۱۴۰۳ مهر ۱, یکشنبه

درنگی در شعری از سهراب سپهر (۶)

  

درنگی

از

میم حجری

سهراب
پشت هیچستان، چَترِ خواهش باز است:
تا نَسیمِ عَطَشی در بُنِ بَرگی بِدَوَد،
زنگ باران به صدا می‌آید.

 
معنی تحت اللفظی:
پشت هیچستان چتر خواهش باز است.
به محض اینکه بن برگی تشنه شود، باران در می گیرد.
 
هم طرز نگارش این بند شعر سهراب، معیوب است و هم مفاهیم آن
نامناسب و نادرست اند:
باز بودن چتر خواهش
 به معنی جلوگیری از برآوردن شدن خواهش ها 
و
باز بودن چتر باران 
به معنی جلوگیری از تر شدن است.
 
یعنی
در صورت تشنه بودن بن برگ کذایی،
 اگر باران هم ببارد، در چتر گیر می کند و به برگ بدبخت حتی نمی رسد،
 چه رسد به رسیدن به بن برگ.
 
ضمنا
باران 
توسط بن درخت (یعنی ریشه درخت) جذب می شود و در صورت لزوم به تنه و شاخه ها و ساقه ها و برگ های درخت پمپاژ می شود.
 
فونکسیون برگ در رابطه با باران و رطوبت هوا و گاز کربنیک،
دیالک تیکی از جذب و دفع است:
برگ
 هم قطرات باران و رطوبت هوا را جذب می کند و به مدد اشعه ماورای بنفش و سبزینه برگ ها در ترکیب با گاز کربنیک
 به تولید مواد قندی (اندام درخت و میوه و غیره) می پردازد
و
هم
بخار آب مازاد و گاز اکسیژن حاصله را به هوا پمپاژ می کند 
که به صورت مه و ابر و شبنم در می آید و در صورت فراهم آمدن شرایط جوی به باران و برف و تگرگ تبدیل می شود.

 
 
 
پشت هیچستان، چَترِ خواهش باز است:
تا نَسیمِ عَطَشی در بُنِ بَرگی بِدَوَد،
زنگ باران به صدا می‌آید.
 
شاید منظور سهراب از باز بودن چتر خواهش،
فرم گل های نباتات باشد که به صورت چتر وارونه اند
و
اگر باران ببارد وارد گودی گل ها می شود و به بن گل ها نفوذ می کند.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر