۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۹, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۷۳)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت اول

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۰ ـ ۸۳)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

  

۱

رقیبان خبر یافتندش ز درد

دگر باره، گفتندش:

»اینجا مگرد.»

معنی تحت اللفظی:

رقیبان دریافتند که گدا زاده عاشق پادشا زاده شده است

و

او را ممنوع الورود به محل مربوطه کردند.

 

دمی رفت و یاد آمدش روی دوست

دگر خیمه زد بر سر کوی دوست

معنی تحت اللفظی:

گدازاده پس از شنیدن توصیه و تهدید رقیب دور شد.

ولی پس از چندی دو باره به دیدن روی پادشاه زاده نیازمند گشت.

در نیتجه سر کوچه پادشاه زاده نشست.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

پادشاه زاده را دوست گدازاده جا می زند.

معشوق و شاهد بدین طریق، تحول معنوی و ماهوی می یابد.

چون دوستی بر خلاف عشق،

رابطه است و نه وابستگی.

 

سعدی

گدا زاده را در پرتو عشق کذائی از نو تعریف می کند.

گدازاده اکنون به معجزه عشق،

 کسی شده است.

او نه تنها توجه خیلی از دشمنان (رقیبان) را به خود جلب کرده است، بلکه به طرزی ناگهانی «دوستی» پیدا کرده است.

کسی که دوست و دشمن دارد،

 نمی تواند هیچ باشد.

 

احتمالا دلیل وجودی عشق یکطرفه قلابی در جامعه فئودالی همین است.

 

عشق از هیچ، (۱) می سازد.

 

عشق از هیچ، چیزی می سازد.

 

عشق کیمیای (۲) شدن هیچان جامعه طبقاتی است.

 

عشق کیمیای چیزی شدن هیچان و ناچیزان جامعه طبقاتی است.

 

دیالک تیک چیز و ناچیز

از دیالک تیک های فردوسی است:

«که ایزد ز ناچیز، چیز افرید.»

 

عشق آخرین امید نومیدواران بی همه چیز است.

گدازاده عاشق اکنون از شدت بی تابی خیمه بر سر کوی «دوست» می زند.

 

آنچه که اصلا جلب توجه نمی کند، وارونه سازی بی شرمانه سعدی است.

 

او شاهزاده را دوست گدازاده تلقی می کند.

 

مفهوم «دوست» یکی از مقولات اساسی در فلسفه سعدی و حافظ است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر