۱۴۰۳ فروردین ۹, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۳۴۲)

  

 
میم حجری

 
زیاد مطمئن نباش.
جنقوری از درون منفجر و تکه تکه خواهد شد.
خودت هم آواره خواهی شد
شاه که خود را خورشید آریا می پنداشت
حتی
آواره شد و به اعراب سوسمار خور و شیر شتر خور پناهنده شد


بهشت جایی است که توان درونی ات برای حل مشکلات بیرونی کافی باشد!
مامان

نه.
درست برعکس.
درون = آیینه برون.
در دیالک تیک درون و برون (ماده و ورح، وجود و شعور)
نقش تعیین کننده از ان برون ۰ماده، وجود) است.
بهشت = جامعه برابران
بهشت = کمونیسم


درد آوارگان کسی داند
که به آوارگی دچار آید.
اگر برگ امان بدهند
هزاران فرزانه به ط. برمی گردند و ط. را زیر و رو می کنند.
کسی داوطلبانه پناهنده نمی شود
چه شاه باشد و چه زحمتکش





کار
آفریننده بشر است و نه خدای کذایی و واهی.
اگر نیاکان ما کار نمی کردند
ما همچنان و هنوز میمون بودیم و بالای درختان می زیستیم
کار
به زندگی بشر
محتوا و معنا می بخشد
علافان و انگلان
به همین دلیل به پوچی می رسند و خودکشی می کنند
برو کار می کن
مگو چیست کار
که سرچشمه رستگاری است
کار



در تمام جوامع، یک گناه وجود دارد که نابخشودنی است:
 متفاوت باشی طرد و لعنت می شوی‌!
 بر_باد_رفته  
مارگارت_مانرلین_میچل_مارش
 
هی حریفه
در کل هستی
از ذرات تا کاینات
هر چیزی منحصر به فرد است.
یعنی متفاوت با چیزهای دیگر است.
کسی به دلیل تفاوت طرد و نفرین نمی شود.
تفاوت
همیشه در دیالک تیک هویت و تفاوت وجود دارد و نه به تنهایی.
تفاوت و هویت مطلق وجود ندارد.
دلیل طرد و نفرت و نفرین
در تحلیل نهایی
طبقاتی است.
جنگ بر سر نان است و نه بر سر تفاوت.


حافظه که ندارید
محمد رضا شاه (و هزاران سطل اللهی)
هم پس از پیروزی عنگلاب اسلامی
با یک تریلیون دلار در دفترچه بانکی
پناهنده شدند.
ارباب امپریالیستی اش
در نهایت بیشرمی پناهندگی نداد
و
شاه بیمار به پاناما رفت و بالاخره پناهنده اعراب شیر شتر خور مصر شد




نقش جمهوری اسلامی در حمله به یک کنیسه در بوخوم آلمان
صدای امریکا

جن - قوری اسلامی
اصلا اسلامی نیست.
جن - قوری اسلامی
فوندامنتالیستی ـ اسلامی است
فوندامنتاللیسم اسلامی = فاشیسم فئودالی
دلیل آنتی سمیتیسم اجامر جنقوری هم همین است




حریف از سعدی
صد هزار سال عقب مانده تر است.
آبرو می رود ای ابر خرد بار ببار

تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید
تو مپندار که از پیل دمان اندیشد
ملحد گُرْسِنِه در خانهٔ خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد



به قول استاد اسلامی ندوشن: « وقتی با حيوانات سر و کار نداشته باشید، صدای مرغ و گوسفند نشنوید، جان را در جسمِ جُنبندگان تماشا نکنید، اندک اندک روحِ شما چرم می‌شود. به این علّت است که شهرنشینان غالباً عبوس و تُرش‌رو هستند و تا پای نفعی در کار نباشد چهره‌شان باز نمی‌شود.
مان دانا

اسلامی ندوشن
استاد دانش کاه بوده است
پیش به سوی فراگیری الفبای مارکسیسم.
تفاوت پسیکولوژیکی سکنه شهر و روستا و شرق و غرب
در فرماسیون اقتصادی ـ جامعتی رقم می خورد:
شعور = انعکاس وجود
جان حیوانات چیه لامصب




دو هفته است هرشب جلوی #حافظیه این شکلیه تمام قوم ها با لباس های اصیل خودشون از لر و کرد و ترک و عرب و بلوچ ووووو میان اجرا میکنن و میرن اتحاد و یکپارچگی ملی میهنی را می بینیم بدون دادن افطاری و جمع کردن افاغنه
سیمرغ

این اداها و اطوارها
سنتی، فئودالی ، ملوک الطوایفی و ارتجاعی اند و نه مدرن و انقلابی.
در طوایل خاورمیانه اصلا ملت و شعور ملی وجود ندارد تا اتحاد ملی میخکی پدید آید.
به همین دلیل
اجامر امت ساخته اند و ورشکست شده اند
دلیل فقدان ملت چیست؟


صحرایِ هوس خارِ تمنّاخیز است
زین ره به سفر مرو که غوغاخیز است
این بادیه یِ کفر و تو سوداگرِ دین
زین مرحله کوچ کن که یغماخیز است
عرفی_شیرازی
رباعی

در صحرای هوس، خار تمنا می روید
تو مؤمنی و صحرای هوس کفر است.
پس از هوس بپرهیز.
هوس
ثانوی است.
کاره ای نیست.
هوس
تابع نیاز است.
چاره
رفع نیاز است و نه حذف هوس






اخراج_افغانی_مطالبه_ملی؟
سطل اللهی ها مثل شیخ اللهی ها
نه حافظه جغرافیایی دارند و نه حافظه تاریخی.
پناهندگان افغانی
در زمان شاه الله به ایران آمده اند و مورد استفاده ها و سوء استفاده های گوناگنون قرار گرفته اند.
شیخ الله
ادامه دهنده کردوکارهای شاه الله است.

 
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست
هوشنگ ابتهاج




تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست




صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی عقل دور اندیش آر
فردا حتی فرزندت ازت فرار خواهد کرد و تحمل دیدن رویت را نخواهد داشت




آدمی است دیگر؛ تمام داشته‌ها و نداشته‌هایش بند حوصله‌اش است.. حوصله که نداشته باشد، حتی ممکن است از آدم بودن استعفا دهد... -حسین پناهی

هی مشد حسین
بیحوصلگی بی دلیل نیست.
مثال:
وقتی که خسته ای
طبیعی است که حوصله لازم برای کاری ویا حرفی را نداشته باشی.
چاره اش استراحت است.
ما در ایام خریت
همین استراحت را نمی شناختیم
اکنون که ترک خریت کرده ایم
به محض خستگی استراحت می کنیم



پيروزی‌هاى چشمگيرى ندارم! ولى مى‌توانم با شكست‌هايى كه زنده از آن‌ها بيرون آمدم، غافلگيرت كنم! #آنتونن_چخوف


خب بیاین بگم براتون از آدما آدما با همو تنها هر کدوم یه جور معما که پدر منو در آوردن
مامان
آدم شناس نئی جان ما
خطات اینجا ست


ای آنکه به حُسن در لطافت، ماهی
هر چند که کوتاه قدی، دلـخواهی
شاخِ گلی، از پستیِ خود عار مـدار
عمرِ منی و از این سبب کوتاهی
حکیم_شفایی

زنتصور و زنتصویر (و یا نرتصور و نرتصویر) شفاعی
فرمال است و بس.
حریفه (ویا حریف) لطیفی کوتاه قامت و گل واره است:
لطافت و قد و رنگ و بو
چیزهای صوری اند و نه ماهوی
شفاعی عقب مانده تر است از مولوی:
ما درون را بنگریم و حال را
ما برون را ننگریم و قال را



بوی جوی مولیان آید همی
شازده سوی جولیان آید همی
جولیان و جیحون مگر در افغانستان نیستند؟
خنگ ما با طالبان آید همی


میشه یه لطفی بکنی سوییچ پارتی ای جایی میری نگی ایرانی هستی ؟؟عاجزانه ازت درخواست میکنم

چشم.
راستش را بخواهید
ما اصلا آدم نیستیم تا به چیزهای بند تنبانی پایبند باشیم
ما جزو سگان هار قند هاریم و حرف های مان پارس های مان
به زبان پارسی اند
ما پارس می کنیم
پس هستیم.
اگر کسی خوش ندارد
پنبه در گوش چپاند


ادب
فرم فئودالی بی محتوای ریا ست.
ادب
فضیلتی ارتجاعی است.
ادب
سنتی مخرب در مبارزه بر ضد روشنگری علمی و انقلابی است.
ادب
در خدمت مبارزه بر ضد حقیقت و صداقت است
ما را به خیر ادب نیاز و امیدی نیست




ادب مثل عطر است ما برای خودمان استفاده میکنیم اما دیگران هم از آن لذت میبرند!
مامان




پوتین
فقط خر و خردستیز نیست.
پوتین
قبل از همه
خر پرور است.
پوتین از طریق خر پروری به قدرت رسیده است.
صعود خونین پوتین به مقام اولیگارش اعظم
تماشایی است


قبل از اینڪه دهنتونو وا ڪنید چک ڪنید ببینید سر پیازید یا ته پیاز
حریفه

من ـ زور؟
آخوندها هزاران سال است که دهنشان را باز کرده اند و موعظه میکنند
سر پیاز هستند و یا ته پیاز؟
اصلا
من ـ زورتان از این پوزه بند بستن به پوزه همنوعان چیست؟
مگر خودتان سر پیاز و یا ته پیازید که پوزه بند به همنوع بدبخت می زنید؟
ضمنا چه الترناتیوی برای ابراز نظر دارید؟




فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی (چه سنی و چه شیعی)
مدعی نوعی انترناسیونالیسم فاشیستی و اسلامی است.
ترامپ و پوتین و ماری و پالان و نعلین تنها نیستند.
در کشورهای خاورمیانه از ملت خبری نیست.
حماس و حزب الله از امت اسلام دم می زنند
دلیل فقدان ملت در این منطقه چیست؟



مسافرت بهم ثابت کرد همه‌ی شهرها زیبا هستن اما هیچ جا خونه و زادگاه خود آدم نمیشه
شرودینگر

زشتی و زیبایی
را در دیالک تیکی از سوبژکتیو و اوبژکتیو می توان تعیین و تعریف کرد.
منظور شما زیبایی سوبژکتیو (شرودینگری) است و نه زیبایی اوبژکتیو (عینی)
در این دیالک تیک بر خلاف تصور شما
نقش تعیین کننده از ان اوبژکتیو.
حالا سعی کنید دلیلش را پیدا کنید




زال و رستم و سهراب و تهمینه و ...
همه افغانی بوده اند.
ما از سگان فراری از جهنم جمارانیم و دیری است که جزو سگان هار قند هاریم
و سپاسگزار افغانیانیم که پناه مان داده اند




فارسی بیاموز
مش سارا.
«مابین» معنی دیگری و کاربست دیگری دارد




ویرایش:
دردی است غیر مردن ، کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم ، کاین درد را دوا کن
غیر از درد بی درمان مردن،
درد بی درمان دیگری هم وجود دارد و دنبال درمان برای ان نمی توان گشت.
سواد الهه و الهه دیگری به نام بقراط صدبرابر سواد همه پهلویان و سطل ننه ات طلبان است


هراسی نیست
یادها نامیرا هستند
بشر به ویژه در عالم خواب
بر مرگ غلبه می کند
عزرائیل ول معطل است




اینقدر که دیروز افغانی تو استادیوم آزادی بوده تو خود افغانستان ، افغانی نیست
شعبان

یکی از اختلافات خرکی خونین در افغانستان
اختلاف شیعه و سنی است.
فوندامنتالیسم اسلامی طالبان
سرکوبگر خلق موسوم به هزاره است
صدها بمب تاکنون در مساجد اهل تشیع منفجر شده است
این خلق تحت ستم به فوندامنتالیسم شیعی پناه آورده است
ضمنا مورد سوء استفاده نظامی در سوریه قرار گرفته است


فاشیستها گیر داده اند به پناهندگان بی پناه افغانی
هر کشوری قانون دارد و هر کس چه عیرانی و چه افغانی تخلف کند
ارگان های دولتی باید برخورد قانونی بکنند
فرق جامعه با طویله همین است
افغانی ها تحت ستم چندگانه اند:
هم تحت ستم طالبانند
هم تحت ستم فاشیستها
و
ّهم الت دست اجامر درسوریه اند



هیتلر و هیملر ولاشخورهای فاشیست دیگر که نماینده آخرین مرحله سرمایه داری (امپریالیسم) بودند ودستگاه جنگی غول آسا داشتند،
آرزوی امحای خلق یهود را به گور بردند
و
اکنون
مشتی شپشو وکچل از عهد چماق و چپق
شعار نابودی خلق یهود را می دهند.
خلق های ایران هیچ تضادی با خلق یهود ندارند



شاعر: قیصر امین پور
۳۰ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۸۲۳۱ | ۲
برای دخترکم آیه


بوی بهشت می شنوم از صدای تو
نازکتر از گُل است گُلِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل، نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو

رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو

چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو

امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو

در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو

 بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

این حال و عالمی که تو داری، برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو




خودش زیبا ست و نه خوابش.
سیر است و خرسند
همه باید سیر و خرسند باشند
این آیدئال ما ست


تو چرا تنهایی؟!
چون من یک عشق معمولی نمی‌خواهم، من طوفان می‌خواهم، دیوانگی می‌خواهم... این که بدنم برایش بلرزد، چشمانم برق بزند و زمان را گم کنم.
زهره

الهه
هم
ترانه ای با همین محتوا دارد.
عشق
در شأن بشر نیست.
عشق در شأن خر است.
خردگرا دنبال عشق و عاشق و معشوق نمی گردد
دنبال دوست می گردد
دوست اما حکم کیمیا دارد.
دلیلش چیست
زهره زرین؟



چشم در راهِ کسی هستم:
آفتاب اش در دست،
خنده بر لب،
گل به دامن،
پیروز
کوله‌بارش سرشار از عشق، امید،
آفتابش نوروز
فریدون مشیری

مشیری
در این شعر
فصل بهار را به صورت شخصی تصور و تصویر می کند
که
آفتابی به نام نوروز در دست دارد و خنده بر لب، گل به دامن و کوله باری از عشق و امید بر پشت
مشیری
شاعر خوبی است
فقط شعور ندارد
شعرای با شعور کیانند؟


میلیون ها عیرانی هم اواره جهانند و چه بسا با زن و بچه در جنگل ها می خوابند
پناهنده ستیزی کسب و کار لاشخورهای فاشیست است و نه کسب و کار بشردوستان.
عردوغان بابت پناهندگان سوری ۸ میلیارد دلار از اروپا باج می گیرد تا اجازه فرار از ترکیه به اروپا ندهد
خود تو هم فردا پناهنده خواهی شد


شاید جنده ها و جاکش ها و لات ها و لاشخورها
ایده ئولوژی نداشته باشند
ایده ئولوژی را بشر با شیر مادر از ان خود می کند وبا کفن و دفن از دست می دهد
آره
ما ایده ئولوژی داریم که مارکسیسم ـ لنیینسم است و ضمنا علمی فخرانگیز است


در زمان شاه
سرمایه داران نظامی
پناهندگان افغانی را سالها در کوره های اجرپزی به کار گرفته بودند
و سرانجام
به عوض دادن دستمزد بخور و نمیر
به اتهام ورود غیرمجاز از مرز به زندان انداخته بودند
خدا نصیب تان نکند.
برای پشیزی کودکان خود را به مجرمین در زندان اجاره می داند


آوارگان
فراریان از دوزخند
ما هم آواره ایم
هم رانده ازفرنگیان
و
هم رانده از جنقوریان
مادران وپدران وخواهران وبرادران مان را شقه شقه کرده اند و ما از فرط وحشت فرار کرده ایم
نخست کردها دار وندارمان را به شلیک تفنگ غارت کرده اند
بعد ترک ها
درد اوارگان کسی داند که به اوارگی دچارآید



چو بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات
سپهر آیینه عدل است و شاید
که هرچ آن از تو بیند وا نماید
تسویه حساب را ببینید؛
چطور کائنات عمل میکنه؛
هولوکاست دقیقا هولوکاست نتیجه این جهل مقدس شون بود

طبیعت دار مکافات عمل است و آسمان، ایینه عدل است.
این ادعای شاعر بدبخت
خرکی و خرافی است و نشانه بی خبری او از طبیعت است.
طبیعت رستورانی است که موجوداتش به طور سلسله مراتبی از همدیگر تغذیه می کنند:
بره از نباتات
درنده از بره
درنده قوی از درنده ضعیف
کدام عدل و کدام داد
ای بدبخت؟







به جیبِ توست، اگر خلوتی و انجمنی‌ست
 برون ز خویش کجا می‌روی؟ جهان خالی‌ست
بیدل_دهلوی
دیالک تیک تنهایی و همبایی
بستگی به شخص شخیص خودت دارد
توئی که تعیین کننده هستی و نه کسی در ورای تو.
این ادعای خرکی دهلوی
را می توان فردگرایی فئودالی نامید:
او دیالک تیک فرد و جامعه را وارونه می سازد
چون نقش تعیین کننده را از آن فرد می داند





ی سوال چطور میشه فرق بین پولدار واقعی و ی تازه بدوران رسیده رو فهمید؟!
بانوی ایل


آدم باید خر باشد و با خرپولی پیمان دوستی ببندد.
فرق هم نمی کند که خرپول
جد اندر جد خرپول باشد ویا تازه به دوران رسیده است.
ماهیت طبقاتی هر دو یکی است.
خرپول
اگر چه پولدار است
ولی خر و خردستیز و خلق ستیز است.
زباله است


فاشیست های جنقوری
گیر داده اند به پناهندگان افغانی
بخش اعظم سرمایه انباشت شده در دست بورژوازی جنقوری
نتیجه استثمار وحشیانه زحمتکشان افغانی دربدر بوده است



سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
سیدعلی
این بیت شعر سیدعلی
فاقد شعریت است.
برای اینکه دارم با دهرم همقافیه نیست.
همقافیه با دهرم مثلا قهرم است و نه دارم.
افغانی ها در ترجمه و تحلیل و شعر
فرسنگ ها جلوتر از جنقوریانند.






همه کارهایی که اجامر فوندامنتالیسم شیعی و سنی و یهودی (نانیاهو و شرکاء) و پوتین و پالان انجام می دهند
تقلید از فاشیسم آلمان (هیتلریسم) است.
قاشیسم هم از مردم خواست که تمام زر و زیور و ظروف خود را تحویل دولت دهند تا برای تولید تسلیحات از انها استفاده کند
خلایق هم دادند



ممنون.
حق با شما ست.
شعر سایه را حریفی منتشر کرده بود و ما کپی کردیم
ولی آه کشیدن دریچه برای مان سؤال بود.
فکر کردیم که شاعر از دریچه ای به در نگاه می کند و اه خود را اه دریچه تصور می کند.




اخراج_افغانی_مطالبه_ملی
مینا ها

همین موضع شما را فاشیست ها در اروپا و امریکا دارند
و
خواهان اخراخ مثلا عیرانی ها از ط. خویش اند
شبحی بر فراز جهان در گشت و گذار است:
شبح فاشیسم

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر