درنگی
از
میم حجری
پریناز
جمهوری اسلامی ضد امپریالیسم به معنای عام نیست بلکە دارای تضاد منافع با غرب است
وخود در تلاش است به امپریالیسم حداقل در منطقه با ایدئولوژی شیعی بدل شود.
معنی تحت اللفظی توأم با ویرایش:
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی،
طبقه اجتماعی ضد امپریالیستی ئی نیست.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
با امپریالیسم جهانی، تضاد منافع دارد.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
در تلاش تبدیل شدن به قدرتی امپریالیستی حداقل در منطقه است.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
در تلاش تبدیل شدن به امپریالیسمی با ایده ئولوژی شیعی است.
نه روسیه اولیگارشیستی، جامعه ای امپریالیستی است
و
نه جمهوری اسلامی.
همه چیز جمهوری اسلامی بوی کهنگی می دهد.
همه چیز جمهوری اسلامی
بسان فوندامنتالیسم سنی در اسامی و انواع و اقسام گونه گونش.
از ماضی برباد رفته به عاریت گرفته می شود.
این عاریت گیری از ماضی
اما فرمالیستی و صوری است و نه محتوایی و ماهوی.
جنبش اسلامی
در ایام فروپاشی و زوال کمون اولیه،
جنبشی انقلابی بود که منادی و مبلغ و مؤسس نظام جامعتی برده داری بر ویرانه های کمون اولیه بود.
اگرچه جای جامعه بی طبقه فارغ از استثمار و ستم را جامعه ای طبقاتی و مبتنی بر استثمار و ستم در دیالک تیک داخلی و خارجی می گرفت،
ولی جامعه را از زوال و فروپاشی و انهدام و انحطاط باز می داشت
و رشد نیروهای مولده را امکان پذیر می ساخت.
به همین دلیل،
حضرت محمد و یاران
شخصیت هایی انقلایی بودند
و
حزب الله،
حزبی انقلابی و پیشرفتگرا بود.
در حالیکه جنبش فوندامنتالیستی
همشیره جنبش فاشیستی و عمیقا ارتجاعی است
و
خمینی و اذناب
جماعتی مرتجع بوده اند و هستند و خواهند بود
و
حزب الله قلابی،
حزبی عمیقا ارتجاعی و واپسگرا بوده است و است و خواهد بود.
مبارزه و مخالفت حضرت محمد و یاران و حزب الله با اهل کتاب و پیروان مذاهب و خلق های دیگر
در خدمت دیالک تیک زیربنایی ـ روبنایی برده داری بود.
در حالیکه مبارزه و مخالفت اجامر فوندامنتالیسم وحشی و هار سنی و شیعی
در خدمت برگشت به ماضی و احیای مناسبات مندرس و فرتوت ماضی و مبتنی بر تمدن ستیزی و خردستیزی و ضد اجتماعی (آسوسیال) و ضد کمونیستی و ضد امپریالیستی (نه شرقی ـ نه غربی) است.
آنتی امپریالیسم فوندامنتالیسم سنی و شیعی،
از موضعی به مراتب ارتجاعی تر از موضع بورژوازی امپریالیستی است
و
آنتی سمیتیسم، بهایی ستیزی و یزیدی ستیزی و آته ئیسم ستیزی آن،
فقط به ظاهر مشابه مبارزه و مخالفت حضرت محمد با اهل کتاب است و تداوم آن است.
این کردوکارهای فوندامنتالیسم اسلامی
ماهیتا شبه فاشیستی، تمدن ستیزانه و خردستیزانه و خلق ستیزانه اند.
زن ـ تصویر و زن ـ سیاست حضرت محمد و حزب الله
متناسب با سطح توسعه نیروهای مولده در ۱۴۰۰ سال قبل بود
و در تحلیل نهایی گامی به جلو و ماهیتا زنگرایانه بود.
در حالیکه زن ـ تصویر و زن ـ سیاست فوندامنتالیسم اسلامی
کمترین انطباقی با سطح توسعه نیروهای مولده در عصر حاضر ندارد
و عمیقا نامعاصر و ارتجاعی و ضد اجتماعی و ضد هومانیستی و ضد فمینیستی است.
دین اسلام در آن زمان
ایده ئولوژی طبقه اجتماعی انقلابی (اشراف برده دار و روحانی) بود
و
قرآن کریم
مانیفست انقلاب اسلامی ـ برده داری بود.
دین اسلام
برای فوندامنتالیسم اسلامی، اسباب عوامفریبی و تهییج و بسیج و تشکل توده مسلمان در راه اهداف و آماج های فوندامنتالیستی ـ ارتجاعی است.
شبیه کاتولیسیسم برای فاشیسم اسپانیای فرانکو ست.
نه آن کمترین ربط اصولی و اساسی به مسیحیت داشت
و
نه این کمترین ربط اصولی و اساسی به اسلام دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر