۱۴۰۲ دی ۲۷, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۵۸)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت بیست . یکم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

جفاپیشگان را بده سر به باد

ستم، بر ستمدیده عدل است و داد.

معنی تحت اللفظی:

ستمگران را سر از تن جدا کن.

ستم بر ستمگر، عدالت در حق ستمدیدگان است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک خیر و شر

را

به شکل دیالک تیک ستمدیده و جفاپیشه بسط و تعمیم می دهد و فرمان قتل فوری شر (جفاپیشه) کذائی را صادر می کند.

سعدی تعریف صریحی از مفهوم «ستم» ندارد.

در قاموس سعدی،

ستم معنی نسبی دارد، نه مطلق.

معنی سوبژکتیو دارد، نه اوبژکتیو.

اگر بر ستمگری (سوبژکتی) ستم شود، همین ستم تغییر ماهیت می دهد و به عدل نسبت به  ستمدیده (سوبژکتی دیگر) بدل می شود.

پس ستم فی نفسه معنی ندارد و آن را باید در رابطه با سوبژکت مورد نظر تعریف کرد.

 

اشکال ادعای سعدی این است که مفاهیم را از محتوای عینی تهی می کند.

 

او فکر می کند که هرکسی می تواند به میل خود به تعرف مفاهیم اقدام کند.

 

مفهوم «ستم» یا بیداد انعکاس واقعیتی عینی در ضمیر بشر بوده است.

مفهوم «ستم» قبل از اینکه در ذهن بشری تشکیل یابد،

در جامعه به وجود آمده است و بعد در ضمیر بشر منعکس شده است و در قالب واژه های «ستم» و «بیداد» و غیره ریخته شده  است.

 

مفاهیم

منشاء عینی ـ واقعی دارند.

مفهوم «درخت» انعکاس انتزاعی درختان سیب و صنوبر و سپیدار و سرو و سنجد غیره است.

 

قبل از اینکه مفهوم مجرد (انتزاعی) «درخت» در عالم ذهن در جریان عمل منطقی انتزاع و یا تجرید تشکیل یابد،

 در درختان مشخص وجود داشته است.

ستم هم همین طور.

 

سعدی

مفهوم «ستم» را از عینیت تهی می کند.

بدین طریق ستم به امری سوبژکتیو بدل می شود که هم خوب است و هم بد:

اگر ستمگر بنده و رعیت فراری باشد که مجبور به راهزنی شده،

مرتکب ستم بد می شود.

ولی اگر ستمگر سلطانی، سرهنگی، فئودال زاده ای باشد، که گردن راهزن را می زند و بر او ستم روا می دارد،

مرتکب ستم خوب می شود، که ضمنا عدل است برای طبقه اشراف فئودال ستمدیده.

چون ستم بر ستمگر، عدل است برای ستمدیده.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر