۱۴۰۳ خرداد ۷, دوشنبه

معنای زندگی از دید این و آن (۲۷)

  Bild


تحلیلی

از

شین میم شین

همانطور که ذکرش گذشت،

خود دیالک تیک اوپتیمیسم و پسیمیسم 

(دیالک تیک خوش بینی و بدبینی، دیالک تیک تحقیر حیات و تجلیل ممات)

نیز

 انعکاس طبقاتی تلاش برای معاش است.

برای اثبات این ادعا و نفوذ عمیق تر در محتوای دیالک تیکی بغرنج تحقیر حیات و تجلیل ممات

باید روی فرمایشات انبیاء، ائمه، فقها، عرفا، شعرا، ادبا، حکما و علمای فرماسیون های اقتصادی محتلف جامعه بشری خم شویم.

مثال:
جهنم اینجا ست،

در همین زندگی.

تنها کسانی می‌گریزند که پای شان را از زندگی بیرون بگذارند 

کامو
 
معنی تحت اللفظی:

حیات جهنمی بیش نیست.

برای نجات از این جهنم باید از حیات (زندگی ) صرفنظر کرد.


کامو 

فیلسوف و نویسنده امپریالیستی
 در این فرمایش،

حیات (زندگی)

را

جهنم تصور و تصویر می کند.

جهنمی که برای نجات از آن، باید از حیات (زندگی) صرفنظر کرد.

چگونه می توان از حیات

 که

 غریزه قدر قدرت حفظ نفس و عقل اندیشنده پاسبان و پاسدار پیگیر آنند،

 صرفنظر کرد؟


کامو

به این سؤال ما بارها جواب داده است:

برای طغیان بر ضد پوچی حیات (برای نجات از جهنم زندگی) باید دست به انتحار زد.

به نظر کامو،

خودکشی به معنی طغیان بر ضد پوچی (بر ضد زندگی) است.

مرگ نوعی رهایش از پوچی و عذاب الیم زندگی است.

 

 

قهرمان رمان «بیگانه» کامو را که بیدلیل همنوعی را کشته است، 

محکوم به اعدام می کنند.

ولی او عین خیالش نیست.

برای اینکه در قاموس او، مرگ بهتر از زندگی است.

فرق هم نمی کند که مرگ خودش باشد و یا مرگ میلیون ها نفر از همنوعانش.

مترجم این زباله، شخص شخیص جلال آل احمد (نیمه فاشیستـ نیمه فوندامنتالیست) است.


سؤال این است 

که

 دلیل طبقاتی این تحقیر حیات و تجلیل ممات تحت عناوین مختلف 

(نیهلیسم (پوچی گرایی)، پسیمیسم (بدبینی فلسفی)، آنارشیسم، آوانتوریسم (ماجراجویی)، رادیکالیسم  راست و چپ، جنگ، جهاد، شهادت، انتحار پاسیو، انتحار اکتیو و غیره)

چیست؟

خود کامو

زندگی مرفه در ناز و نعمت و لذت داشته است.

زیباترین زنان طبقات حاکمه

کشته مرده اش بوده اند و برای جفتگیری با او التماس کرده اند.

دلیل جهنم وارگی زندگی برای چنین کسی چیست؟

همین سؤال را در باره نیچه و شوپنهاور و اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم و فئودالیسم و اولیگارشیسم و امپریالیسم هم  می توان کرد.

حضرت محمد و علی

اعضای عالی رتبه طبقه حاکمه برده دار بوده اند و به لحاظ مادی و روحی و روانی

کم و کسر و کمبودی نداشته اند.

چرا باید به تحقیر حیات و تجلیل شهادت فی السبیل الله (ممات، مرگ) بپردازند؟

حیات 

در واقع

برای توده مولد و زحمتکش 

دوزخی با عذاب جسمی و روحی و روانی الیم است

و 

نه برای اعضای عیاش و علاف و خوشگذران طبقات حاکمه.

توده ای که لبریز از اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی) و بیزار از مرگ و بدبینی فلسفی است.

دلیل طبقاتی این وارونگی دیالک تیک حیات و ممات بین طبقات حاکمه و توده چیست؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر