرار»

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3964

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3986

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4002

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4008

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4027

 

۶

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4030

 

۷

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4036

 

۸

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4040

 

۹

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4043

 

۱۰

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4055

 

۱۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4060

 

پایان

 

از شاملوئیسم تا شاملوچیسم (فرهاد شهباز) (بخش اول)

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/06/blog-post_406.html

 

درنگی در شعری از احمد شاملو

تعویذ

به چرک می نشیند خنده

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13619

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13629

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13642

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13653

 

پایان

 

 

درنگی در شعری از شاملو و تأملی بر تحلیل حریفه ای بر آن

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13366

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13368

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13370

 

۴

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13379

 

۵

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13382

 

پایان

۲
وی همانطوری که فکر می‌کرد زندگی هم کرد تا به پایان ساده زیست و سنگر مبارزه برای عدالت و برابری را ترک نکرد 

یاد و نامش جاودان باد

آره.

ولی سؤال این است که چگونه فکر می کرد و چه سنگر سیاسی و چه آرمان طبقاتی داشت؟

آیا طرفدار سوسیالیسم بود؟ 

خمینی هم ساده می زیست.

منظور پیروز از سنگر فقرا و زحمتکشان چیست؟

جلال آل احمد و نیما و شاملو و حتی فدائیان فئودالی

طرفدار کدام طبقه اجتماعی بوده اند؟

روشنفکران بورژوایی  هم سنگ فقرا را به سینه می زنند.

خمینی حمایت از توده را به کرات خاطرنشان پیروان فاناتیک خود شده است.

برای شناخت ساعدی و هر کس دیگر

 باید اعمال و آثار او را مورد تجزیه و تحلیل مارکسیستی قرار داد.

 

پایان 

خود آموز خود اندیشی (۱۱۱۰)

     

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت سوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۴ ـ ۸۵)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

طلبکار باید صبور و حمول

که نشنیده ام کیمیاگر ملول

 

چه زرها به خاک سیه در کنند

که باشد که روزی مسی زر کنند

معنی تحت اللفظی:

طلبکار باید بسان کیمیاگر (شیمیست)

اهل صبر و تحمل باشد و نه اهل عجله و اندوه.

کیمیاگر

یک عالمه طلا بر باد می دهد تا بلکه روزی مس را طلا کند.

 

سعدی ضمنا ـ کما فی السابق ـ به مقایسه گدا و کیمیاگردست می زند.

مقایسه دو چیز بی ربط به هم خدعه و نیرنگ منطقی سعدی است، برای استخراج نتایج دلخواه خویش.

کیمیاگر، شیمیدان قرون وسطی است که شب و روز به آزمایش شیمیائی فلزات و غیرفلزات می پردازد.

عالم شیمی را نمی توان با گدائی انگل، بی شخصیت و سگ صفت مقایسه کرد.

سماجت و صبر کیمیاگر از خصلت کار تحقیقی او نشأت می گیرد و ربطی به سماجت گدا ندارد.

سماجت کیمیاگر علت علمی و عملی دارد.

او باید شرایط آزمایش خود را تغییر دهد، تا واکنشهای شیمیائی موجود را مورد مقایسه قرار دهد و مناسب ترین آنها را تعیین کند.

سماجت گدا به معنی تخریب مداوم شخصیت خویش است.

او برای گرفتن پشیزی و یا لقمه نانی از خود می کاهد، خود را حقیرتر و ذلیلتر می سازد.

کیمیاگر سودای وسعت بخشیدن به علم خود را در سر دارد و کامیابی و ناکامی اش در آزمایش به غنای تجربه علمی او منجر می شود.

برای او حتی نتیجه منفی آزمایش بیهوده نیست.

کیمیاگر بر خلاف گدا، تنها سودائی که بر سر ندارد، منافع حقیر شخصی است.

کیمیاگر

جستجوگری سرسخت است،

 انسانی مولد و زحمتکش است،

ولی گدا موجود انگل و مصرف کننده ای بیش نیست.

 

سعدی و بعدها حافظ

مبلغ گدائی اند.

قهرمانان سعدی نه انسانهای مولد، بلکه جماعتی انگل اند.

اما خواننده بی اختیار خواهد پرسید،

 که گدائی چه ربطی به عشق و شور و مستی دارد و این حکایت در این باب بوستان از چه رو ست؟

پاسخ این سؤال وقتی داده خواهد شد، که عشق از نظر سعدی تعریف شود.

عشق

در قاموس  سعدی و حافظ و امثالهم،

 عشق به معنی واقعی کلمه نیست.

رابطه ای یک طرفه است.

به رابطه نوکر نسبت به ارباب می ماند و لذا نوعی گدائی است، تا عشق.

عشق در قاموس سعدی و حافظ،

 نفرت انگیز و تهوع آور است، تا شکوهمند و نیروبخش.

 

ادامه دارد.