۱۴۰۳ مهر ۱۶, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۳۵)

   


میم حجری


پزشکیان
شاید پزشک خوبی بوده باشد.
ولی سواد فارسی ندارد تا حرف دهن خود را بفهمد.
اسرائیل
با ایران در زمان شاه
بهترین روابط را داشته است.
این فوندامنتالیسم اسلامی شیعی ماجراجو بوده است که سپاه قدس و دار و دسته های مسلح برای امحای «Endlösung» (هیتلر) دولت خلق یهود
در منطقه تشکیل داده است تا فاشیسم آلمان را هم بسان ممدرضا
 به ارزوی خود برساند.
 پزشکیان
اگر سواد فارسی می داشت ، دم از طرفداری از صلح و امنیت نمی زد.
اسرائیل قدرتی اتمی است و احتمال تبدیل ایران به هیروشیما می رود.
به داد امت ایران
مگر خدا برسد.




سمیر جان
حزب ک. ج. خ. چین
در حال انجام وظایف طبقاتی ـ تاریخی بورژوازی چین است.
دلیل افتادن قرعه این کار به نام حزب ک. ج. خ. چین چیست؟
منبع اصلی  انباشت ثروت در دست دولت و اقلیت مولتی میلیونر چیست؟
ثروت و سرمایه که از آسمان نازل نمی شود؟



در یادداشت‌های کلاس، یا فیش‌های مسکوب و حتی ‌چرک‌نویس‌های ارمغان مور کاوید تا آن را درک و دقیق‌تر منتقل کرد.
معنی این جمله چیست؟
شما هر حرف تحفه ای از مسکوب پیدا کردید، منتشر کنید تا ما مورد تحلیل مارکسیستی قرار دهیم



دختری که بی پولی را تجربه کرد
ولی نگذاشت که پولدارها تجربه اش کنند.
حریفه

محتوای این شعار
 به ظاهر تحسین برخی از زنان است
تحسینی که مبتنی بر استثناء است و نه مبتنی بر قاعده.
شاید یک دختر در یک میلیون دختر در کرات آسمانی
چنین باشد.
این جور تحسین ها را مدح شبیه ذم (تعریف فرمال با محتوای تخریب) می نامند.
زن در این شعار
خواه و ناخواه
ابزار تصور و تصویر می شود و نه آدم.
زن در این شعار
ابزار تجربه این و آن جا زده می شود.
ابزاری از خود راضی و خالی بند


بدترین نوع  دزدی
وقت دزدی است که کسب و کار احمق ها ست.
گوته

اگر این فرمایش گوته را در شرایط فعلی چراغ معرفتی خود قرار دهیم،
کلیه مساجد و منابر و مناره ها و رسانه های کتبی و شفاهی و ثابت و سیار همگانی وسایل جماقتی محسوب خواهند شد.
چون اینها همه کسب و کاری و سودایی جز اتلاف وقت گرانبهای خلایق ندارند





تاریخ = جامعه در روند توسعه اش
منظور ویدال از تاریخ
کتب تاریخ در مکاتب و مدارس مندرس است.




خرد تا به زنان می رسد، نامش مکر می شود
 و
مکر تا به مردان می رسد نام عقل می گیرد
درخواست توجه به زنان می رسد، نامش حسادت می شود
 و
 حسادت تا به مردان می رسد، می شود غیرت!.
بهرام بیضایی

مش بهرام
عقل = خرد
خواه به مردها  نبرسد و خواه نرسد.
رابطه زنان با مردان
رابطه دیالک تیکی است
یعنی همبایی توأم با همستیزی است
و
 در این نزاع مدام
 طرفین چه مرد و چه زن
از همه تسلیحات مبارزاتی بهره برمی گیرند.
درست به دلیل استفاده زنان از  مکر
خانواده ها دستخوش بحران می شوند و فرو می پاشند


دلیلش
خستگی مفرط راننده است.
این تازگی ندارد.
هر ثانیه کارگری در حین کار جان می یازد.

خدا علیرغم وجود نداشتن
جگومت می کند.
بودلر

پیش شرط حکومت کردن
وجود داشتن پیشاپیش است.
مش بودلر.
خدا یک مفهوم است و مفاهیم جزو ارواح اند (به قول مشد هگل)
مفاهیم فقط در ذهن بشر وجود دارند.
مفهوم چیست و چگونه تشکیل می یابد؟
برای خدا شناسی باید مفهوم شناسی آموخت.
یعنی باید فلسفه فرا گرفت

سختکوش باش و رؤیا پرست افراطی و مؤمن به خویشتن
فرنگی

فرنگی جان
اگر کسی اهل کار باشد
طرفدار سرسخت رئال می شود وبی نیاز از خیال.
ضمنا به خود شناسی راسیونال می رسد و قوت و ضعف خود را کشف می کند.
کار
هم به طبیعت شناسی می انجامد
هم
به جامعه شناسی
و
هم به خود شناسی و همنوع شناسی و خیلی چیزهای دیگر شناسی


وقتی پای پول به میان آید، اخلاق فراموش شود.
فرنگی

پول نیست که اخلاق پیشش لنگ می اندازد.
چیست؟

موجودی نمی توان یافت که از خودش خوشش نیاید.
حتی اگر پیر و ذلیل و علیل و زشت و خرد و خراب شده باشد.
کسی اصلا متوجه پیری و ضعف و زشتی خود نمی شود.
خودپرستی
با
موجودیت
دست در دست می رود.
دست خود موجود هم نیست.
خودپرستی به موجود دیکته می شود.
یعنی خودپرستی امری عینی، جبری، طبیعی و غریزی است و نه دلبخواهی.
به همین دلیل خودکشی بسیار دشوار است.
اگر چنین نبود
موجودات دست به انتحار می زدند.


اصلاحات اندیشه نیست
مرحله ای از تحول جامعه است؟

جامعه چیست؟
تحول جامعه به چه معنی است؟
حریفی به اسم انگلس
می گوید:
چیزی در جامعه و جهان
رخ نمی دهد که از کله آدمی نگذشته باشد.
یعنی پیشاپیش فرم اندیشه به خود نگرفته باشد.
یعنی ساده ترین کار حتی از کله بشر می گذرد.
کار = اندیشه ای که مادیت می یابد، جامه عمل می پوشد.
حریف دیگری به نام مارکس
 پیشایپش گفته بود:
فرق زنبور با بنا و معماراین است
که بنا و معمار  قبل از بنای خانه ای
اندیشه خانه را
یعنی مدل فکری خانه را
 در ذهن خود می سازد
 و بعد به مدد مصالح ساختمانی
بدان جامه عمل می پوشاند
یعنی
ما با دیالک تیک تئ<ری و پراتیک
با دیالک تیک اندیشه و عمل
البته
سر و کار داریم
اگر بشریم و نه جانور



این عکس با نمایی از تبریز، نمادین‌ترین واقعیت اختلاف طبقاتی را گنجانده است.
درست ، سه طبقه مجزا !
حسین جهانی
منظور از «نمادین ترین واقعیت» چیست؟
نماد یعنی سمبل، مظهر
نمادین یعنی سمبلیک
ویرایش:
در این عکس از تبریز
ترکیب طبقاتی شهر
به روشنی انعکاس یافته است.
نمای شهرهای انگلیس و امریکا و غیره هم از دیرباز همین طور بوده است
به قول حضرت علی مؤلف نهج البلاغه:
انباشت ثروت در قطبی
به برکت انباشت ذلت در قطب دیگر
 میسر می شود.
یعنی ثروت از آسمان نازل نمی شود
ثروت در زمین غارت می شود.
پزشکیان تبریزی
پیرو مخلص حضرت علی و مجری جدی احکام نهج البلاغه است.
یا رب
چقدر فاصله دست و زبان است!


این حرف  فیزیکدان و ریاضی دان آلمانی
اگر طنزنباشد،
مضحک است.
کسی که مدعی انکار وجود خدا ست
الحاد و کفر خود را ناشی از اراده الهی میداند:
چون خدا خواسته حریف ملحد ویا کافر شده است.
بعید هم نیست.
چون با علوم فیزیک و مته متیک
نمی توان به اثبات و یا انکار وجود خدا نایل آمد.
مفهوم خدا
از مفاهیم فقهی و فلسفی است و نه از مفاهیم فیزیکی و مته متیکی
شاعر بی نامی
شعری پر محتوا راجع به خدا سروده است که خواندنش بی ضرر  وضرور است:

درنگی در شعری راجع به خدا

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/15051

پایان
معلم
 کیست
و
فونکسیون جامعتی معلم
چیست؟



أآلبرت_انیشتین
یک روز راننده اش به او گفت:
آقا میدونم از سخنرانی و سوال گرفتن خسته شده اید.
بعد از اینکه دعوتنامه های زیادی از دانشگاه ها و مجامع علمی دریافت کردید
نظر شما در مورد اینکه من نماینده شما در سخنرانی امروز باشم چیست؟
به خصوص که شباهت زیادی بین من و شما وجود دارد.
چون من ده ها سخنرانی شما را گوش دادم
من اکنون چیزهای زیادی در مورد نظریه نسبیت می دانم.
انیشتین از این ایده خوشش آمد
آنها لباس رد و بدل کردند،
سخنرانی شروع شد...
راننده روی سکو ایستاد
انیشتین که لباس راننده به تن داشت در ردیف های عقب نشست.
سخنرانی خوب پیش رفت تا اینکه استادی بلند شد
سوال سنگینی پرسید
راننده لبخندی زد و گفت: سوال شما خیلی ساده لوحانه است
آنقدر که از راننده ام که در ردیف های عقب نشسته بود می خواهم جواب بدهد



همنشین بهار نه ذره ای سواد دارد و نه ذره ای صداقت. ضمن تجلیل از ارانی به تخریب حزب توده می پردازد. ما یک میلیون سال قبل بخشی از حرف های او را تحلیل کرده ایم

فرم های فئودالی آنتی کمونیسم در طویله عه «هورا» و عا «شورا»
همنشین بهار

۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1723

۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/1724

پایان





تنفر از همسایه و همولایتی و هم میهن و تخریب آو
سنت است
و عادت یکی ازعناصر اساسی سنت است.
این کردوکار
واکنشی غریزی، عادتی، خودپو و خود به خودی است
دست خود افراد نیست
ارادی و اختیاری و آگاهانه و عمدی نیست.
همان کسانی که همسایه و همولایتی و هم میهن خود را تخطئه، تحقیر و تخریب می کنند،
شب و روز خرافات خوارج را تکرار و تبلیغ می کنند و کمترین نقد بر انها را توهین به خویشتن می پندارند و دشنام می دهند.



خوش به حالت
مش دیده رو
که ندیدی که
خردستیزان لامذهب
روی سیاه مجانین مذهبی را سفید کردند.
مثلا سکنه روستایی را در کشورت به کاهدانی راندند و پس از بستن در کاهدانی
بنزین ریختند و اتش زدند
و کشتار میلیونی همنوع را سیستماتیزه کردند


بالایی ها
زمانی از حاکمیت صرفنظر می کنند که پایینی ها از آنها تبعیت تکنند.
فرنگی

کسی که از این حرف ها می زند، جزو و عضو بالایی ها ست و از پایین و پایینی ها خبر ندارد.
حاکمیت
به ناگهان از آسمان نازل نشده است.
حاکمیت با غصب وسایل تولید توده مولد شروع شده است.
حاکمیت = سلطه صاحبان وسایل تولید مایحتاج حیاتی بر توده فاقد وسایل تولید مایحتاج حیاتی.
راه حل این مسئله هم همینجا ست.
پایان دادن به حاکمیت اقبیت انگل انگشت شمار بر اکثریت تحت سلطه
با سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان  وسایل تولید مایجتاج حیاتی
امکان پذیر است و لاغیر

چارلی چاپلین:
دغدغه ات بهتر است که بیشتر به وجدانت باشد و نه به اعتبارت.
برای اینکه وجدانت آن است که تو هستی.
اعتبارت اما آن است که این و آن راجع به تو تصور می کنند و ربطی به تو ندارد.

چارلی جان
خودت در ج. ج. دوم
به چشم خودت دیدی که وجدان را می توان به مدد تحمیق ریشه ای خلایق
مانی پولیزه کرد و از کار انداخت
و بشر را به موجودی موحش و وحشت انگیز مبدل ساخت.
اعتبارهر کس هم بخشا و عمدتا به خود او مربوط است و نه به این و آن.
خود او است که در آیینه ذهن همنوعان منعکس می شود و به اعتبار اوا و یا به انزجار از او منجر می شود.


بخشی از اسلام گراها می گویند:
 اسلام اینها اسلام واقعی نیست و ما داعیه دار اسلام واقعی هستیم.
این امر در طول تاریخ تکرار شده و هنوز هیچکس نمی داند نماینده اسلام واقعی کیست!
حق پرست

اسلام و مسلمان حقیقی
در دوران کنونی
نه فقه اسلامی و  اهل تشیع و تسنن و فرقه های متنوع و متعدد انها.
بلکه مارکسیسم و مارکسیست ها هستند.
دهقانان آذربایجان
بر آن بودند که اسلام و مسلمانان حقیقی
بلشویسم و بلشویک ها هستند.
مارکسیسم = نقد و نفی دیالک تیکی همه مذاهب و مکاتب پیشین
نقد و نفی دیالک تیکی = حفظ هم جنبه های مثبت  همه مذاهب و مکاتب پیشین و توسعه آنها + نقد و نفی و حذف همه جنبه های کهنه و مندرس و منفی و مرده و نامعاصر آنها

ژان کوکته
خودت را کودنتر از بقیه بدان.
ولی کودنتر از بقیه نباش.

کوکته جان
کسی کودن نیست.
در جامعه و طبیعت
تقسیم کار هست و هر نفر و جانور و نبات
حرفه و صنف و صنعت و شغل خاص خود را دارد و در ان زمینه علامه است
کودن تصور کردن همنوع
بدترین نوع کودنی است.


راسل:
خیلی ها
عملا حاضرند بمیرند و نیندیشند.

راسل جان
اندیشیدن
فرمی از کردوکار است.
اندیشیدن
کردوکاری فکری است.
اندیشیدن
مثل کندن زمین، خرد کردن هیزم، حمل بار و خواربار است.
اندیشیدن
انرژی زدا، زنجبار و مشقت بار است.
اگر بشر و جانور
مجبور نباشد
تن به کردوکار نمی دهد.
کردوکار فیزیکی و فکری
دلبخواهی و داوطلبانه نیست.
نوعی ریاضت و زحمت است.
ضمنا
کردوکار فکری و فیزیکی
مستلزم آموزش و تمرین و ممارست است.
تفکر
هنر است.
هنری که باید فرا گرفته شود.


ممنون. ریسک مورد نظر حضرات است که به معنی مخاطره جویی و دل به دریا زدن است و نه به معنی شهامت


بخشی از اسلام گراها می گویند اسلام اینها اسلام واقعی نیست و ما داعیه دار اسلام واقعی هستیم.این امر در طول تاریخ تکرار شده و هنوز هیچکس نمی داند نماینده اسلام واقعی کیست!
اما، مارکسیست لنینسیست ها همانند تمامی علوم بشری می گویند که ما باید گذشتگان خود را رد دیالکتیکی بنمائیم. بدین معنا که جنبه های مثبت آنها را جذب و جنبه های منفی آنها را دور بریزیم. بدینطریق ما با توجه به شرائط مشخص خود می توانیم راه حل های بهتری برای رفع نارسایی ها کشف و اجرا نمائیم. یعنی همان کاری که علوم داعیه دار آنجام آن هستند.
بنابراین تنها سطحی نگرها، راه حل روشنفکران دینی را با راه حل فلسفهٔ علمی مارکسیسم لنینیسم یکی می انگارند و فکر می کنند شق القمر کرده اند.
بر این مبنا، سوسیالیسمی که پیاده شده است، سوسیالیسم واقعی است و با سطح شناخت پدران پرولتری ما همخوانی دارد و هیچکس آنرا غیر واقعی نمی داند.
همانطور که فیزیک نیوتن نیز با تمام کاستی هایش فیزیک واقعی است. اما، با وسعت یافتن دامنه شناخت انسان تئوری های فیزیکی از غنای بالاتری برخوردار شده و باید باشند.
مارکسیسم لنیسنیسم مشتی جزمیات غیر قابل تغییر همچون آیات الهی نیست که با توجه به گسترده تر شدن دامنه شناخت ما لایتغیر باقی بمانند. مارکسیسم لنینیسم علم است و در برابر تغییرات مثبت و متکامل واکنش مثبت نشان داده و به طور مداوم در حال تدقیق خویش است و این امر از روح پویای مارکسیسم لنینیسم سرچشمه می گیرد.


متد یا اسلوب دیالکتیکی و یا متد یا اسلوب متافیزیکی می تواند مورد استفاده هر نحله فکری قرار بگیرد. مسلمانان نیز از این امر مستثنی نیستند و آنها هم می توانند زیر چتر اجتهاد هر دو اسلوب را بکار ببرند. اما مشکل از اینجا ایجاد می شود که دوران تاریخی ایدئولوژی دوران برده داری و فئودالیسم که در درون مذهب مدون شده بود، به سر آمده و این دیدگاه که زمانی در مبارزه با کمون اولیه انقلابی می نمود، تمام طراوتش را از دست داده و تبدیل به موادی تاریخ گذشته شده است و هم اکنون سراپا ارتجاعی است.
این تاریخ گذشتگی هم آنقدر بارز است که با هیچ انجمادی نیز نجات پیدا نمی کند.
در حالی که مارکسیسم لنینیسم فلسفه دوران کنونی ماست. دورانی که گذر از سرمایه داری و گذار به سوسیالیسم را در بر می گیرد.
بنابراین نه تنها نفی دیالکتیکی جریانی زنده، آنرا شاداب تر از پیش می کند و این امری است که در تمام علوم اجتماعی ساری و جاریست که روند تدقیق روز بروز آنرا نیز میسر می سازد.
اگر بتوان با رد دیالکتیکی یا به قول روشنفکران دینی اجتهاد، کیمیاگری را زنده و دوباره به کار گرفت، روشنفکران دینی هم می توانند، جریان فکری از رده خارج را زنده کرده و بکار بگیرند.
آنچه که در عرصه علم شیمی پیشبرنده است در عرصه کیمیاگری از حرکت باز می ماند و تلاش برای زنده کردن مرده بیهوده است و بهتر است آنرا به جای زنده کردن در موزه نگه داشت.
شما نمی توانید دانش زنده را با دانش مرده مقایسه و نتایج یکسان بگیرید.
مارکسیسم لنینیسم یگانه دانش دوران کنونی ماست که توانایی دارد، گذار از فرماسیون سرمایه داری به سیستم سوسیالیستی را رهبری کند. طبیعی است که دانشی پویا و نه ایستاست و بطور مداوم در حال تدقیق خویش است. شاخه های مختلفی که ممکن است ادعای مارکسیستی داشته باشند نیز فلسفه علمی بودن آنرا زیر ضرب نمی برد. چرا که حقیقت همواره کامل است و حقیقت در سایه تضارب آرا و جدا کردن سره از ناسره و حذف نادرست ها و بر تارک اندیشه نشاندن درست ها، تصحیح شده و به پیش می رود.
مارکسیسم لنینیسم دانش فلسفی زنده و پویاست و با سه من سریش با اندیشه های مرده قابل قیاس نیست.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر