۱۴۰۳ مهر ۲, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ح) حقوق طبیعی (۷)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

  تاریخ تئوری های حقوق طبیعی

ادامه 

 

الف

حقوق طبیعی آنتیک و یا کلاسیک

 

ارسطو

 (۳۸۴ ـ ۳۳۲ ق. م.)

 

۱

·    ارسطو هم منکر دوئالیسم موجود میان حقوق طبیعی و نظام موجود است و هم منکر دوئالیسم موجود میان ایده حقوق و قانونگذاری انسانی.

 

۲

·    به نظر او انسان ـ طبیعتا ـ یک موجود جامعتی است و هر نظام جامعتی بخشا بر حقوق طبیعی و بخشا بر حقوق قانونی استوار است.

 

۳

·    ارسطو حقوق طبیعی و حقوق قانونی را مشروط به هم می داند.

 

۴

·    او این تناسب موجود میان حقوق طبیعی و حقوق قانونی را عادلانه می داند و عدول از آن را بیعدالتی می نامد.

·    (ارسطو، «اتیک»، فصل ۵، ص ۷)

 

۵

·    ارسطو تئوری حقوق طبیعی را برای مشروعیت بخشیدن به نظام دولتی معین منطبق با آن مورد استفاده قرار می دهد.

 

۶

·    بدین طریق «پولیتیه»، اریستوکراسی (اشرافیت) و سلطنت، قوانین اساسی خوب محسوب می شوند و دموکراسی، الیگارشی و حکومت مطلقه، قوانین اساسی بد تلقی می شوند.

 

(پولیتیه

 در قاموس ارسطو

به همبودی اطلاق می شود که از سوی اعضای آن بخردانه و متفکرانه

 اداره و هدایت می شود.

در کتاب ارسطو تحت عنوان «پولیتیک»،

پولیتیه یکی از فرم های خوب حاکمیت تلقی می شود و یکی از سه فرم قوانین اساسی.

پولیتیه

 قانون اساسی مرکب از اولیگارشی و دموکراسی است

و

کارکنان دولت در آن انتخاب می شوند.

مترجم)

 

۷

·    اتیک (اخلاق) و آموزه دولت ارسطو سرانجام به مثابه وسیله توجیه نظام دولتی ـ حقوقی آن زمان از آب در می آید.

·    یعنی هم به توجیه دولت ـ شهری جمهوری هلنی  می پردازد و هم به توجیه ـ قبل از همه ـ سلطنت موروثی مقدونی.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر